eitaa logo
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
36.9هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
11.4هزار ویدیو
112 فایل
♥️باهمه وجود دوستتون دارم #حضرت_زهرا_سلام_الله مادر همه ی شهیدان شده اید می شود #مادر ما هم بشوید❓ با دعوت #شهدا به این کانال اومدید پس لفت ندید. تاریخ تاسیس 1397/1/25
مشاهده در ایتا
دانلود
هلالی - تو زندگیم فقط تویی امام رضا.mp3
5.39M
🎤حاج عبدالرضا #هلالی توزندگی‌فقط تورومیخوام امام رضا بهونه ی تموم‌گریه هام امام رضا دوباره اومدم‌حرم سلام امام رضا 🚩آقام آقام امام رضا آقام امام رضا🚩 ♠️🍃 @shahid_hadi124 ♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
سلام ممنون از کانال خوبتون اگه میشه پیام منم تو کانال بزارید که همه تو این روز عزیز برادرمو دعا کنن برادرم اعتیاد داره بخدا تو این دنیا هیچ چیزی اندازه اعتیاد بعد نیس از درد سرطان هم بدتر چون آبروی مصرف کننده و خانوادش میبره منم با هزار امید به گفته شما نذر برادرم کردم شعله زردگفتم مامانم درست کنه ان شاالله خدا قبول کنه و این دو شهید عزیز دست داداشم بگیرن هرسال همین روز شعله زرد درست میکنم و شماروهم دعا میکنم تورو خدا بحق امام رضا ع برای همه جوان های ک تو دام اعتیاد هستن دعا کنید😭😭
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
🎼 پنــجره‌ فـــولاد رضـا 🎤 بامداحی : حاج مـهدی‌ رسولـی ♠️🍃 @shahid_hadi124 ♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
سلام واقعا این مداحی شنیدن داره بسیار سوزناک هست اگر مریض دارید صد درد صد گوش کنید مداحی مورد استقبال اعضا 👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صابر_خراسانی 🎵به امام رضا بگو ••• من شفا‌ نمیخوام ! 🔺بسیار زیبا ! از دستش ندید ••• #سَلاٰمٌ_عَلیٰ_آلِ_یاٰسیٖنْ 🔳////🔳////🔳////🔳////🔳 @slamon_ala_aleyasin313
شهیدهادی_تورجی زاده_حججی_آرمان_حاج قاسم
#صابر_خراسانی 🎵به امام رضا بگو ••• من شفا‌ نمیخوام ! 🔺بسیار زیبا ! از دستش ندید •••
سلام حتما بیینید بیینید و فوروارد کنید.. برای همه کسانیکه امام رضایی هستند برای همه کسانیکه بیمار دارند برای همه کسانیکه حاجت دارند 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
سلام اینم شله زرد نذر امام رضا علیه السلام همه شما را دعا کردیم 👆👆👆👆
به نیت ظهور امام زمان عج به یاد شهدا و ...... شهید هادی و پدران و مادران آسمانی...... و تمام کسانیکه عشق به شهادت دارند ملتمسین به دعارا هم یاد کردیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سلام فرمانده 🔹درد دل جالب یک سرباز با امام رضا علیه‌السلام 🏴 ♠️🍃 @shahid_hadi124 ♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️🍃🍃♠️
