حاج قاسم گفته بود خدایا ثروت چشمانم گوهر اشک بر حسین فاطمه است
خیلی گران تمام شد این آبخواستن
یک مَشک، از قبیلهی ما یک عمو گرفت
از آن به بعد بود صداها ضعیف شد
از آن به بعد بود که راه گلو گرفت...
ذکر امشب:
ای اهلِ حرم!
میرِ علمدار نیامد... 💔
السلام علیک یا ابا عبدالله....
اللهم کل لولیک الحجة بن الحسن
...................................
امشب که شب عاشوراست
و بزرگترین شب و عزادارترین
شب برای دنیاست و.............
و هرسال برامون چنین بود
ولی امسال یه فرقهایی داره
نمی خوام براتون روضه بخونم
ولی دو سه کلمه براتون می گم
که خودم با اینها خیلی گریه کردم
گفتم امسال محرم فرق داره با
محرم سالهای دیگر........ وقبل
امروز وقتی حسینیه امام را دیدم
وقتی دیدم رهبرم تنها داره عزاداری
می کنه
یک جمله یادم اومد
وقتی حضرت زهرا سلام الله
از دنیا رفت مولا علی علیه السلام
یک نفره براش ناله می زد
میگه سلمان گفت مولای من چرا
اینقدر گریه می کنی؟ گفت سلمان
من به جای همه شهر برای فاطمه
گریه می کنم 😭😭
یه وقتی یک علی در مدینه برای
فاطمه تنهایی گریه می کرد و تاریخ
تکرار شد و یک علی هم تنهایی برای
پسر فاطمه زهرا س داره گریه می کنه
😭
مکن ای صبح طلوع
مکن ای صبح طلوع
و یک جمله دیگر و عرضم تمام
فردا که شش ماهه ابا عبدالله الحسین
ع به شش ماهه فاطمه زهرا سلام الله
می رسه چی بهم می گن؟؟؟؟؟؟؟؟
محسن شش ماهه می گوید
علی جان من به آتیش در سوخته ام
و شش ماهه ابا عبدالله می گوید
عمو جان من به آتیش تیر دشمن دوخته ام
این عمو و برادر زاده هر دو شش ماهه
شهید شدن 😭😭😭
ای عزیزان _ امشب به جای
امام زمان عجل الله هم گریه کنید
مولا اینقدر ناله زدن صداشون گرفته
مولای ما اینقدر گریه کردن......... 😭
حسین......
ای تمام سرنوشتم
دوستت دارم حسین
8.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حواست هست... به موهای سپید سرم...😭
طلوع صبح شهادت دمید واویلا
عزای آل محمد رسید واویلا
😭😭😭😭
13707710775.mp3
3.59M
زیارت عاشورای
#شهیدتورجی_زاده در روز عاشورای حسینی
#خاطره
هر سال فاطمیه ده شب روضه داشت. بیشتر کارها با خودش بود، از جارو کشیدن تا چای دادن به منبری و روضه خوان.. سفارش میکرد شب اول و آخر روضه حضرت عباس (ع) باشد. مداح رسیده بود به اوج روضه.. به جایی که امام حسین(ع) آمده بود بالای سر حضرت عباس.. بدن پر از تیر ، بدون دست و فرق شکاف خورده برادر را دیده بود. با سوز میخواند...
تا اینکه گفت: وقتی ابیعبدالله برگشت خیمه ، اولین کسی که اومد جلو سکینه خاتون بود. گفت:《بابا این عمی العباس..》ناله حاجی بلند شد !《آقا تو رو خدا دیگه نخون》دل نازک روضه بود.. بی تاب میشد و بلند بلند گریه میکرد. خیلی وقت ها کار به جایی میرسید که بچه ها بلند میشدند و میکروفن را از مداح میگرفتند.. میترسیدند حاجی از دست برود با ناله ها و هق هقی که میکرد..
💚 کانال #شهیدهادی و #شهیدتورجی_زاده 👇👇
@shahid_hadi124