❤️🍃
شعلهٔ عشقِ تو؛
سوزنده تر از هر چه حرارت باشد
گر بسوزد پرِ پروانه ز عشقت ،
چه سعادت باشد . . .
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#روزتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
9.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ 🎬
#استاد_شجاعی
💥ترفند آخر دشمن،
برای بدست گرفتن انتخابات، و تکمیلِ پازل نفوذ!
#انتخابات🗳
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🎁 هدیه پدر 🎁
🌸فاطمه به دوسالگی که رسید. قصد داشتم جشن تولدی را برایش بگیرم. اما زخم زبان هایی از اطراف به گوشم رسید. تصمیم گرفتم تولد دوسالگی را همانند سال ۱۳۹۷ با جمع چهار نفری در کنار مزار جلیل برای فاطمه بگیرم.
💔خیلی دلم گرفته بود. به گلزار شهدا رفتم و خودم را روی سنگ مزارش انداختم و گفتم : جلیل تحمل زخم زبانهای مردم را ندارم… برای من شاد کردن دل فاطمه مهم است و هدایای مردم برایم اصلا مهم نیست. خیلی گریه کردم و به او گفتم: روز تولد فاطمه کیک تولد می خرم و به خانه می روم و تو باید به خانه بیایی.
🔰روز بعد در بانک بودم که گوشی تلفنم زنگ خورد. جواب دادم. گفتند: یک سفر زیارتی سوریه به همراه فرزندان در هر زمانی که خواستید…
😢از خوشحالی گریه کردم. در راه برگشت به خانه آنقدر در چشمانم اشک بود که مسیر را درست نمی دیدم. یک روزه تمام وسایل ها را جمع کردم و روز بعد حرکت کردیم. از هیجان سوریه تولد فاطمه را فراموش کردم.
🕊زمانی که به سوریه رسیدم یادم آمد که تولد فاطمه چهارشنبه است. بدون اینکه به من بگویند حرم حضرت رقیه (س) را تزئین کردند و با حضور تمام خانواده شهدای مدافع حرم جشن گرفتند.
شروع سه سالگی فاطمه خانم در کنار سه ساله امام حسین (ع) یک آرزوی بزرگی برای من بود.
#شهید_جلیل_خادمی
#روایت_همسر_مکرم_شهید
🌱نشر به مناسبت #روز_دختر
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃
تمرین کنیم ششروز هفته، ششدنگ دلمون رو بدیم به ارباب و بیقرار حسین(ع) باشیم، تا شب جمعه ببرنمون کربلا و طعم زیارت هفتگی رو به ما بچشونن...
#حاج_حسین_یکتا🖍
🌱
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#روزتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌸🍃
✨من و حاجی ۴ سال و ۷ ماه با هم زندگی کردیم. حاجی در دوران مجردی خیلی دوست و رفیق داشت، اما بعد از ازدواج ارتباطش را به روابط رسمی خلاصه کرد.
معتقد بود کسی را که دوست دارد باید وقتش را برای او خرج کند. او اهل کادو خریدن و اهدای گل بود. حاجی خیلی شوخی میکرد.
👌با خنده و مزاح محیط خانوادگی را به فضای شاد و دلنشین تبدیل میکرد. با اینکه سنی نداشت، اما همه آشنایان از او راهنمایی میخواستند. آدمی بود که احساساتش را بروز میداد.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
#روایت_بانو_پاشاپور_همسر_شهید (خواهر حاج اصغر)
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌱بلباسیها نگذاشتند آب در دل کسی تکان بخورد
👤دکتر محمدباقر قالیباف :
فداکاری و از خودگذشتگی بلباسی ها بود که نگذاشت آب در دل بچههای این آب و خاک تکان بخورد. خود را به مسیر سیل انداختند تا کسی را آب نبرد...
مهر/۱۳۹۹
پ.ن : حال که #انتخابات ریاست جمهوری اسلامی ایران را در پیش داریم بیایم به شخصی رای دهیم که هم با روحیه ی جهادی مملکتمان را از این وضعی که دولت ناامیدی و بی تدبیری بر سر مردممان آورده اند نجات دهد، هم حامی خون شهدا و پیرو راه شهدا باشد... نه خائن به ملت و خون پاک و مطهر شهدا!
در ۲۸ خرداد با انتخاب درست اجازه ندهیم مجدد ایران به دست کسی بیفتد که خون شهدایمان پایمال شود و مردممان با وعده های پوشالی دولت! شرمنده خانواده باشند. به کسی رای ندهیم که با چشم به غرب و گدایی غرب، زندگی مردم را معطل کند... که چه خوب می دانیم هیچ وقت غربی ها نخواسته و نمی خواهند آب خوش از گلوی ایران و ایرانی پایین برود. در انتخاب حواسمان را جمع کنیم که دشمن ساکت نمی نشیند و با هر تهمت و افترائی حتما ما را نسبت به کاندیدای انقلابی بدگمان خواهد کرد. چشم و گوشمان به رهبر معظم انقلاب باشد و به فردی جهادی و انقلابی رای بدهیم... نه دروغگویی که برای رسیدن به اهدافش هرکاری می کند و برنامه ای برای این وضع موجود ندارد. به بلباسی منش ها رای دهیم برای ایرانی قوی...