🔴 (کشتی گرفتن با نفس) 🔰پنج پهلوان از يکي از زورخانه هاي تهران به زور خانه حاج حسن توکل آمدند. 🔰قرار شد بعد از ورزش با بچه هاي ما کشتي بگيرند. همه قبول کردند که حاج حسن داور شود. 🔰بعد از ورزش کشتي ها شروع شد. چهار مسابقه برگزار شد دو کشتي را بچه هاي ما بردند دو تا هم آنها. 🔰اما در کشتي آخركمي شلوغ کاري شد! آنها سر حاج حسن داد ميزدند. حاج حسن هم خيلي ناراحت شده بود. 🔰من دقت کردم و ديدم کشتي بعدي بين ابراهيم و يکي از بچه هاي مهمان اســت. 🔰آنها هم که ابراهيم را خوب ميشناختند مطمئن بودند که ميبازند. براي همين شلوغ کاري کردند که اگر باختند تقصير را بيندازند گردن داور! 🔰همه عصباني بودند. 🔰چند لحظه اي نگذشت که ابراهيم داخل گود آمد. با لبخندي که بر لب داشت با همه بچه هاي مهمان دست داد. آرامش به جمع ما برگشت. بعد هم گفت من کشتي نميگيرم! 🔰همه با تعجب پرسيديم: چرا ⁉️ 🔰كمي مكث كرد و به آرامي گفت: دوستي و رفاقت ما خيلي بيشتر از اين حرف ها و كارها ارزش داره! 🔰بعد هم دست حاج حسن را بوسيد و با يك صلوات پايان کشتي ها را اعلام کرد. 🔰شايد در آن روز برنده و بازنده نداشتيم. اما برنده واقعي فقط ابراهيم بود. 🔰وقتي هم ميخواستيم لباس بپوشيم و برويم. حاج حسن همه ما را صدا کرد و گفت: فهميديد چرا گفتم ابراهيم پهلوانه⁉️ 🔰ما همه ساکت بوديم. 🔰حاج حسن ادامه داد: ببينيد بچه ها، پهلواني يعني همين کاري که امروز ديديد. ابراهيم امروز با خودش کشتي گرفت و پيروز شد. ابراهيم به خاطر با اونها کشتي نگرفت و با اين کار جلوي کينه و دعوا را گرفت. بچه ها پهلواني يعني همين کاري که امروز دیدید.👌
با اجازه مهربانترین مادردو عالم ، رخت عزای پسرش را نه از جان بلکه از تن در می‌آوریم و می‌گوییم ای حسین (علیه السلام) داغ تو تا ابد در سینه ما خواهد ماند... 💐حلولِ ماهِ ربیع الاول ماهِ شادی و شادمانیِ اهل بيت(ع) را به امام زمان(عج) و شما محبان حضرتش تبریک عرض می‌نماییم
« بسم الله الرحمن الرحیم » خب شصت شب وروز عزاداری گذشت... شصت شب وروز نوکری گذشت آیا خوب عزاداری کردیم؟ خوب نوکری کردیم؟ عزاداری هاتون قبول باشه... خب الان موقع بهره برداری شده ۶۰ شب گریه کردیم عزاداری کردیم اشک ریختیم قول ها دادیم وعده ها دادیم و عهد بستیم... چه عهدهایی با شهدا.......!!!!!!!!!! چه عهدهایی با امام زمان(عج)!!!! چه عهدهایی با سید الشهدا علیه السلام.....!!!!!!!!!!!!! چه عهدهایی با حضرت زهرا سلام الله علیها .....!!!!!!!! عهد اینکه راه ما راه امام حسین علیه السلام باشه زندگی ما علی گونه باشه زهرایی باشه 🌹🌸🌹 عهد اینکه دستمون رو بگیرن و یه جوری در قلب محبت اهل بیت باشه که هیچ وقت طرف گناه نریم🚫🚫🚫 محرم و صفر اومدیم خودمونو ترمیم و بازسازی کردیم زخم های دلمونو خوب کردیم کثیفی های دنیا رو از قلب پاک کردیم و عهدنامه رو تمدید کردیم تا برسه کی؟ ‌ تا ایام فاطمیه تا ایام فاطمیه باید پاک بمونیم باید باید باید پاک بمونیم تقریبا ۸۰ روزمونده تا فاطمیه باید امتحان پس بدیم🌹 اینکه گفتم نه اینکه ار الان دوباره علم عزا به پا کنیم ____ خیر منظورم اینه پاک بمونیم منظورم اینه از این مدت که استفاده کردیم نذاریم دوباره قلبمون سیاه بشه تا سربلند جلوی حضرت زهرا بیرون بیایم تا وقتی فاطمیه اومد حضرت زهرا سلام الله به ما افتخار کنند تا مارا فرزند خودشون بدونند....... و این سر بلند بیرون اومدنه به خودمون بستگی داره به قول مردونه ای که دادیم بستگی داره به صبر در گناه.... یعنی چی؟! یعنی قبل از ارتکاب گناه با خودمون حساب کتاب کنیم دو دوتا چهارتا... بلاخره میخوایم تغییر