eitaa logo
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
211 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.5هزار ویدیو
6 فایل
حاج اصغر : ت ۱۳۵۸.۰۶.۳۱، ش ۱۳۹۸.۱۱.۱۳ - حلب رجعت پیکر حاج اصغر به تهران: ۱۳۹۸.۱۲.۰۴ حاج محمد (همسر خواهر حاج اصغر) : ت ۱۳۵۶.۰۶.۱۵، ش ۱۳۹۵.۰۶.۳۱، مسمومیت بر اثر زهر دشمنان 🕊ساکن قطعه ۴۰ بهشت زهرا (س) تهران ناشناس پیام بده👇🌹 ✉️daigo.ir/secret/6145971794
مشاهده در ایتا
دانلود
💔🌱 همه می پندارند، که عکس پدرم را به ديوار خانه ام آويخته ام! اما نمی دانند که ديوار خانه ام را، به عکس پدرم تکيه داده ام... کاش خودش بود..... 📝 🥀 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🇮🇷امروز قرارگاه حسین‌بن‌علی، ایران است. بدانید حرم💁🏻‍♂ است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می مانند. 🚨اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند. 📝کلام شهید| سپهبد 📑نشر به مناسبت ۱۲ فروردین، 🇮🇷 @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_دوم #قسمت_هفتاد_و_چهارم خیابان منتهی به #امامزاده از اتومبیلهای پارک شده
💠 | با قرائت فراز صدم، دعای خاتمه یافت و فردی روحانی بر فراز منبر مشغول سخنرانی شد. گوشم به صحبتهایش بود که از توبه و طلب میگفت و همانطور که نگاهم به گنبد فیروزه ای و پر نقش و نگار بود، در دلم با خدا نجوا میکردم که امشب به چشمان و دستهای رحمی کرده و مادرم را به من بازگردانَد. گاهی به مینگریستم و در میان ستاره های پر نورش، با کسی دل میکردم که امشب تمام این جمعیت به حرمت شهادتش لباس پوشیده و بر هر بلندی پرچم افراشته شده بود، همان کسی که بنا بود امشب به آبرویش، خدا مرا به برساند. سخنرانی تمام شده و مراسم روضه و سینه زنی بر پا شده بود، گرچه من پیش از دیگر ، به ماتم بیماری مادرم به افتاده و به امید شفایش به درگاه پروردگارم، میزدم. گریه های آرام مجید را میشنیدم و شانه هایش را میدیدم که زیر بار اشکهای مردانه اش به لرزه افتاده و نمیدانستم مراسم در امام علی (ع) میخواند، ناله میزند یا از شنیدن از آنچه گریه های عاجزانه من اینچنین غریبانه اشک میریزد. نمیدانم چقدر در آن حال خوش بودم و همان طور که صورت غرق اشکم را به سپرده و دل پُر دردم را به دست داده بودم، چقدر زیر لب با امام علی (ع) نجوا کردم که متوجه شدم قرآن کوچکی را به سمتم گرفته و آهسته صدایم میزند: "الهه جان! قرآن رو بگیر رو سرِت!" پرده ضخیم اشک را از روی کنار زدم و دیدم همه با یک دست قرآنها را به سر گرفته و دست دیگر را به سوی آسمان . مراسم قرآن به سر گرفتن را پیش از این در تلویزیون دیده بودم و چندان برایم نبود، گرچه اذکار و دعاهایی را که میخواندند، حفظ نبودم و نمیتوانستم کلمات را به طور دقیق تکرار کنم. قرآن را روی قرار داده، با چشمانی که غرق دریای اشک شده و صدایی که دیگر توان گذر از لایه سنگین را نداشت، خدا را به حقِ خودش سوگند میدادم: "بِک یا الله..." سوگندی که احساس میکردم بازگشتی ندارد و بی هیچ حجابی را به آستان پروردگارم متصل کرده است. سوگندی که به شکسته ام اطمینان می داد تا رسیدن به آرزویم فاصله زیادی ندارم و هم اکنون پیک از جانب خدایم میرسد و بعد نام عزیزترینِ انسانها و شریفترینِ پیامبران را به درگاه خدا عرضه داشتم: "بمُحمٍّد ..." همان کسی که بهانه بارش رحمت خدا بر همه است و حتی تکرار نام زیبایش، قلبم را جلا میداد... ✍️نویسنده: @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_دوم #قسمت_هفتاد_و_پنجم با قرائت فراز صدم، دعای #جوشن_کبیر خاتمه یافت و ف
