شبیه برف که درگیرِ آفتاب شده
دلم ز شدّتِ هُرمِ فراق آب شده
به غیر پشت در خانهات کجا برود؟!
همان گدایِ سرافکندهیِ جوابشده
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله✋
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
🕊 پرواز پرستویی دیگر....
شهادت مستشار ایرانی در سوریه
رزمندۀ سرافراز سرهنگ پاسدار احمدرضا افشاری از نیروهای مستشاری هوا فضای سپاه، نیمۀ اول مردادماه در پی حملۀ هوایی نیروهای ائتلاف متجاوز به سوریه به درجه رفیع جانبازی نائل و برای اقدامات درمانی به ایران منتقل شده بود، امروز بر اثر شدت جراحات به یاران شهیدش پیوست.
#شهید_احمدرضا_افشاری🌱
شهادت : ۱۴۰۳.۰۵.۲۵
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
🕊 پرواز پرستویی دیگر.... شهادت مستشار ایرانی در سوریه رزمندۀ سرافراز سرهنگ پاسدار احمدرضا افشاری ا
اخی محمد....
چقدر یادت افتادم الان...
آخه میگن تو هم بعد از مسموم شدن با اون زهر مهلک، وقتی دیدن توی سوریه کاری نمیشه کرد، حاج اصغر خانواده و تو رو راهی کردن تهران....
بعد هم توی بیمارستان بقیه الله بستری شدی و سرانجام شهادت روزی ات شد...💔
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ🥀
حاج ابوذر بیوکافیAbozar Biukafi - Navahang - Mamnonam Imam Hosein.mp3
زمان:
حجم:
9.68M
🔉 ممنونم که اومدی تو زندگیم
امام حسین....
🎙 با نوای #حاج_ابوذر_بیوکافی
@AbozarBiukafi_ir🌹🕊
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
تو بهترینی!
فقط خواستم قبل از همه چی
بهت خبر بدم....
عصرت بخیر🍨🍧
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
متاسفانه وسیله ای که قرار بود با همکارام برم تا مرز مهران بااینکه همکارم و یکی از فامیلا تلاش کرد، جور نشد. فکر نکنم دیگه بشه.... تنهایی هم نمیشه رفت از تهران.
دوستانی که میرند منم یاد کنند🌹
سلام
از اینکه اون وسیله جور نشد برای رفتن شما ناراحت شدم.
ولی خدارو چه دیدید شاید شد .
خدا بخواد میشه غصه نخورید
#ارسالی_اعضا
-----------------------
سلام
خداکنه....
ناراحت که چی بگم.
خیلی ممنونم، دوشنبه اونا میرند. نمیدونم ته دلم یه امیدی هنوز هست خداکنه بشه....
بله سعی میکنم چشم ممنونم از محبتتون🌹
ارتباط ناشناس با کانال🌹👇
daigo.ir/secret/6145971794
@shahid_hajasghar_pashapoor🌹🕊
خوابی که از رفتنم به کربلا چند وقت پیش دیده بودم جالب بود.
ما یه مسیری رو رفتیم و شهادت عده ای و...
من هی نگران بودم ساکی نیاوردم از وسایل چون یهویی شد.
بعد نمیدونم چطور شد برگشتیم من رفتم خونه وسایل بیارم و...
خیلی اتفاقات خوبی افتاده بود و به یه حاجتی که مدتهاست دنبالشم رسیده بودم.
فقط یه چیز قابل توجه توی خوابی که دیدم این بود که کسی که قرار بود بیاد بریم مرز کسی بود که خیلی طفلک دیر و زود میکنه. از همکارانم هست همیشه از این بابت از دستش حرص می خوریم. ما منتظر بودیم توی عالم رویا و من گفتم جانمونیم خیلی نگران بودم.
تا اون همکارم که الانم پیگیره، بهم گفت فلانی قراره خبر بده و بیاد، توی عالم رؤیا گفتم وای فلانی😅 پس هیچی. خندیدیم با بنده خداهایی که توی اون رویا بودن. قشنگ تعییر شد.
اتفاقا اون همکارمم میخواست بره اما به دلایلی نشد و نمیره.
یادمه توی رویا به عزیزی گفتم شما میرید کربلا گفت بله. ☺️
حالا بازم اونا دارند میرند کربلا خیلی خوبه. مقداریش تعبیر شد.