🌿🥀
نسبت به مسایل بی تفاوت نبود، هرگز نمی گفت به من ارتباط ندارد. شهید پورهنگ سعی می کرد موثر باشد و دوست داشت وارد عمل شود. به من گفت :
به سوریه می روم و اگر کاری از دستم برنیاید بر می گردم. نمی خواهم بعدها بگویم می توانستم کاری کنم اما نکردم، نمی خواهم در آینده حسرت بخورم.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ❤️
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🦋
دارم هـوایِ صحبتِ یاران رفته را
یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم ...
#رفیقانه😢
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور❤️
#اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک🕊
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌱💖
آقا...
سلام می دهم
از جان و دل به تو
تا این که بشنوم وَ علیک السّلام را
#به_تو_از_دور_سلام
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#صبحتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_چهاردهم دیگر رمق از قدمهایم رفته بود، بدنم هر لحظه سُستتر میشد و او می
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_پانزدهم
تمام درها را به رویم قفل کرد، میترسید آدم فروشی کنم که موبایلم را گرفت و روی اینهمه خشونت، پوششی از #عشق کشید : «نازنین من هر کاری میکنم برای مراقبت از تو میکنم! اینجا بهزودی #جنگ میشه، من نمیخوام تو این جنگ به تو صدمهای بخوره، پس به من اعتماد کن!»
طعم عشقش را قبلاً چشیده و میدیدم از آن عشق جز آتشی باقی نمانده که بیرحمانه دلم را میسوزاند. دیگر برای من هم جز تنفر و #وحشت هیچ حسی نمانده و فقط از ترس، تسلیم وحشیگریاش شده بودم که میدانستم دست از پا خطا کنم مثل #مصطفی مرا هم خواهد کشت.
شش ماه زندانی این خانه شدم و بدون خبر از دنیا، تنها سعد را میدیدم و حرفی برای گفتن نمانده بود که او فقط از نقشه جنگ میگفت و من از غصه در این #غربت ذره ذره آب میشدم.
اجازه نمیداد حتی با همراهیاش از خانه خارج شوم، تماشای مناظر سبز داریا فقط با حضور خودش در کنار پنجره ممکن بود و بیشتر شبیه #کنیزش بودم که مرا تنها برای خود میطلبید و حتی اگر با نگاهم شکایت میکردم دیوانهوار با هرچه به دستش میرسید، تنبیهم میکرد مبادا با سردی چشمانم کامش را تلخ کنم.
داریا هر جمعه ضد حکومت اسد تظاهرات میشد، سعد تا نیمهشب به خانه برنمیگشت و #غربت و تنهایی این خانه قاتل جانم شده بود که هر جمعه تا شب با تمام در و پنجرهها میجنگیدم بلکه راه فراری پیدا کنم و آخر حریف آهن و میلههای مفتولی نمیشدم که دوباره در گرداب #گریه فرو میرفتم.
دلم دامن مادرم را میخواست، صبوری پدر و مهربانی #بیمنت برادرم که همیشه حمایتم میکردند و خبر نداشتند زینبشان هزاران کیلومتر دورتر در چه بلایی دست و پا میزند و من هم خبر نداشتم سعد برایم چه خوابی دیده که آخرین جمعه پریشان به خانه برگشت.
اولین باران #پاییز خیسش کرده و بیش از سرما ترسی تنش را لرزانده بود که در کاناپه فرو رفت و با لحنی گرفته صدایم زد : «نازنین!» با قدمهایی کوتاه به سمتش رفتم و مثل تمام این شبها تمایلی به همنشینیاش نداشتم که سرپا ایستادم و بیهیچ حرفی نگاهش کردم.
موهای مشکیاش از بارش باران به هم ریخته بود، خطوط پیشانی بلندش همه در هم رفته و تنها یک جمله گفت : «باید از این خونه بریم!»
برای من که اسیرش بودم، چه فرقی میکرد در کدام زندان باشم که بیتفاوت به سمت اتاق چرخیدم و او هنوز حرفش تمام نشده بود که با جمله بعدی خانه را روی سرم خراب کرد : «البته تنها باید بری، من میرم #ترکیه!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃
مقام معظم رهبری :
این کسانی که درجه #شهادت پیدا میکنند، اینها واقعاً از خدای متعال جایزه میگیرند. #شهید_ابومهدی از این قبیل است. خدا اِنشاءالله درجات ایشان را، #حاج_قاسم را عالی کند. اینها باهم بودند، همهجا، و خب در شهادت هم در لحظه شهادت با هماند. الان هم ارواح طیبهشان علیالقاعده #باهم است. من هر شب در #سحر ابومهدی را با اسم دعا میکردم. به خودش هم میگفتم من تو را با همان اسم #ابومهدی دعایت میکنم...
#اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
#به_همین_قشنگی😍🦋
#شهید_ابومهدی_المهندس
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🔹🍃
قرار بود از تدمر عملیات کنیم و خودمان را به مرز شرقی سوریه و عراق برسانیم. یک جلسه با نیروهای روس داشتیم. اصغر توی جلسه نبود. در همان جلسه وقتی ما برنامه عملیاتی مان را ارائه کردیم
گفتند :
خب، با کدام نیروهایتان می خواهید وارد عمل شوید؟ مهدی ذاکر (۱) هم هست؟
تا این حد بینشان شناخته شده بود. اصغر هرچه بین خودمان گمنام و در حاشیه بود و ناشناخته شهید شد ولی روس ها و سوری ها قبولش داشتند و روی حرف ها و نظراتش حساب باز می کردند.
#شهید_بی_سر
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
--------------------------
۱) مهدی ذاکر اسم حاج اصغر بین سپاه نیرو قدس بوده که بعدها به او اصغر ذاکر گفتند.
▪️پیجرسمی فرمانده ی پایگاه کوثر (مسجدحضرتولیعصر عج)
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
💔🍃
بابا محمد؛
دست های کوچکم
در حسرت دستان مردانه ات
بزرگ خواهد شد . . .
#دخترانه🦋
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ❣
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
❤️🍃
پرواز
به مقتل حسینی
کربلایی شدن می خواهد...
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#صبحتون_حسینی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