eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
238 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
5 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃 باز آینه و آب و سینیِ چای و نبات باز پنج شنبه و یاد شهدا با صلوات 🌷مزار مطهر و در قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران شهدا خواهشا یادمان کنید...😭 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
(ع) می‌فرمایند: هرکه خدا را آنگونه که سزاوار اوست بندگی کند، خداوند بیش از آرزوها و کفایتش به او عطا می‌کند... @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
پیر ما گفت شهادت هنر مردان است عقل نامرد در این دایره سرگردان است پیر ما گفت که مردان الهی مردند که به دنبال رفیق ازلی میگردند... 🌱 @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
باسلام و احترام عزاداری هاتون مقبول درگاه حق امیدوارم در نهایت سلامتی و آرامش به سر ببرید. اِن شاءالله اگر بعد از اربعین حسینی عمری باقی باشد مجموعه ای پیرامون شهید پورهنگ خواهیم داشت. با سپاس از همراهی شما دوستان🌹
بابای خوبم دلتنگ شانه هایت، دلتنگ چهره ات دلتنگ حضورت، دلتنگ خنده هایت دلتنگ سجده کردنات هواتوکردیم بابایی... 🌱دختران کوچک @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🌹🍃 به نیابتش رفتم زیارت. خیلی به یادش بودم. برای دخترهایش هم کادو خریدم. دوتا عروسک. از طریق همسر و دخترهایم عروسک ها را به دست دخترهایش رساندم. از اخلاقش باخبر بودم. کادوی هر کسی را قبول نمی کرد اما می دانستم این سوغاتی را از من که دوستش هستم می پذیرد. همسرم برایم تعریف کرد که دخترها چقدر از عروسک ها خوششان آمده و حتی آن ها را به قاب عکس پدرشان هم نشان داده اند. شب توی عالم خواب دیدمش. دلم خیلی برایش تنگ شده بود. داشت به من می خندید. کلی تشکر کرد بخاطر خوشحالی بچه ها. گفت: من هم برایت یک هدیه دارم که سر وقتش به تو می رسانم. اهل تلافی بود. اگر کسی کاری برایش می کرد، به هر نحوی می توانست جبرانش می کرد. حالا من منتظر وعده هدیه ای هستم که از جانب او خواهد رسید. وعده شهادت... 🍃راوی: دوست @shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🗻 مثل کوه استوار 🔸 چند ویژگی برجسته عمار که او را در تاریخ ماندگار کرد... 🌷 به‌مناسبت سالروز شهادت صحابی پیامبر و از یاران باوفای امیرالمومنین علیه‌السلام @shahid_hajasghar_pashapoor
✨نماز خواندند، پدرش هنوز ایستاده بود. داشت قد پسرش - که احتمالا برای اولین بار مقابل‌اش دراز کشیده بود - را حساب می‌کرد و با خود می‌گفت پسرم یک سر و گردن از این پیکر بزرگتر بود... 💔بعد احتمالا با خود فکر می‌کرد که اگر کفن را باز کردند رگ‌های گلو را ببوسد بهتر است یا سینه مسافر شام را چند دقیقه بعد یکی بلند می‌خواند و دیگران زمزمه می‌کردند که "اسمع افهم!" و یک نفر یقه کفن را گرفته بود و تکان می‌داد. حال آنکه گوش‌اش جای دیگری پر شده بود از الموت حق و المیزان حق... و تنها این ما بودیم که با پیکر بی سر تکان می‌خوردیم. سرش را به دامن زینب سلام الله علیها گذاشت و آمد، مردها این طور می‌روند! پ‌ن : بخشی از یادداشت روزنامه جام جم @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