محمد حسین رفتی پیش امام حسین از طرف ما بگو که آقا خیلی دلمون برا کربلات تنگ شده
محمد حسین میشه امشب به نیت همه ما بری کربلا ؟؟؟
محمد حسین به ارباب از طرف ما بگو که آقا خیلی گناهکاریم ولی با همه بدی هامون دوستت داریم
محمد حسین تو پیش امام حسین خیلی ابرو داری چون تو رفتی برای دفاع از حریم خواهرش زینب
آهای مردم یکی از شرط های ازدواج حضرت زینب این بود که من هر روز باید حسینم رو ببینم
ولی الان نزدیک چهل روزه که زینب از داداشش حسین جدا شده
اما فقط ۹ روز دیگه مونده که زینب بره به دیدن برادرش حسین
نمیدونم چی شد یه دفعه از حضرت زینب دارم روضه میخونم
اصلا خدا میدونه قصد نداشتم از حضرت زینب بخونم
وقتی کاروان حضرت زینب س رسید مدینه عبدالله همسر حضرت زینب اومد جلو
ولی حضرت زینب رو نشناخت گفت ببخشید خانم یه سوال دارم این کاروان یک زنی داشت به نام زینب شما ازش خبر نداری؟
حضرت زینب س فرمود
عبدالله حق داری دیگه منو نشناسی
اخه من اون زینب سابق نیستم
زینب همیشگی یه لحظه هم از حسین جدا نمیشد
زینب همیشگی سر برادرش رو روی نیزه ها ندیده بود
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب
وقتی رفتی سوریه و خرابه های شام رو دیدی
پیش خودت گفتی مگه ما مرده باشیم که بخواند به شما جسارت کنند
محمد حسین چی به حضرت زینب گفتی که خانم خریدارت شد؟؟؟؟
محمد حسین بسم الله روضه شروع شد
میدونم از تو بهشت داری به نگاه میکنی و اشک میریزی
اخ از اون ساعتی که ابی عبدالله اومد با همه خداحافظی کرد
اومد با خواهرش خداحافظی کنه خانم زینب گفت صبر کن داداش
بزار به وصیت مادرم عمل کنم