eitaa logo
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
527 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1هزار ویدیو
86 فایل
"﷽" رفیق‌من،آرزو‌نڪـن‌شھید‌بشۍ؛ آرزوڪن، مثل‌شھـدا‌زندگۍڪنۍ♡:) ڪانال‌ِدیگمون: #نحوه‌آشنایےوعنایاٺ‌شھید @shahidhadi_61 تبادل: @shahidhadi_tb1 ڪُپے‌ڪردۍ‌دعاۍ‌فرج‌بخون 🕊 مطالب‌‌رگباری‌ڪپے‌نشه‌دوست‌عزیز🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
°🦋|•• • . •.❀به نیّت دوست شهیدم میخوانم . ••❦«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم» . •.✾اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛✨ . •.✾شایسته میباشد در قسمت پایانی دعا به احترام امام زمان (علیه آلافُ التحیةوالثناء)بایستیم و بخوانیم🌿.• . •.✾يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ.❧•` . ⇅♥️🌙🌱°^ @shahid_hadi99
در ايام ابتداے جنگ، ابراهيم الگوے بســيارے از بچه هاي رزمنده شده بود. خيلي ها به رفاقٺ با او افتخار ميڪردند. اما او هميشــه طوري رفتار ميڪرد تا ڪمٺـر مطرح شود. مثلا به لباس نظامے توجهي نداشٺ، پيراهن بلند و شلوار ڪردے ميپوشيد. تا هم به مردم محلي آنجا نزديڪٺر شود، هم جلوي نفس خود را گرفته باشد. ساده و بي آلايش بود. 📚سلام بر ابراهیـم،جلــد۱ ↝°@shahid_hadi99
ڪاڪا سالم هستے ؟؟ 🏖|°‌در رودخانه نزدیڪ مقر آب تنے میڪردیم . یڪے از بچه ها ڪه شنا بلد نبود افتاد توے آب . چند بار رفت زیر آب و آمد بالا ، شنا بلد نبود یا خودش را به نابلدے مے زد خدا مےداند ، برادرے پرید توے آب و او را گرفت ،‌ ‌وقتے داشت او را با خودش مے آورد بالا مے گفت : "ڪاڪا سالم هستے ؟ " و او نفس زنان میگفت : "نه ڪاڪا سالم خانه است من جاسم هستم.😂😂 ↝°@shahid_hadi99
هدایت شده از گسترده روزانه وصال
ثواب دعای توسل امروز هدیه به: شهید والا مقام ✨ابولفضل سرلک ✨ 🗓چهاردهمین روز چله در تاریخ 99/5/4 🌹حاجت روا باشید ان شاء الله 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|عارفانه 🌿.•Γ من در آن دوران نزدیکترین دوست احمد بودم.ما راز دارهم بودیم. یک روز به او گفتم:احمـد،من و تو از بچگی همیشه باهم بودیم.اما یک سوالی ازت دارم!من نمیدونم چرا توی این چند سال اخیر،شما در معنویات رشد کردی اما من... لبخندی زد و میخواست بحث را عوض کند.اما من دوباره سوالم را تکرار کردم و گفتم:حتما یک علتی داره،باید برام بگی! بعد از کلی اصرار سرش را بالا اورد و گفت:طاقتش را داری؟ با تعجـب گفتم:طاقت چی رو!؟ گفت:بشین تا بهت بگم. نفس عمیقی کشید و گفت:یه روز با رفقای محل و بچه های مسجد رفته بودیم دماوند. شما توی اون سفر نبود. همه ی رفقا مشغول بازی و سرگرمی بودند. یکی از بزرگتر ها گفت: احمـد اقا برو این کتری و آب کن و بیار تا چای درست کنیم. بعد جایی را نشان داد و گفت: اونجا رودخانه است. برو از اونجا اب بیار. من هم راه افتادم. راه زیاد بود. کم کم صدای اب به گوش رسید. نسیم خنکی از سمت اب به سمت من امد. از لابه لای درخت ها و بوته ها به رودخانه نزدیک شدم... بہ قلــم🖊: گروه‌فرهنگےشهیدابراهیم‌هادے ☺️ است •• @shahid_hadi99 ••
