eitaa logo
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
527 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1هزار ویدیو
86 فایل
"﷽" رفیق‌من،آرزو‌نڪـن‌شھید‌بشۍ؛ آرزوڪن، مثل‌شھـدا‌زندگۍڪنۍ♡:) ڪانال‌ِدیگمون: #نحوه‌آشنایےوعنایاٺ‌شھید @shahidhadi_61 تبادل: @shahidhadi_tb1 ڪُپے‌ڪردۍ‌دعاۍ‌فرج‌بخون 🕊 مطالب‌‌رگباری‌ڪپے‌نشه‌دوست‌عزیز🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
سَلـٰام‌بَـرابراهـیم❀.•
#یڪ_ورق_زندگے.• براے خداحافظے بر میگردمـ↻•° #پارت‌پنجاه اگر‌ باشد قرار آخر بمیرم نمےخواهم‌ ڪه‌ در
.• براے خداحافظے بر میگردمـ↻•° بیشتر از دوهفته از رفتن نورعلے به جبهه مےگذشت.توۍ این مدت فقط یڪ نامه از او به دست‌مام رسید.تلفن هم نزد.قلم و ڪاغذ برداشتم تا برایش نامه بنویسم. _((بسم‌تعالے)) با سلام و درود به رهبر ڪبیر انقلاب اسلامے ایران و با سلام و درود فراوان به رزمندگان اسلام، عرضم را شروع مےڪنم..خدمت شوهر عزیزم سلام. نورعلے جان امیدوارم حال تو خوب باشد.اگر احوالے از همسرت و فرزندان خواسته باشید،خوب و سلامت هستند و به دعا‌گویے تو مشغول مےباشند. من و مادر تو و بچه‌ها رفتیم محل.سه روز بودیم و آمدیم شهر.حال مادرت خوب است.نورعلے جان نامه تو سر۱۷ روز به دست ما رسید.از رسیدن نامه تو خیلے خیلے خوشحال شدم.مریم،محدثه و صاحبه حالشان خوب است. نورعلے جان نامه تو خیلے طول ڪشید و من خیلے ناراحت شدم. وقتے نامه تو رسید خوشحال شدم.نورعلے جان براۍ بچه‌ها ناراحت نباشید.بچه‌ها حالشان خوب است و خانواده تو خیلے به ما محبت مےڪنند و ما را سر مےزنند.من از خانواده تو خیلے راضے هستم. مادرت براۍ تو دعا و سلام مےرساند.مریم و محدثه و صاحبه از راه دور دست پدر عزیز و رزمنده را بوسه مےزنند. نورعلے جان زودتر مرخصے بیا..یڪ ماه شد بیا.در عرضے ندارم جز سلامتے تو را از درگاه خداوند خواهان و خواستارم.خدانگهدار تو باشد...به امید دیدار. اگر نامه من اشڪال دارد ببخشید چون بیشتر بلد نبودم. گردن تو چطور است؟آیا خوب شد یا نه.نامه تو در تاریخ۲۰ بهمن به دست ما رسید.تاریخ۱۳۶۴/۱۱/۲۰روز جمعه بود.جواب فورۍ.سڪینه عبدۍ. مرگ بر صدام...مرگ بر آمریڪا...به امید پیروزۍ رزمندگان اسلام. والسلام... ---------------------------------- وقتے نورعلے در جبهه بود،سعے مےڪردم از هر طریق ممڪن روحیه‌ام را حفظ ڪنم..براۍ این ڪه تنهایے و متعاقب آن فڪرهاۍ جورواجور به ذهنم سرازیر نشود،دست بچه‌ها را مےگرفتم و در مراسم هاۍ مختلفے ڪه توۍ شهر برگزار مےشد شرڪت مےڪردم.اخبار جنگ را از رادیو و تلویزیون ۱۴ اینچ سیاه وسفیدۍ ڪه داشتیم پیگیر بودم. وقتے مارش عملیات را مےشنیدپ ناخوداگاه دلم به سمت نورعلے پر مےڪشید..نگرانش بودم.جواب نامه را نداده بود.از تلفن هم خبرۍ نبود. اوضاع و احوال رادیو را نشان مےداد ڪه عملیات بزرگے توۍ جبهه‌ها اتفاق افتاده و یڪے از شهر‌هاۍ عراق به دست رزمنگان ما آزاد شده است. ادامھ‌دارد... 📚بر اساس خاطراتے از سڪینھ عبدۍ همسر سردار شھید نورعلے‌ یونسے |° کپی به شرط دعای خیر ↝•°@shahid_hadi99