❤️🍃
باز
آینه و آب و سینیِ چای و نبات
باز پنج شنبه
و یاد شهدا با صلوات
🌷مزار مطهر #شهید_حاج_اصغر_پاشاپور و #شهید_حاج_محمد_پورهنگ در قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃
در بساط عشق؛
هرکس زحمتش بالاتر است
پیش زهرا (س) مادرش
شخصیتش بالاتر است...
📸 #شهید_حاج_محمد_پورهنگ در کربلا
❣ #حب_الحسین_یجمعنا
@shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
💔🍃
دود این شهر مرا از نفس انداخته است
به هوای حرم کرببلا محتاجم...
#به_تو_از_دور_سلام
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#روزتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🌱
🌷حسن 10 سال داشت که بسیجی شد. من از ایشان بزرگتر بودم اما به من مشاوره میداد. وقتی دنبال کار یادواره شهدا و هیئت میرفت و از درسش عقب میافتاد با خودش برنامهریزی میکرد که آن دو ساعت را با شب بیداری و هر طوری که شده جبران کند. وقتی میگفتم خب درست مهمتر است و این فعالیتها را کم کن میگفت:
🔴ماها باید در صحنه باشیم. ما باید در ادارات و دانشگاها فعال باشیم که در نبود و فقدان ما بچههای غیرارزشی روی کار میآیند و این خوب نیست.
👌حسن از همان سنین کم عاشق ولایت بود. خوب یاد دارم 12 سال داشت که رهبری به رشت آمده بودند. حسن از رودسر تا رشت پیاده رفت. گفتم نمیتوانی بروی گفت من نمیتوانم؟! من یکی دیگر را میگذارم روی کولم و میبرم.
آنقدر که عاشق ولایت بود. اطاعت از ولایت فقیه سرلوحه همه کارهایش بود و خیلی وقتها به زبان میآورد و میگفت اگر میخواهید واقعاً کشور ما #زمینه_ساز_ظهور آقا بشود باید اطاعت از ولی فقیه را سرلوحه کارهایتان قرار دهید.
#مدافع_حرم
#شهید_حسن_عشوری به روایت خواهر
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_سیزدهم حتی روزی که به بهای وصال سعد ترکشان میکردم، در آخرین لحظات خروج ا
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهاردهم
دیگر رمق از قدمهایم رفته بود، بدنم هر لحظه سُستتر میشد و او میدید نگاهم دزدانه به طرف در میدود که به سمتم آمد و دوباره با انگشتانش به مچم دستبند زد. از سردی دستانم فهمید اینهمه ترس و درد و خونریزی جانم را گرفته و پای فراری برایم نمانده که با دست دیگرش شانهام را گرفت تا زمین نخورم.
بدنم را به سمت ساختمان میکشید و حتی دیدن این حال خرابم رؤیای فتح #سوریه را از یادش نمیبرد که نبوغ جنگی رفقایش را به رخم کشید :
«البته ولید اینجا رو فقط به خاطر آب و هواش انتخاب نکرده! اگه بتونیم داریا رو از چنگ بشار اسد دربیاریم، نصف راه رو رفتیم! هم رو جاده #دمشق درعا مسلط میشیم، هم جاده دمشق امان، هم جاده دمشق بیروت! کل دمشق و کاخ ریاست جمهوری و فرودگاه نظامی دمشق هم میره زیر آتیش ما و نفس حکومت رو میگیریم!»
دیگر از درد و ضعف به سختی نفس میکشیدم و او به اشکهایم شک کرده و میخواست زیر پای اعتقاداتم را بکشد که با نیشخندی دلم را محک زد : «از اینجا با یه خمپاره میشه #زینبیه رو زد! اونوقت قیافه #ایران و #حزب_الله دیدنیه!»
حالا می فهمیدم شبی که در #تهران به بهانه مبارزه با دیکتاتوری با بنزین بازی میکرد، در ذهنش چه آتشی بوده که مردم سوریه هنوز در تظاهرات و او در خیال خمپاره بود.
به در ساختمان رسیدیم، با لگدی در فلزی را باز کرد و میدید شنیدن نام #زینبیه دوباره دلم را زیر و رو کرده که مستانه خندید و #شیعه را به تمسخر گرفت : «چرا راه دور بریم؟ شیعهها تو همین شهر سُنینشین داریا هم یه حرم دارن، اونو میکوبیم!»
نمیفهمیدم از کدام #حرم حرف میزند، دیگر نفسی برایم نمانده بود که حتی کلماتش را به درستی نمیشنیدم و میان دستانش تمام تنم از ضعف میلرزید.
وارد خانه که شدیم، روی کاناپه اتاق نشیمن از پا افتادم و نمیدانستم این اتاق زندان انفرادی من خواهد بود که از همان لحظه #داریا بهشت سعد و جهنم من شد.
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌿🥀
نسبت به مسایل بی تفاوت نبود، هرگز نمی گفت به من ارتباط ندارد. شهید پورهنگ سعی می کرد موثر باشد و دوست داشت وارد عمل شود. به من گفت :
به سوریه می روم و اگر کاری از دستم برنیاید بر می گردم. نمی خواهم بعدها بگویم می توانستم کاری کنم اما نکردم، نمی خواهم در آینده حسرت بخورم.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ❤️
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🦋
دارم هـوایِ صحبتِ یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم ...
#رفیقانه😢
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور❤️
#اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک🕊
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌱💖
آقا...
سلام می دهم
از جان و دل به تو
تا این که بشنوم وَ علیک السّلام را
#به_تو_از_دور_سلام
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#صبحتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