کنیم یا نه... بلاخره میخوایم راه امام حسین رو بریم یا نه البته به اینم فکر کنیم می خواهیم یار امام زمان باشیم یا نه؟!؟!؟! یار امام زمان(عج) گناه نمی کنه دل امام زمانش را خون نمی کنه نمی گذاره اشکی بخاطر گناه به صورت مولا بشینه پس بیایید دوباره امشب یک عهد نامه بنویسیم و یه عهد خیلی محکم ببندیم یک بار بیایید امتحان کنیم در طول سالها گناه کردیم بیایید دو تا چهله گناه نکنیم ببینیم بی بی دوعالم برامون چکار می کنند؟!!!! التماس دعای فرج التماس دعای شهادت یا علی مدد
┄┅─✵💝✵─┅┄ #بسم_الله_الرحمن_الرحیم اِلهی یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالیُ بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان سلام صبح بخیر 🌹 ♥️ کانال #شهید_هادی و #شهید_تورجی_زاده👇👇 @shahid_hadi124
#سلام_مولای_من🌟 #سلام_پدرمهربانم✨ کاری که کرد #عشق تو تقدیرمان نکرد گریه برای دوری تو سیرمان نکرد... ما را ببخش اینکه غمت پیرمان نکرد دست #گناه، امام زمان گیرمان نکرد...! #صابرخراسانی العجل... العجل... فرج مولا صلواتـــــــ #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ♥️ کانال #شهید_هادی و #شهید_تورجی_زاده👇👇 @shahid_hadi124
سلام بر شما #داداش_ابراهیم می خوام بدونم این دو ماه همراه شما و به نیت شما می رفتیم عزاداری آیا از ما راضی بودین؟؟ آیا پیش ارباب یادمون کردین؟ ان شاء الله که عزاداریهامون مورد پسند مولایمان بوده #داداش_ابراهیم باز کنارمون باش باز دعایمان کن باز هوامون را داشته باش ♥️ کانال #شهید_هادی و #شهید_تورجی_زاده👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شهدایی #شهید_محسن_حُججی🌷و فرزندش علی آقا همراه با روایتگری حاج حسین یکتا از شهید حججی.. اینم رزق اول صبح_التماس دعا ♥️ کانال #شهید_هادی و #شهید_تورجی_زاده👇👇 @shahid_hadi124
🔴دلایل و شواهدی که نشان میدهد شهادت حضرت محسن (ع) بلافاصله بعد از رحلت پیامبر(ص) نبوده ✅منبع: http://yon.ir/yf7lH جواب سوالات بعضی از اعضای کانال👆
مسلم علاقه زیادی به قرآن داشت و هر شب پس از نماز عشاء، سوره واقعه را تلاوت می‌کرد و پس از نماز صبح زیارت عاشورا و سوره حشررا می‌خواند ☝️همچنین پس از هر نماز، آیت الکرسی، تسبیحات حضرت زهرا، سه بار سوره توحید، صلوات و آیات دو و  سه سوره طلاق را حتماً تلاوت می‌کرد😊تاکید ویژه‌ای به نماز شب داشت و اگر نماز شبش قضا می‌شد می‌گفت: شاید در روز گناهی مرتکب شده‌ام که برای نماز شب بیدار نشدم.😔 نخستین بار در مدینه و روبروی گنبد حرم حضرت رسول (ص) بحث رفتن به سوریه را مطرح کرد و جواب من را خواست؛ قبل از اینکه حرفی بزنم، گفت: گر جوابت منفی باشد، باید فردای قیامت جواب حضرت زینب (س) را بدهی.💔 من هم در جواب گفتم: رضایت دارم بروی و ان‌شاءالله صحیح و سلامت بر می‌گردی اما وی تاکید داشت که شهید می‌شود.😭 راوی:همسرشهیدمدافع‌حرم #مسلم_خیزاب
51.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتگری حاج‌آقا موسوی‌زاده 😔 هر کسی بخاطر گناهانش ناامید شده، حتما این خاطره شهید رو بشنوه ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
بمناسبت سالروز شهادت این شهید نوجوان .
