eitaa logo
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
527 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1هزار ویدیو
86 فایل
"﷽" رفیق‌من،آرزو‌نڪـن‌شھید‌بشۍ؛ آرزوڪن، مثل‌شھـدا‌زندگۍڪنۍ♡:) ڪانال‌ِدیگمون: #نحوه‌آشنایےوعنایاٺ‌شھید @shahidhadi_61 تبادل: @shahidhadi_tb1 ڪُپے‌ڪردۍ‌دعاۍ‌فرج‌بخون 🕊 مطالب‌‌رگباری‌ڪپے‌نشه‌دوست‌عزیز🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
#یڪ_ورق_زندگے.• براے خداحافظے بر میگردمـ↻•° #پارت‌سے‌و‌پنجم و آن را پاره ڪردم و محڪم دور بازوۍ
.• براے خداحافظے بر میگردمـ↻•° به مرور زمان حالش بهتر شد و قرار شد از بیمارستان مرخص شود و وسایل شخصےاش را جمع ڪردم و توۍ ساڪ گذاشتم یڪے از بچه‌هاۍ سپاه با تویوتا ما را تا خانه رساند و از آنجا هم من و نورعلے سوار موتورسیڪلت دست دوم راه خانه را در پیش گرفتیم.چند روز مےشد ڪه پدر و مادرم سفر مشهد برگشته بودند اما گرفتارۍ ها به ما فرصت نداده بود تا به دیدن زوار امام رضا(ع) برویم.نورعلے گفت وسایل شخصےاش را جمع ڪنم و توۍ ساڪ بگذارم گفت فردا زودتر از سرکار بر می گردم تا با هم به دیدن آنها برویم اما فردا شد و آنقدر سرگرم ڪار بود ڪه وقتے به خانه رسید دیر وقت شد. از من عذرخواهے ڪرد و گفت _ امشب هر طور شده باید برویم دیدنشان _ الان ڪه دیر وقت است ماشین هم نیست. باشد براے یڪ وقت دیگر در حالے ڪه لباسهایش را عوض مےڪرد گفت: _ نه دیگر فرصت نمےشود همین الان هم خیلے دیر شده حق دارن ازم دلگیر شوند. ڪفش هایش را پوشید و ادامه داد: _ پاشو من براۍ رفتن فڪرهایے دارم.. موتورسیڪلت را روشن ڪرد. پرسیدم: _ این وقت شب با موتور برویم؟ _ سوار شو در راه برایت مےگویم.. روبروۍ سپاه قائمشهر نگه‌داشت... او رفت و من بیرون منتظر ماندم بعد از چند لحظه تویوتایے از ساختمان سپاه بیرون آمد راننده پیاده شد و گفت: _بفرمایید در اختیار شما است. اگر اجازه بدهید من نمےروم. نورعلے در جواب گفت: _ نه اگر زحمتے نیست شما با ماشین ما را تا سارۍ برسانید و به من اشاره ڪرد تا سوار شوم.. سوئیچ را چرخاند..مرد از نورعلے پرسید ڪه پیڪان سپاه به شما تحویل داده شد، چرا با آن نرفتید؟ _ ماشین مال شخصے من نیست و براۍ بیت المال است.. من براۍ استفاده همین ‌طورۍ هماهنگے لازم را با مافوقم انجام دادم.. ادامھ‌دارد... 📚بر اساس خاطراتے از سڪینھ عبدۍ همسر سردار شھید نورعلے‌ یونسے |° کپی به شرط دعای خیر ↝•°@shahid_hadi99