#خنده_تاخاڪریز😉°°
•
درمنطقهالمهدی
درهمانروزهایاولجنگ
پنججوان به گروه ما ملحق شدند.
آنهاازیکروستاباهمبهجبههآماده بودند.
چند روزی گذشت.
دیدم اینها اهلنمازنیستند!
تااینکهیکروزباآنهاصحبتکردم.
بندگانخداآدمهایخیلیسادهایبودند.
آنهانهسوادداشتندنهنمازبلدبودند.
فقطبهخاطرعلاقهبهامامآمادهبودندجبهه.
ازطرفیخودشانهمدوستداشتند
کهنماز را یادبگیرند.
منهم بعداز یاد دادنوضو
یکیاز بچهها راصدا زدم
گفتم:اینآقاپیشنمازشما،هرکاریکرد شماهم انجام بدید.
منهمکنارشمامیایستموبلندبلندذکرهای نماز را تکرارمیکنمتا یاد بگیرید.
ابراهیم به اینجا که رسید دیگر نمی توانستجلویخندهاشرا بگیرد.
چند دقیقهبعدادامهداد:
دررکعتاولوسطخواندنحمد،امام جماعتشروعکردسرشراخاراندن
یکدفعهدیدم
آنپنجنفر شروعکردند
به،خاراندنسر!!
خیلیخندهامگرفتهبود
اماخودمراکنترلمیکردم.
امادرسجدهوقتیامامجماعتبلندشد
مُهربهپیشانیشچسبیدهبود وافتاد.
پیشنماز بهسمتچپخمشد
کهمهرشرابردارد.
یکدفعهدیدمهمهآنهابهسمتچپخم شدند ودستشانرادرازکردند.
اینجابودکهدیگرنتوانستمتحملکنم
وزدم پزیرخنده!😂
•
"خاطرهایاز زبانشهیدابراهیم"
•
#طنز
•
↳•|❥ @shahid_hadi99
#حسیـنجانم♥️
همہ دم از غم تو سر بہ گریبان دارم
بہ تمناے لبٺ بوسہ بہ قرآن دارم
رمضان یا ڪہ محرم، بخدا فرقے نیسٺ
من همیشہ بہ لبم ذڪر حسین جان دارم
#یارفیقمنلارفیقلہ
#عاشقانھمھدوۍッ
⇲🦋°^
「 @shahid_hadi99 」
سَلـٰامبَـرابراهـیم❀.•
#حسیـنجانم♥️ همہ دم از غم تو سر بہ گریبان دارم بہ تمناے لبٺ بوسہ بہ قرآن دارم رمضان یا ڪہ محرم،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#ز_تبار_زهرا🌿.•
⇜باحجابٺـ از گزندِ دشمنانٺ ایمنے
دخترِ چادࢪ به سࢪ٬ تو اِفتـخاࢪ میهنے
نقشه ها پیچیده دشمنـ تا بگیرد عفّتٺ
با حجابِ فاطمی تیࢪے به چشــمِ دشـمنے
#عاشقانھمھدوۍッ
๑♥.⇝| @shahid_hadi99
تحدیر جزء 5.mp3
4.73M
🌙: #ویژهبرنامهماھمبارڪرمضان
تلاوت هرروز یڪ جزء از قرآن ڪریمـ📖
بھ صورت تحدیر(تندخوانے)
[• #جزءپنجمــ •]
@shahid_hadi99
1_4981529466216906877.mp3
5.94M
[•🎧•]
#به_گوش_باشیم
خدایـــا ببخـــش . . . 💔
ـتو خلوتٺ گوش بِده
🎤:🍃 @shahid_hadi99
#هادے_دلہا
#پارت_پنجاه_ویڪم
الحمد لله دور حرم خیلی امن بود . با بهار راه میرفتیم و از #حسین و #شهدای دیگه حرف میزدیم
-بهار حسین چقدر اینجاها راه رفته
بهار :
خداروشکر خیلی آروم تر شدی😊
-کاش یه فیلم بود ازش میدیدیم 😔
محسن:خانم عطایی فر ببخشید صداتون رو ناخود آگاه شنیدم
من یه فیلم از حسین دارم روزی که اومدیم حرم وداع
-میشه ببینمش؟
محسن : بله
بهار :ببخشید مامان داره منو صدا میکنه
-بهار کجا میری عه!😒
بهار نامرد بد بدی منو با آقای چگینی تنها گذاشت.😕😒
محسن : خانم عطائی فر میدونم درست نیست نه مکانش نه اینکه خودم بیان کنم
ولی اگه اجازه میدید با خانواده برای امر #خیر مزاحمتون بشیم
چند دقیقه سکوت کردم بعد گفتم هرچی خانواده بگن ببخشید...