Γعارفانه🌿.•| تاچشمم به رودخانه افتاد سرم‌ را انداختم‌ پایین وهمان جا نشستم‌‌! بدنم شروع کرد به لرزیدن. نمی دانستم چه کارکنم! همان جا پشت درخت مخفی شدم. کسی آن اطراف مرا نمی دید. درخت ها و بوته ها مانع خوبی برای من‌ بود. من با چشمانی گردشده ازتعجب منتظر ادامه ی ماجرای احمدبودم. چرا این قدر ترسیده بود؟! احمد ادامه داد؛ من‌ میتوانستم به راحتی گناه بزرگی انجام بدهم. در پشت آن درخت و در کنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شناکردن بودند. من همان جاخدا را صدا زدم وگفتم؛ خدایا کمکم کن. خدایا الان شیطان به شدت مرا وسوسه میکند که من نگاه کنم. هیچ کس هم متوجه نمیشود.اماخدایا من به خاطر تو از این گناه می گذرم. کتری خالی را برداشتم و سریع از آنجا دور شدم. بعد هم از جایی دیگر آب تهیه کردم و رفتم پیش بچه ها. هنوز دوستان مسجدی مشغول بازی بودند. برای همین‌ من‌ مشغول درست کردن آتش شدم. چوب ها را جمع کردم و به سختی آتش را آماده کردم. خیلی دود توی چشمم رفت. اشک همین طور از چشمانم جاری بود. یادم افتاد که حاج آقا گفته بود؛ هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت. همین طور که داشتم اشک میریختم گفتم؛ ازاین به بعد برای خدا گریه میکنم. حالم خیلی منقلب بود.از آن امتحان سختی که درکنار رودخانه برایم پیش آمده بود هنوز دگرگون بودم... بہ قلــم🖊: گروه‌فرهنگےشهیدابراهیم‌هادے ☺️ •• @shahid_hadi99 ••
زنـدگـے نـامہ شـھـید❤️ شهید مـحـمـد حـسیـن معز غلامـے متولد سال 1373 در روستای شورین از تـوابع اسـتان هـمـدان بود.. ڪـہ به پـیـروی از عـمـوی شـهـیـدش شهید محـمـد حسین معز غلامـے به سـبـز ݒوشـان سـپـاه پـاسـداران انـقـلاب اسلامـے پـیـوسـت.. و بـرای دفـاع از حـریـم اهـل بـیـت و اسـلـام بـہ سـوریـه اعـزام شـد. وی از مـداحـان و سـیـنـه سـوخـتـگـان ابـاعـبـدالـلـہ الـحـسـیـن(؏) بـود... و هـمـواره بـراے مـصـائـب اهـل‌بـیـت(؏) مـداحـے و نـوحـہ خـوانـے مـے ڪـرد.🙃 ↝•°@shahid_hadi99
بسم الله الرحمن الرحیم
°🦋|•• • . •.❀به نیّت دوست شهیدم میخوانم . ••❦«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيم» . •.✾اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛✨ . •.✾شایسته میباشد در قسمت پایانی دعا به احترام امام زمان (علیه آلافُ التحیةوالثناء)بایستیم و بخوانیم🌿.• . •.✾يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ.❧•` . ⇅♥️🌙🌱°^ @shahid_hadi99
#آسمانے_شو بــا ابراهيــم از ورزش صحبٺ ميڪرديم. ميگفت: وقتــي براے ورزش يا مسابقاٺ ڪشتے ميرفتم، هميشه با وضو بودم. هميشــه هم قبل از مسابقاٺ ڪشٺے دو رڪعٺ نماز ميخواندم. پرسيدم: چه نمازي؟! گفت: دو رڪعت نماز مســتحبي! از خدا ميخواستم يڪ وقت تو مسابقه، حال ڪسي را نگيرم! ابراهيـم به هيچ وجه گرد گنــاه نميچرخيد. براي همين الگوئي براي ٺمام دوستان بود. حتي جائي ڪه حرف از گناه زده ميشد سريع موضو؏ را عوض ميڪرد. هر وقٺ ميديد بچه ها مشغول غيبٺ ڪسے هستند مرتب ميگفٺ: صلوات بفرسٺ! و يا به هر طريقے بحث را عوض ميڪرد. هيچگاه از ڪسے بد نميگفت، مگر به قصد اصلاح ڪردن. هيچوقٺ لباس تنگ يا آستين ڪوتاه نميپوشيد. بارها خودش را به کارهاي سخٺ مشغول ميڪرد. زماني هم ڪه علت آن را ســؤال ميڪرديم ميگفٺ: براے نَفس آدم، اين ڪارها لازمه. 📚سلام بر ابراهیم، جلــد۱ ↝°@shahid_hadi99