🔴چند دقیقه ای از وقتمان را با خاطرات بگذرانیم ۲ قسمت اول به نام مادر🌺 🔰در روزگاری که ابراهیم دنیا نیامده بود ما چندین خانه عوض کردیم. 🔰مستاجر بودیم مثل بسیاری از مردم آن زمان زندگی راحتی نداشتیم. 🔰یادم هست مدتی در خیابان شهید عجب گل مستاجر بودیم صاحب خانه ما که معلم قرآن بود زن با تقوایی بود و در جلسات زنانه سخنرانی میکرد. 🔰رفتار و اخلاق مادر ما در زمانی که منزل ایشان بودیم بسیار معنوی شده بود به قراعت قرآن و ادعیه بیشتر اهمیت می داد. 🔰روزها گذشت تا اینکه در شب ۲۱ماه رمضان در همان خانه ابراهیم به دنیا آمد. 🔰پدر و مادر خیلی او را دوست داشتند و هرچه میگذشت محبت ابراهیم در دل اعضای خانواده بیشتر می شد. 🔰پدر بارها میگفت همه بچه های من خوبند اما ابراهیم را طور دیگر دوست دارم و در نماز شبهایم از عمق جان برایش دعا میکنم. 🔰همین علاقه را مادر هم به او داشت اما مادر یک زن دنیا دیده و بسیار فهمیده بود وهرکسی از فامیل وهمسایه ها مشکل خانوادگی داشت راه منزل ما را پیش می گرفت و خانواده های زیادی از نصیحتهای مادرم از سراشیپی سقوط نجات یافتند. 🔰ابراهیم هم دست کمی از مادرم نداشت. لذا در چندین مورد دعوای خانوادگی وارد شده و نصیحت می کرد. 🔰هرچند که من به او اعتراض میکردم که این افراد از تو بزرگترند و تو مجرد هستی و چرا وارد این ماجراها میشوی؟ اما او به خوبی کارش را پیش می برد. 🔰یکی از پسرهای همسایه با دختر یکی از بازاری ها ازدواج کرده بود پدر عروس از دوستان ابراهیم بود هنوز مدتی از ازدواج آنها نگذشته بود که صدای دعوای این زوج شنیده شد و کار به جایی کشید که تو کوچه باهم درگیر شدند چند نفری پادر میانی کردند اما همگی گفتند اینها باید جدا شوند زندگی آنها به صورت جدا از هم ادامه داشت. 🔰تا اینکه ابراهیم که آن زمان به عنوان یک ورزشکار مومن و باتقوا قبول داشتند به سراغ داماد رفت روی پله در کنار منزل ما نشستند و ساعتها حرف زدند. 🔰ساعتی بعد ابراهیم دوید سمت مادر و به مادر گفت که چه حرفهایی بیان کرده و از مادر پرسید حالا باید چه بگویم؟ این داماد حرفهای من را قبول کرده. 🔰مادر هم به ابراهیم گفت چه چیزهایی به داماد یاد آور شود. 🔰بعد به اصرار ابراهیم مادر چند جلسه ای را با عروس صحبت کرد و داماد کوچه ما هم موبه مو اجرا کرد. 🔰هرچند خیلی از دوستان و حتی خود من به ابراهیم می گفتیم که دخالت نکند اما اخلاص در کلام ابراهیم نتیجه داد عروس وداماد دوباره به زندگی شان برگشتند وچند سال بعد که ابراهیم جبهه بود آنها بچه دار شده بودند. 🔰الان چهل سال از آن ماجرا میگذرد و آنها زندگی خوبی دارند داماد وچندین نوه... 🔰ابراهیم جبهه بود مادر نگران. وقتی به مرخصی می آمد نمی دانید چقدر خوشحال بود و دورش میچرخید. 🔰شاید به همین دلایل داغ ابراهیم برای مادر سخت بود وقتی که خبر قطعی شهادت ابراهیم توسط حاج حسین الله کرم و بچه های اطلاعات اعلام شد دیگر نمیشد حال روز مادرم را وصف کرد اما هر روز یکی می آمد و خبر جدیدی می آورد. 