eitaa logo
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
517 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1هزار ویدیو
86 فایل
"﷽" رفیق‌من،آرزو‌نڪـن‌شھید‌بشۍ؛ آرزوڪن، مثل‌شھـدا‌زندگۍڪنۍ♡:) ڪانال‌ِدیگمون: #نحوه‌آشنایےوعنایاٺ‌شھید @shahidhadi_61 تبادل: @shahidhadi_tb1 ڪُپے‌ڪردۍ‌دعاۍ‌فرج‌بخون 🕊 مطالب‌‌رگباری‌ڪپے‌نشه‌دوست‌عزیز🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
رهبر انقلاب: ما در جمهوری اسلامی مسئله‌ی فلسطین برایمان یک مسئله‌ی تاکتیکی یا یک‌ استراتژیک نیست، مسئله‌ی عقیده و دل و ایمان است. در روز قدس و در جمعه‌ی آخر ماه‌رمضانِ هرسال، که امام آن را به عنوان روز قدس معین کردند، مردم در همه‌ی شهرهای کشور، می‌آیند در خیابانها؛ هوا گرم باشد، هوا سرد باشد؛ و حضور و انگیزه‌ی خودشان را نشان می‌دهند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر مسلمین مجتمع بودند و هر کدام یک سطل آب بہ اسرائیل میریختند رژیم اشغالگر صهیونیستی را آب میبرد! @shahid_hadi99
🔺تصویری‌ازدستگیریِ‌نتانیاهودر حاشیه‌مراسم‌روزجهانی‌قدس
قبل‌از‌تولد‌شهیدابراهیم‌هادی‌شنبه‌ هست🌿 قراره‌نزدیک‌۷۵تاپک‌تهیه‌کنیم‌و‌ سرمزارشون تو‌امامزاده‌علی‌اکبر‌ چیذر‌تهران‌پخش‌کنیم🌺 اگرکسی‌میخواد‌کمک‌کنه‌ برای‌تولدشهید‌پیام‌بده😍 @gomnaam1379
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
درحال آماده سازی تا سحر باید بشیم کار کنم بسته بنده و...... #فرداتولدشهیددهقان‌هست🌿
درحال‌آماده‌سازی‌پکی‌کوچک‌و‌ کم‌هزینه‌برای‌ تولدشهیدمحمدرضادهقان‌امیری‌ که‌فرد‌ا‌بعداظهر‌ سرمزارشون‌پخش‌می‌شود.
سلامٌ علـے‌من‌كان‌في‌عيني‌كل‌البشر و لم أطلب من الله يومًا سواه ! سلام بر کسی کھ در چشمانم ؛ تمام دنیاست و هیچگاه غیر او را از خدا نخواستم . . ! 💚.
••📿•• {دعای روز بیست و چهارم ماه رمضان ♥️} °↺بسم الله الرحمن الرحیم اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ فِيْهِ ما يُرْضِيكَ، وَأَعُوذُ بِكَ مِمّا يُؤْذِيكَ، وَأَسْأَلُكَ التَّوْفِيقَ فِيْهِ لاَنْ اُطِيعَكَ وَلا أَعْصِيكَ، يا جَوادَ السَّائِلِينَ. خدایا در این روز از تو درخواست می‌کنم آنچه را که رضای تو در اوست، و به تو پناه می‌برم از آنچه تو را ناپسند است، و از تو توفیق می‌خواهم که در این روز به فرمان تو باشم و هیچ نافرمانی نکنم‌، ای عطا بخش سؤال‌ کنندگان. 🌙 ↷ • @shahid_hadi99
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
داداشم🌿
‍ 💠 شهدای گمنام، میهمانان ویژه حضرت زهرا(سلام الله علیها)💠 قبل از اذان صبح برگشت. پيكر شــهيد هم روي دوشش بود. خستگي در چهره اش موج ميزد. صبح، برگه مرخصي را گرفت. بعد با پيكر شــهيد حركت كرديم. ابراهيم خسته بود و خوشحال. ميگفت: يك ماه قبل روي ارتفاعات بازي دراز عمليات داشتيم. فقط همين شــهيد جامانده بود. حالا بعد از آرامش منطقه، خدا لطف كرد و توانستيم او را بياوريم. خبر خيلي سريع رسيده بود تهران. همه منتظر پيكر شهيد بودند. روز بعد، از ميدان خراسان تشييع با شكوهي برگزار شد. ميخواستيم چند روزي تهران بمانيم، اما خبر رسيد عمليات ديگري در راه است. قرار شد فردا شب از مسجد حركت كنيم. با ابراهيم و چند نفر از رفقا جلوي مســجد ايســتاديم. بعد از اتمام نماز بود. مشغول صحبت و خنده بوديم. پيرمردي جلو آمد. او را ميشناختم. پدر شهيد بود. همان كه ابراهيم، پسرش را از بالاي ارتفاعات آورده بود. سلام كرديم و جواب داد.همه ســاكت بودند. براي جمع جوان ما غريبه مينمود. انگار ميخواســت چيزي بگويد، اما! لحظاتي بعد ســكوتش را شكســت و گفت: آقا ابراهيــم ممنونم. زحمت كشيدي، اما پسرم! پيرمرد مكثي كرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است!! لبخند از چهره هميشــه خندان ابراهيم رفت. چشــمانش گرد شــده بود از تعجب، آخر چرا!! بغض گلوي پيرمرد را گرفته بود. چشــمانش خيس از اشك شد. صدايش هم لرزان و خسته: ديشــب پســرم را در خواب ديدم. به من گفت: در مدتي كــه ما گمنام و بينشــان بر خاك جبهه افتاده بوديم، هرشب مادر سادات حضرت زهرا (س) به ما سر ميزد. اما حالا، ديگر چنين خبري نيست! 🔆پسرم گفت: «شهداي گمنام مهمانان ويژه حضرت صديقه سلام الله علیها هستند!» پيرمرد ديگر ادامه نداد. سكوت جمع ما را گرفته بود.به ابراهيم نگاه كردم. دانه هاي درشــت اشــك از گوشــه چشمانش غلط ميخورد و پايين مي آمد. ميتوانســتم فكرش را بخوانم. گمشــده اش را پيدا كرده بود. « ! » 📚سلام بر ابراهیم/ص۱۱۹ @shahid_hadi99