eitaa logo
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
527 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1هزار ویدیو
86 فایل
"﷽" رفیق‌من،آرزو‌نڪـن‌شھید‌بشۍ؛ آرزوڪن، مثل‌شھـدا‌زندگۍڪنۍ♡:) ڪانال‌ِدیگمون: #نحوه‌آشنایےوعنایاٺ‌شھید @shahidhadi_61 تبادل: @shahidhadi_tb1 ڪُپے‌ڪردۍ‌دعاۍ‌فرج‌بخون 🕊 مطالب‌‌رگباری‌ڪپے‌نشه‌دوست‌عزیز🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
نہ‌اینڪہ‌حرفےنباشد هسٺ خیلےهم‌هست اما!! عاشق‌هامےدانند؛ دلتنگےبہ‌استخوان‌ڪہ‌برسد مۍشود "سڪوت"... 💔 @shahid_hadi99
عطیه ناهار درست کردما میخوری یایه ساندویچ درست کنم ببریم؟ عطیه:وای قووررمه سبزی نه بخوریم بریم😁 _خخخ شکموی کی بودی؟😄 داشتیم ازخونه بیرون میرفتیم که گوشیم زنگ خورد _عه از معراج الشهداست عطیه: خب حالا جواب بده :الو سلام خانم عطایی فرد خوب هستید؟ _الو سلام بفرمایید آقای مقدم؟ مقدم:غرض ازمزاحمت معراج الشهدای گمنام قراره اربعین میزبان ۸ شهیدگمنام بشه.. خانم رضایی گفتن زمانیکه نبودن برای پذیرایی خواهران با شماهماهنگ کنم _ان شاءالله فردا باخانم اسکندری میایم معراج الشهدا.. که ان شاءالله بریم مادرشهید قربانخانی رو دعوت کنیم مقدم:منتظرتون هستم. خانم عطایی فرد؟ _بله بفرمایید؟ مقدم: خبر دارین محسن(منظورش همون آقای لشگری بود)برای حفاظت از زایرین رفته کربلا؟ دلم میخواست ازپشت گوشی مقدموخفه کنم😤 _نخیردرجریان نبودم به منم مربوط نیست یاعلی😡 گوشی رو که قطع کردم عطیه گفت: _چته چرا قرمز شدی؟😕 _بزنمش بمیره ها،بی نزاکت برگشته میگه خبرداری محسن رفته کربلا.. 😠برای حفاظت.. به من چه اصلا عطیه:خب حالا آروم با‌ش بگو چی گفت؟ _نمیزارن که.. مهمان داریم هشت شهیدگمنام عطیه : چه عالییی با مامان وخواهر شهیدمجید قربانخانی هماهنگ کردیم بریم خونشون شهیدقربانخانی.. یابهتر است بگویم "" شهیدی که از مال وثروتش گذشت و حضرت زینب مهمانش کرد🕊 وقتی رسیدیم یافت آباد،خیلی راحت منزل شهید رو پیدا کردیم. وقتی مامان مجید رو دیدیم ازکلامش میبارید😢 مادر شهید: _منو شهید خیلی بهم وابسته بودیم تا دبیرستان بردم زمانیکه گفتم بزرگ شدی دیگه مدرسه نرفت به مامیگفت میخواد بره آلمان ولی از کاراش مشخص بود که زمینی نیست _حاج خانم اربعین ۸ شهیدگمنام داریم خوشحال میشیم تشریف بیارین☺️ حاج خانم: ان شاءالله حتما میایم عزیزم😊 وقتی ازخونه خارج شدیم گفتم: _عطیه بریم کهف امشب؟ عطیه: به شرطی که حالت بد نشه دوباره _قول ادامہ دارد... نام نویسنده ‌؛ بانو مینودری
اولیــن رمضــان💔 بدون ســردار😔 🖇 ^•🌼🌿| @shahid_hadi99
هیچوخت‌یادم‌نمیره... پارساݪ‌‌جمعہ... صبح‌پاشدم‌ازخواب(: دیدم‌‌صدای‌گریہ‌کلِ‌فضای‌خونروگرفتہ.. نگران‌شدم؛ازاتاق‌اومدم‌بیرون.. چشای‌باباقرمز.. مامان‌یہ‌گوشہ‌کزکرده.. چی‌شده؟! (:💔 واین‌دردناک‌ترین‌خبری‌بود‌که‌میتونستم بشنوم...!بھ‌معنایِ‌واقعے‌دردِازدست‌دادنِ یه‌تیکه‌ازوجودِ‌ایرانوفهمیدیم‌هممون... == روزِبعدش‌امتحانای‌ترم... مگہ‌دست‌ودلمون‌بہ‌درس‌خوندن‌میرفت؟! صبحِ‌شنبہ‌رفتم‌مدرسہ؛دمِ‌دریه‌پوستر بزر‌گ‌بود...عکسِ‌سردار...ازدرودیوارِ‌مدرسہ غم‌وغصہ‌میبارید(:💔 ! رفتم‌تومدرسہ؛یادمہ... دوستام‌روزمین‌بقلِ‌شوفاژنشستہ‌بودن فقط‌صدای‌ میومد🙃 ماهایی‌که‌هیشکی‌نمیتونس‌‌خنده‌هامونو تومدرسہ‌ازمون‌بگیره‌؛ حتی‌توبدترین‌شرایط ... بعدشم‌که‌یه‌روضہ‌ی‌کوچیک‌‌تونمازخونہ ی‌مدرسہ‌واشک‌واشک‌واشک ... پابه‌پای‌کلیپای‌سردارتوی‌تلویزیون‌و مدرسہ‌وخیابون‌و...گریہ‌میکردیم(: ... ... زبون‌قاصره‌که‌بخوام‌حالِ‌اون‌روزارو توصیف‌کنم.. بعدشم‌که‌هیئتِ‌محشرحاج‌‌کریمے💔! !