🔰تا اینکه مراسم ختم برای او برگزار شد. 🔰درست بعد مراسم که مادر قبول کرد که پسرش شهید شده. 🔰شخصی آمد از زنده بودن ابراهیم حرف زد و بعد گفت میخواهم برای او آیینه بیاورم تا از طریق جن بگوید زنده است یانه؟ 🔰فردای آن روز هم آمد و گفت آیینه گفته ابراهیم زنده است. 🔰شاید این موارد مادرم را بیشتر اذیت میکرد. 🔰بعد از بازگشت آزادگان و نیامدن ابراهیم حالش بدتر می شد و سر یخچال میرفت و برفک های یخچال را میخورد میگفت قلبم میسوزد میخواهم آرام شوم. 🔰در یکی از روزهای سال ۱۳۷۲ به منزل مادر رفتم قلبش درد میکرد به اصرار او را به بیمارستان بردم در اوژانس بستری شد و دکتر معاینه اش میکرد. 🔰خیلی حالش بد نبود بیرون اوژانس نشستم تا دکتر او را مرخص کند چون چند بار قبل چنین اتفاقی افتاده بود. 🔰دوساعت بعد دکتر آمد و بی مقدمه گفت تسلیت میگویم. 🔰با تعجب گفتم چی؟اشتباه نمیکنی؟مادرم حالش بد نبود. 🔰دویدم بالای سرش آرام و آهسته خوابیده بود ودیگر فراق ابراهیم را تحمل نمیکرد و به فرزندش پیوست. 🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊 @shahid_hadi124
4_5938245826676523542.mp3
6.85M
بازم از تو سوریه شهید آوردند😔 🎤کربلایی سید رضا #نریمانی هدیه به روح شهدا 🌷 و شهدای مدافع حرم آل الله #صلوات💐 #شهید_حامد_سلطانی🌹 #لبیک_یازینب... 🌷 مدافع حرم عمه سادات #حامد_سلطانی در سوریه به فیض عظیم شهادت نائل آمد. 💠 دعوتید به مراسم وداع با شهید👇 📆 فردا (پنجشنبه) ⏱ ساعت ۱۰:۳۰ صبح 📍 ضلع جنوب پارک شهر انتهای خیابان بهشت کوچه معراج ستاد #معراج_شهدا #تهران
#شهید_تورجی_زاده
🔴مروری بر خاطرات دوست عزیزمان راوی: یکی از دوستان شهید   🔰سالها از جنگ گذشت. من هم مثل بسیاری از دوستانم آن دوران را به فراموشی سپردم. گویی روزگاری بود و به پایان رسیده. مثل برخی از دوستان راه را کج رفتم. به دنبال پول و زندگی بهتر و ... 🔰اما هیچگاه از ذهن من خارج نمی شد. دوران نوجوانی و جوانی ما با عشق او آمیخته بود. او بود که راه و رسم درست زندگی کردن را به ما آموخت. و حالا ما او را فراموش کردیم. یا شاید نه! ما خودمان را فراموش کردیم! 🔰به طور اتفاقی یکی از دوستان را دیدم. او هم مثل من در گروهان ذوالفقار بود. این برخورد غیر منتظره خیلی برایم جالب بود. 🔰شروع به صحبت کردیم. خاطرات سالها قبل را مرور می کردیم. روزهای خوبی که با محمد تورجی داشتیم. 🔰دوست من در پایان گفت: مدتی بعد از شهادت تورجی خدمت آیت الله میردامادی استاد محمد بودم. 🔰تورجی ارادت خاصی به ایشان داشت.آقا می دانست که من از دوستان محمد هستم. بعد از کمی صحبت گفت: چند شب قبل شهید تورجی را در خواب دیدم! 🔰این عالم در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود ادامه داد: به او گفتم: محمد، این همه از حضرت زهراء علیها السلام گفتی و خواندی چه ثمری داشت⁉️ 🔰شهید تورجی بلافاصله گفت: همین که در آغوش فرزندش، امام زمان عجل الله تعالی فرجه و الشریف جان دادم برایم کافی است!