💠 | دیگر آسمان دلم به هم ، دریای اشک روی ساحل مژگانم میزد و لبهایم از شدت طوفان به لرزه افتاده بود و حالا باید کسانی را صدا میزدم که به زعم ، برترین اولیای خدا بودند و به رأی اهل سنت از بندگان درگاه الهی و برای دست کوتاه و چشم امیدوار من، بهترین واسطه دعایم! همه باورها و اعتقاداتم را کنار زده و بیتوجه به تاریخ اسلام و عقاید اهل سنت و جماعت، از سویدای دلم صدا میزدم : "بِعلّی... بِفاطمهِ... بالحَسن... بالحُسین" دیگر فراموش کرده بودم هر آنچه از مباحث اهل سنت آموخته بودم که داشتم میان میدان ، یک تنه جانبازی میکردم و بی پروا از همه چیز و همه کس، برای بیماری دعا میکردم که همه از زنده ماندنش امید کرده بودند و حالا من به شفای کاملش دل بسته بودم! تنم به لرزه افتاده بود از نغمه پر سوز و گداز اهل سنتی که با طنین هزاران یکی شده و تا عرش خدا قد میکشید! زیر قرآنی که بر سر گرفته و دستی که به تمنا به سوی پروردگارم بودم، باور کردم که دعایم به اجابت رسیده و ایمان آوردم اولیایی که میان گریه هایم، نامشان را زمزمه میکنم، مرا به خواسته دلم رسانده و با آبرویی که پیش خدا دارند، در همین لحظه شفای را از پیشگاه پروردگار عالم گرفته اند که دیگر نه از آشوب قلبم خبری بود و نه از پریشانی اندیشه ام که میکردم فرشتگان با پرنیان بالهایشان، گونه هایم را نوازش داده و مژده را در گوش جانم زمزمه می کنند. را که از روی سرم برداشتم، دلم به اندازه ای سبک شده بود که بی آنکه بخواهم گل روی صورتم شکفت و نفسی که این مدت در قفسه سینه ام حبس شده بود، آزادانه در گلویم پرواز کرد و قلبم را از و زنجیر غم رهایی بخشید. مجید با هر دو دستش، اشک را از صورتش پاک کرد و با چشمانی که از زلالی گریه، همچون آیینه میدرخشید، نگاهم کرد و پیش از آنکه چیزی بگوید، با لبخند ئشیرینم اوج رضایتم را نشانش دادم. با دیدن شادی چشمانم که مدتها بود جز رنگ دیگری به خود نگرفته بود، صورتش از آرامشی پوشیده شده و لبهایش به دلگشا باز شد و این همه نبود جز احساسِ لطیفی که بر اثر مناجات با ، در وجودمان ته نشین شده و چشم امید مان را به انتظار روزی نشانده بود که مادر بار دیگر در میان زیبای عافیت به خانه بازگردد. ✍️نویسنده: @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
4.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید| 🤔شهیدان برای چه به میدان جنگ رفتند؟ ‼️وقتی ۱۸۰ درجه خلاف خواسته های شهدا زندگی می کنی و عین خیالت نیست!🤦‍♂ @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💔🌱💔🌱💔 🌱💍 💔 #زندگی_کوتاه_اما_شیرینِ_ته_تغاری (۵۴) 🍃اگرچه همسرم سعی داشت تا من چیزی متوجه نشوم و بیشت
💔🌱💔🌱💔 🌱💍 💔 (۵۵) ✨خیالم با فکر کردن به این موضوع که امکانات پزشکی و درمانی ایران به کمک شناسایی بیماری همسرم می‌آید کمی راحت شد اما برخلاف تصورم این اتفاق نیفتاد. 🍃یک هفته از رسیدن ما می‌گذشت و روز عید غدیر بود. با دلشوره برای ملاقات به بیمارستان رفتم. معلوم بود که محمد آقا درد دارد اما به روی خودش نمی‌آورد. 😢💔اتاق که خلوت شد با گریه از من خواست برای شهادتش دعا کنم... ادامه دارد... 🦋روایت همسر @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊 💔🌱💍💔🌱💍💔🌱💍💔🌱
التماس دعا✨🌹 شبتون شهدایے☕️🍩 اَللهُمَ لَیِّن قَلبے لِوَلےِّ اَمْرک🦋🌱
🍃🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین
❤️🍃 مَنْ عَبَدَاللّهَ حَقَّ عِبادَتِهِ آتاهُ اللّهُ فَوْقَ اَمانيهِ وَكِفايَتِه هركس خدا را چنان كه حق عبادت اوست، عبادت كند خداوند بيش از آرزوها ونيازش به او عطا مى نمايد.  (ع)| بحارالأنوار، ج۷۱، ص۱۸۴📖 🌱✨🌱✨🌱✨🌱 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🌱❤️ دهه شصتی‌ها فرمانده میدان، دهه هفتادی‌ها میدان‌دار، دهه هشتادی‌ها پیاده نظام و دهه نودی‌ها نیروی احتیاط‌اند، ما جبهه‌ای‌ها از لقاءالله جاماندیم بپایید و مراقب باشید از بقیه‌الله جا نمانید. @shahid_hajasghar_pashapoor 🕊🌹