Shab11Moharram1394[10].mp3
4.19M
|🌱لبیڪ الهم لبیڪ. لبیڪ لا شریک لک لبیڪ... @shahid_hadi99
🦋|°از سنگر اومدم بیرون حمید ڪه یه بچه شوخ و باحاله جلومو گرفت گفت حاجے مسئله تون خندیدم گفتم بفرما گفت حاجے من چند شبه خوابم نمیبره گفتم چرا ڪسالت دارے؟ گفت نه حاجے فڪر شما نمیذاره بخوابم گفتم فڪر من چرا؟ گفت دلمو دریا زدم بیام امروز داستانو تموم ڪنم چشام از بیخوابے ناله میڪنه گفتم باشه اخوے بگو درخدمتم گفت حاجے چندوقته زندگے برام نذاشتے همش دارم فڪر میڪنم شما ڪه ریشاتون اینقدر بلنده شبا میخوابے پتو رو میدے رو ریشات یا میدے زیر ریشات گفتم اے شیطون مارو گرفتے گفت نه والله بگین خب گفتم فردا بهت میگم فردا شد حمیدو صداش ڪردم گفتم بر پدرت صلوات ،دیشب یڪساعت درگیر بودم گفت حاجے واس چے؟ گفتم از دست تو با اون سوالای هچل هفتت پتورو میدادم رو ریشام میخواستم خفه شم پتورو میدادم زیر ریشام یخ میڪردم خلاصه راه رفتن خودمم فراموش ڪردم شباے قبل چحور میخوابیدم حمیدم از خنده ترڪید و ازاینڪه یه سوژه برا بچه ها پیدا ڪرده بود با خنده از من خدافظے ڪرد بره منتشر کنه😂😂 ↝°@shahid_hadi99
ثواب دعای توسل امروز هدیه به: شهید والا مقام ✨محمد تقی سالخورده✨ 🗓پانزدهمین روز چله در تاریخ 99/5/5 🌹حاجت روا باشید ان شاء الله 🌹
رفقای جان سلام علیکم 😌 خوبین که الحمدلله ☺️ عیدتون مبارکاااااا🎉 عرضم به خدمتتون که نزدیک عید غدیر هستیم و قصد داریم براتون یه چالش بزاریم.... چه چالشی ؟ یه چالش بزرگ عاشقای حضرت علی ❤️ تا روز عید غدیر هم این چالش پایداره و روز عید غدیر نتایج مشخص میشن ان شاءالله 💛 حرف دلتون با امام علی"ع" همراه با یه عکس در مورد حضرت علی😍 به ایدی زیر بفرستید: [ @rahmati_f] مهلت ارسال تا فردا ساعت 23 نفرات برتر کسانی اند که متن ارسالی شون سین بیشترری بخوره پس باید تا میتونید سین جمع کنید و اما هدایای ما : 🎁 نفر اول : یه قرآن جلد چرمی صفحه رنگی+ پیکسل 😍 🎁نفر دوم جانماز جیبی + پیکسل 🤩 🎁نفر سوم شارژ ۱۰ تومانی😇 روز عید برنده ها مشخص میشند😍 🤭 یه نکته: اینکه پول پست به عهده برنده ها هست یعنی نفر اول و دوم☺️🍃 🌿💛↴ [ https://eitaa.com/joinchat/4017553451C42d467d3c2 ]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🎀 💚 به وقت رمان📚 همین طور که اشک میریختم و با خدا مناجات میکردم خیلے باتوجه گفتم؛ یاالله یاالله... به محض تکرار این عبارت یڪ باره صدایی شنیدم ڪه از همه طرف شنیده می شد.ناخودآگاه از جا بلند شدم و باحیرت به اطراف نگاه کردم. صدا از همه سنگریزه‌های‌ بیابان شنیده می شد. ازهمـه‌ی‌درخت ها و ڪوه و سنگ ها صدا می آمد!! همه می گفتند؛ سُبّوحٌ قٌدوسٌ رَبُنا وَ رَبُّ الْمَلائِڪَةِ وَ الرّوح (پاک و مطهر است پروردگار ما و پروردگار ملائڪه و روح) وقتے این صدا را شنیدم ناباورانه به اطراف خیره شدم. ازادامه بازی بچه ها فهمیدم که آنها چیزی نشنیده اند! من‌ در آن غروب با بدنی که از وحشت می لرزید به اطراف میرفتم. من‌ ازهمه ذرات عالم این صدا را می شنیدم! احمـدبعد از آن کمی سکوت ڪرد. بعد با صدایی آرام ادامه داد؛ از آن موقع کم‌کم درهایی از عالم بالا به روی من بازشد! احمداین را گفت و از جابلند شد تا برود. بعد برگشت و گفت؛ محسن ، این ها را برای تعریف ازخودم نگفتم. گفتم تا بدانی انسانی ڪه گناه را ترک کند چه مقامی پیش خدا دارد. بعد گفت تامن زنده ام برای کسی از این ماجرا حرفی نزن! بہ قلــم🖊: گروه‌فرهنگےشهیدابراهیم‌هادے ☺️ •• @shahid_hadi99 ••