وقتی رسیدم پیش بهار صورتم قرمز بود🙈
بهار :خخخ مبارک باشه😁😉
یه مشت زدم به شانه اش و گفتم خیلی نامردی بهار😒
واییی😬😬 گوشیش موند دستم
بهار : خخخخخخ ببر بده بهش بدوووووو😀😉😁
-وای نه من روم نمیشه🙈
عصری رفتیم مقبره حجر بن عدی رو دیدیم
همون جایی که داعش😡 برای نشان دادن اینکه شجره خبیثه است هتک حرمت کرده😔
اینجا همون جاییه که وقتی هتک حرمت کردن خون هزاران شهید و محب علی به جوش اومد مثل #شهیدمهدی_قاضی_خانی🌷
که با این اتفاق راهی سوریه شد و ار حرم بی بی زینب دفاع کرد
چون خان طومان هنوز کاملا پاکسازی نشده بود ما از دور مقتل عزیزانمان را دیدیم
چقدر از فاصله دور جیغ زدم😫 ،گریه کردم😭 ، نوحه خوندم برای عزیزدلم❤️💔😔😭
سفر تمام شد و من حالا خیلی میدونم عزیزدلم چرا دل کند و رفت..
وقتی رسیدیم کارت عروسی عطیه اومد😍😁
ادامه دارد...
نام نویسنده؛بانومینودری
#کپی_باذکرآی_دی_ڪانال_ونام_نویسنده_وگرنه_حرام_است
@asheghane_mazhabii
#هادے_دلہا
#پارت_پنجاه_ودو
🍀راوی عطیه🍀
روبروی آینه نشسته بودم و به خودم نگاه میکردم.. موهای بلوند شده، لباس عروس
صدای گوشی بلند شد سید بود
سید:سلام عروس نازم😍
-سلام آقای داماد من کجایی؟عروس خسته شد☺️
سید:نیم ساعت دیگه پیشتم نازگلم
کتم رو پوشیدم
به یک سال و سه ماه پیش فکر میکردم زمانی که تو خواب ابراهیم هادی منت برد کربلای زمان اباعبدالله اونجا که دیدم بی بی زینب حسین،عباس و علی اکبر رو داد ولی چادرش نداد و محجبه شدم
به حال برگشتم و شنلم رو پوشیدم
-خانم آرایشگر میشه کمکم کنید چادرم رو سر کنم
آرایشگر: حیف نیست این خوشگلی رو بذاری زیر چادر؟
-حیف اینکه به جز شوهرم کس دیگه از این خوشگلی بهره ببره😊
سید که اومد منو با چادر دید سرش رو آورد زیر گوشم و گفت : تمام دنیام رو به پات میمونم😍عاشقتم عطیه که #عروس_محجبه منی
دستم رو به دست مرد غیرتمندم دادم و سوار ماشین عروس شدیم
-سیدم
سید :وای عطیه رحم کن پشت فرمانم به جون خودت رحم کن خانم گلم😁
-خب باشه.. 😬میخواستم بگم بریم پیش شهید میر دوستی و شهید هادی
سید:محمد فدای لپ آویزانت بشه چشم
خیلی حس خوبی بود با لباس عروس و کت و شلوار دامادی رفتیم پیش شهدا
بهترین جای عروسیم اونجا بود که زینب دو تا بلیط کربلا بهمون داد و گفت هدیه از طرف حسین😭😍
یه جایی من میخواستم سرخودانه زندگی کنم ولی شهدا به حرمت دعای مادرم و لقمه حلال مادرم دستم رو گرفتن و هدایتم کردن
سید:خانم گلم به خونه خودت خوش اومدی عروس مادرم😍❤️
ادامه دارد...
نام نویسنده؛بانومینودری
#کپی_باذکرآی_دی_ڪانال_ونام_نویسنده_وگرنه_حرام_است
@asheghane_mazhabii
نوهشیرخُـدا،ساقیجامعسلـم؛
ایعمو،
پـسرفاتحجنگجَملم..
#مینازدعباسبهبـرادرزادهاش
#عیدڪممبروڪ♥️.•
↳|•@shahid_hadi98
سَلـٰامبَـرابراهـیم❀.•
#استورے #عاشقانھمھدوۍッ #چھارشنبههاۍامامرضایے💛.• #صلےاللهعلیڪیاعلےابنموسےالرضا 🌸••↷ 〖 @sha
ارامشوامنیتماصحنسلطاناست...✌️🏻
مرگاستایندنیاۍبےارامشخاطر
°°
دلهاتونروانهصحنوسراۍاقاشدالتماس
دعاۍخیر..