خاطره ای از#شهیدعباس‌دانشگر بعـد از دو هفتہ از شهادتـش، ساڪش بہ دستمـان رسیـد وسایـل داخـل ساڪ را یڪ بہ یڪ دیـدم و ساڪ را ڪنار اتـاق گذاشتم. در نیمہ‌های شب ناگاه صدای اذان را شنیدم و از خواب پریدم. ساعت را نگاه ڪردم. دیدم نیم ساعت به اذان شرعی مانده؛ هیجان تمام وجودم را گرفتہ بود؛ دویدم در حـیاط خانہ ڪہ ببینم صدای اذان از مناره مسجد است یا نہ! متوجہ شدم صدای اذان از داخـل خانه اسـت؛ وقتے خوب دقیق شدم؛ دیدم اذان از ساڪ ڪنار اتاق است. سراسیمہ بہ سمتـش رفـتم و گوشے تلفن عباس در ساڪ بود؛ گرفتـم، نگاهـم به آن خیـره شد... روے صفحہ نوشتہ بود: «اذان به وقت حلب»💔 #به‌_وقت‌_شهادت #سربازان‌خدایی #عَݪَـمٔدار‌ٔڪُمِیݪٔ ••|@shahid_hadi99

📄بخشی از وصیت نامه#شهیدعباس‌دانشگر خدایـا تو هوشیارمان ڪن, تو مـرا بـیدار ڪن, صداے العطـش میشنـوم صداے حرم مے آید گوش عالـم ڪر است. خیـام میسـوزد امـا دلمـان آتـش نمیگیرد. مرضے بالاتـر از ایـن چرـا درمانے برایش جستجو نمیڪنیم!؟ روحمان از بین رفته سرگرم بازیچه دنیاییم. .... الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ ما هسـتیم... مرده ام تو مرا دوباره حیات ببخش, خوابم تو بیدارم ڪن. خدایا....! به حرمت پاے خستہ ۍ رقیہ (س) به حرمت نگـاه خستہ ۍ زینب (س) به حرمت چشمان نگـران حضـرت ولےعصر(عج) به ما حـرڪت بـده...💔🥀 #به‌_وقت‌_شهادت #سربازان‌خدایی #عَݪَـمٔدار‌ٔڪُمِیݪٔ ••|@shahid_hadi99

📄دلنوشته ای از#شهیدعباس‌دانشگر شڪایت دارم از خـودم؛ از همتـم شڪایت دارم؛ همتـم محڪوم اسـت در دادگـاه عـقل انصـاف نسبے است همـتم نسـبت بہ آرمانم محڪوم است تلاش و جہدم نسبت به تڪلیفم محگوم است همتم نسبت به ادعایم محڪوم است قلبـم مدعےحقـش شـده است قلبم عشقے طلب میڪند ڪہ عقل به او نداده است آرے عشق قدم اولـش عـقل است #به‌_وقت‌_شهادت #سربازان‌خدایی #عَݪَـمٔدار‌ٔڪُمِیݪٔ ••|@shahid_hadi99