📸 #شهید_محمد_بلباسی
🗳 #من_رای_میدهم
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_سوم #قسمت_هفتادم ساعتی میشد که تکیه به دیوار #سیمانی و #رنگ_آمیزی شده مد
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_سوم
#قسمت_هفتاد_و_یکم
از یادآوری لحظات شوم آن شب، باز قلبم آتش گرفت و با گریه ادامه دادم: "عبدالله! #نمیدونی درمورد بابا چجوری حرف میزدن! نمیدونی چقدر به بابا بد و بیراه میگفتن و #مسخره_اش میکردن که اختیار همه زندگیاش رو داده به اونا!"
صورت سبزه عبدالله از شدت #عصبانیت کبود شده و فقط نگاهم می کرد که از #تأسف زندگی بر باد رفته پدرم، سری جنباندم و گفتم: "عبدالله! نوریه #گزارش همه ما رو به برادرهاش میده! نوریه تو اون #خونه داره جاسوسی میکنه! اونا از همه چیزِ ما خبر دارن! برادرهاش براش کتابهای تبلیغ #وهابیت میارن و اونم میاره میده به من تا بخونم و به شماها هم بدم. عبدالله! من نمیدونم چه نقشهای دارن..."
دستش را روی فرمان #گذاشته و میدیدم رویه چرم فرمان اتومبیل زیر فشار #غیظ و غضب انگشتانش چروک شده که #بغضم را فرو خوردم و گفتم: "عبدالله! نوریه و خونواده اش همه زندگی #بابا رو از چنگش درمیارن!"
که به سمتم صورت #چرخاند و دستش به نوریه نمیرسید که کوه خشمش را بر سرِ من خراب کرد: "میگی چی کار کنم؟!!! فکر میکنی من #نمیفهمم داره چه بلایی سرِ بابا میاد؟!!!"
سپس به عمق #چشمان غم زده و نمناکم خیره شد و با مهربانی برادرانه اش، عذر #فریادش را خواست: "الهه جان! #قربونت برم! میگی من چی کار کنم؟ اون روزی که پای این دختره #وسط نبود، بابا حاضر نشد به حرف ما گوش کنه و بخاطر یه برگه سند سرمایه گذاری، همه محصول #خرما رو به اینا پیش فروش کرد! چه برسه به
حالا که نوریه هم اومده تو زندگیش!"
سپس چشمانش در گرداب #غم غرق شد و با لحنی لبریز #تأسف ادامه داد: "بابا بخاطر نوریه، آخرتش رو به باد داد، دیگه چه برسه به #دنیا! چند روز پیش رفته بودم نخلستون یه سری بهش بزنم. اصلا ً انگار یه #آدم دیگه شده بود! یکسره به شیعه ها #فحش میداد و دعا میکرد زودتر حکومت سوریه #سقوط کنه! اصلاً نمیفهمیدم چی میگه!
بهش گفتم آخه چرا میخوای حکومت #سوریه سقوط کنه؟ گفتم مگه غیر از اینه که حکومت سوریه حداقل جلو #اسرائیل مقاومت میکنه، پس چرا دعا میکنی سقوط کنه؟
میگفت اگه حکومت سوریه #سقوط کنه، بعدش حکومت عراق هم سقوط می کنه، بعدش نوبت #ایرانه که حکومتش سقوط کنه و شیعه #نابود بشه! میگفت باید هر کاری میتونیم بکنیم تا هرچه زودتر برادرهای مجاهدمون تو سوریه به حکومت برسن!!!"
سپس پوزخندی زد و با تحیّری که از اعتقادات #پدر در ذهنش نمیگنجید، رو به من کرد: "الهه! فکر کن! بابا حاضره حکومت کشور خودش سقوط کنه تا مثلاً #نسل_شیعه از بین بره! اونوقت به این تروریستهایی که به دستور آمریکا و #اسرائیل دارن تو سوریه گله گله آدم میکشن، میگه #برادر_مجاهد!!!!"
و برای من که هر روز شاهد #توهین پدر و نوریه به شیعیان بودم و بارها حکم حلال بودن خونه #شیعه را از زبان نوریه شنیده بودم، دیگر سخنان عبدالله جای تعجب نداشت که همه را باور کرده و همین بود که #چهارچوب بدنم برای زندگی و #شوهر شیعه ام میلرزید.
دیگر گوشم به گلایه های عبدالله نبود و نه #تنها قلب خودم که تمام وجود #دخترم از وحشت عفریته ای که در خانه مان لانه کرده بود، میلرزید.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🌱
يک لحظه از نگاه تو کافی است
تا دلم سودا کند دمی،
به همه ی جاودانه ها
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃
مدد نما تو بر این سائلی که غمزده است
و در میان دو عالم فقط تو را دارد
#به_تو_از_دور_سلام✋
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#روزتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