👌❣ دوستم این را گفت و رفت. 🔰اما من حالم خیلی دگرگون شده بود. خیلی گریه کردم. احساس می کردم قافله رفته و من جا مانده ام. با اینکه کار داشتم اما بلافاصله رفتم گلستان شهدا. وسط هفته بود. گلستان هم خلوت. 🔰کفشهایم را درآوردم. با پای برهنه راه افتادم. رسیدم به قبر محمد. جمعشان جمع بود. رحمان، سید ناصر، مجید، محمود و دیگر دوستان ما. 🔰همه کنار محمد بودند. نشستم آنجا اشک همین طور از چشمانم سرازیر بود. 🔰داد می زدم.محمد را صدا می کردم. گفتم: بی انصاف، ما با هم رفیق بودیم. ما شب و روز با هم بودیم. 🔰حالا شما رفتید. ما هم با دنیایی حسرت ماندیم. بعد به چهره محمد خیره شدم.گویی به حال و روز من می خندید. 🔰گفتم: بخند، بخند. حال و روز من واقعاً خنده داره. صبح تا شب دنبال پولم! اما نه دنیا دارم نه آخرت. 🔰یک ساعتی آنجا نشستم. حسابی عقده دلم را خالی کردم. 🔰بعد گفتم: محمد تو گفته بودی دوست دارم به مردم کمک کنم. از تو خواهش می کنم. تو رو به صاحب نام گردان، کمکم کن! من هم قول می دهم برگردم! قول می دم شما رو فراموش نکنم! 🔰شب جمعه دوباره رفتم سر قبر محمد. تعجب کردم. خیلی شلوغ بود. آدمهایی از نسل سوم. کسانی که نه جنگ را دیده بودند نه شهدا را!   🔰حتی دخترانی که حجاب درستی نداشتند. برخی می نشستند ومشغول خواندن زیارت عاشورا می خواندند. 🔰نشستم کنار قبر. بعد از فاتحه سعی کردم آخرین خاطرات محمد را در ذهنم مرور کنم. 🔰از منطقه فاو که محمد را شناختم تا زمان شهادت را مرور کردم. برای من عجیب بود.در هر عملیاتی که محمد حضور داشت و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها  داشتیم. کار خیلی سریع و بدون مشکل پیش می رفت.👌 🔰یاد قرارگاه مرکزی در فاو افتادم. محمد داد می زد و می گفت: بچه ها توسل داشته باشید به حضرت زهرا سلام الله علیها و کار ما چقدر راحت انجام شد. 🔰یاد شلمچه افتادم. آنجا هم همین طور. اصلاً وجود محمد با آن اخلاص حلّال مشکلات بود. 🔰یاد شب آخر افتادم. عملیات کربلای ده. یاد آروزهای محمد. ماجرای افطاری و دعای کمیل، ماجرای تصرف ارتفاعات، محمد آنجا دعا کرد و از خدا خواست بدون تلفات ارتفاعات آزاد شود. و ما حتی یک شهید هم ندادیم! 🔰یاد خواسته اش در مورد محل دفن افتادم. همه اینها یکی پس از دیگری در ذهنم مرور می شد. محمد ایمان و اخلاص عجیبی داشت. خداهم خواسته هایش را اجابت کرد. 🔰اما یک آرزوی دیگر هم داشت! دوست داشت مشکلات مردم را حل کند. دوست داشت زیاد به سر مزار او بیایند. دوست داشت زیاد برای او فاتحه بخوانند. حالا هم که اینجا شلوغ است. ...... ♥️ کانال و 👇👇 @shahid_hadi124
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم قدیمی از خانه منسوب به حضرت علی (ع)در کوفه قبل از با سازی ♥️ کانال #شهید_هادی و #شهید_تورجی_زاده👇👇 @shahid_hadi124