🍃🎀 💚 وقت‌رمان📚 احمـدآقادرسنین نوجوانے الگوی کاملی ازاخلاق ورفتاراسلامی شد. هرکارے که میکرد یقینا دردستورات دینی به آن تاکیدشده بود. یڪے ازویژگی های خاص ایشان احترام فوق العاده به پدرومادرش بود.به طوری که هربار مادرش وارد اتاق میشد ایشان حتما به احترام مادر از جابلند میشد. این احترام تاجایی ادامه داشت که یک باردیدم احمـدآقا به مسجدآمده وناراحت هست! باتعجب ازعلت ناراحتی اوسوال ڪردم. گفت:هربارکه مادرم وارد اتاق میشد جلوی پایش بلند می شدم.تااینکه امروز مادرم به من اعتراض کرد که چرا این کار را می کنی؟من ازاین همه احترام گذاشتن تو اذیت می شوم و... احمـد به صله رحم بسیار اهمیت می داد.وقتے دفترخاطرات اورا ورق می زنیم بازندگی یک انسان عادی مواجه می شویم،مثلا درجایی آورده: "امروز به خانه عمه رفتم و مشغول صحبت شدم بعد به خانه آمدم ورفتم نان خریدم وبعد کمی استراحت ڪردم.مسجدرفتم ومشغول مطالعه شدم و..." درمسجد هم که بود همین روند ادامه داشت.ظاهر زندگی او بسیارعادی بود. احمـدآقا ادب را از استادخود،آیت الحق حاج آقا حق شناس فراگرفته بود.همیشه درسلام کردم پیشقدم بود.حتی درمقابل بچه های کوچک. هیچ گاه ندیدم که احمـد در کوچه وخیابان چیزی بخورد.می ترسید کسی که ندارد و مشکل مالی داردببیند وناراحت شود. احمـدآقا هرچه پول توجیبی ازپدرش میگرفت یاهرچه که کار کرده بودرا خرج دیگران مے ڪرد.به خصوص کسانی که میدانست مشکل مالی دارند. بہ قلــم🖊: گروه‌فرهنگےشهیدابراهیم‌هادے ☺️ است •• @shahid_hadi99 ••
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
رفقای جان سلام علیکم 😌 خوبین که الحمدلله ☺️ عیدتون مبارکاااااا🎉 عرضم به خدمتتون که نزدیک عید غدیر
فقط یه چند تا نکته که حتما حتما توجه کنید🙏🏻🌹 |1| لطف برای کانال های دیگه که بنرتون بزارن مزاحمت ایجاد نکنید 🚫☺️ |2| دوستان شرکت کننده بنرهاتون باید پخش کنید تا بازدید بخوره و شانس برنده شدنتون بالا بره ؛ سه نفر اول بیشترین بازدید جایزه میگیرن |3|لطفا فقط یک عکس بفرسین نه بیشتر و خرید بازدید تخلف و راضی نیستیم |4| اعلام نتایج شب عید غدیر ان شاءالله |5|هزینه پست جوایز به عهده شخص برنده ••@shahid_hadi99••
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
زنـدگـے نـامہ شـھـید#محمد_حسین_مـعـز_غـلـامـے❤️ شهید مـحـمـد حـسیـن معز غلامـے متولد سال 1373 در روس
وصـیـت نـامـہ ❤️ سـلام بر آنـهایـے ڪـہ رفـتـند و مـثـل اربـاب بـے ڪـفـن جان دادنـد... مـن خـاڪ پـاے شـہـدا هـسـتـم... شـهدایـے که براے دفاع از  اسـلـام رفتند و جان عـزیـز خـود را بر طـبـق اخـلـاص نـهادنـد.. خـدا کـند به مـدد شـھـدا و دعـاے دوسـتـانـم مـرگ مـن نیز شـہـادت قـرار گـیـرد که بھـتـرین مـرگ هـاسـت..🙃 ↝•°@shahid_hadi99