.
سلام بر کربلا، ذکرِ لب هر دلِ بیتاب
تا که رسیدند کربلا حضرت فرمود:
اینجا همان جاییست کز من سَر بیفتد
اینجا همان جاییست که فرمود حیدر:
روی زمین هـفتاد و دو سـرور بیفـتد...
وحید محمدی🖌
.
.
.
#به_تو_از_دور_سلام🚩
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#فرجامتان_حسینی_و_بخیر
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
2.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤 خاطره «فرمانده به تمام معنا» از مدافع حرم #شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
اصغر واقعا یک رزمنده مجاهد و یک عارف به تمام معنا بود. اخلاص توی کلام، رفتار و عملش حس میشد. هر وقت جلسه داشتیم، بعد از اتمام جلسه که از هم جدا میشدیم گاهی برای کاری تماس میگرفتم. میگفتم: «کجایی؟» میگفت: «دمشقم.» ساعت دوی شب! هاجوواج میماندم که این ساعت دمشق چه میکند. یا میپرسیدم: «کجایی؟» میگفت: «حماة.» میرفت سراغ کارش و مدام در چرخش و رفتوآمد بود. اصلا در یک چارچوب خاص نمیگنجید. فرماندهی که جسور، موفق و بابرنامه بود...
اکبرِ #حاج_قاسم❣
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
خانم جوان مسلمان هندی برای دفاع از حجابش، توسط یه مشت گرگ صفت وحشیانه کتک خورد و در آخر جان داد و به شهادت رسید!
نمیدانم به کدامین گناه...
بای ذنب قتلت؟💔😔
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@shahid_hajasghar_pashapoor
بانو
برای حجاب تو
برای حفاظت تو
خون شهدای زیادی ریخته شده.
پس این گونه خودت را در معرض دید دیگران قرار نده.
چه خواهری که با بی حجابی در انظار هستی و چه خواهری که با نمایش دادن عکس های خود هرچند با حجاب در پروفایل و صفحات مجازی هستی...
عزیز برای امنیت و حفظ تو، خون ها ریخته شده. حافظش باش.
خودت را به همین سادگی به نمایش نگذار.
ارزش تو بالاتر از اینهاست.
باور کن.
#تلنگرانه
#دوستانه
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
.
ای سر پناه دائم بی سر پناهها
ای مقصد رئوف و پر احساس آهها
ای مهربان امام سپید و سیاهها
بر ذمه است گر چه تمام گناهها
حسین واعظی🖌
عکس از: خضیر فضاله📸
.
.
.
#به_تو_از_دور_سلام🚩
#السَلامُعَلَيَڪيااباعَبدالله
#فرجامتان_حسینی_و_بخیر
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
👤آیت الله جوادی آملی میگفتند اینکه رسول الله فرمود "النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی" به این معنی نیست که ازدواج سنت من است هرکس ازدواج نکرد از من نیست!
👈بلکه فرموده ازدواج بنابر #نکاح_شرعی سنت من است و هرکه از آن رویبرگرداند از من نیست..
✍️مصطفی
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
حاج محمد در تیراندازی و امور نظامی مهارت داشت. دلش میخواست به خط مقدم برود و مدام آنجا باشد، اما کارهایی که در لاذقیه شروع کرده بود، ناتمام مانده بود.
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
شهیدان حاج اصغر پاشاپور و حاج محمد پورهنگ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_پنجم (آخر) #قسمت_ششم گوشه اتاق روی #زمین چمباته زده و سرم را به #دیوار گ
💠 #جان_شیعه_اهل_سنت| #فصل_پنجم (آخر)
#قسمت_هفتم
با نوای گرم #مهربان مجید سرم را از روی دیوار برداشتم و #نگاهش کردم. او هم از صبح به #غمخواری غم هایم کنارم نشسته و به قدری نگران حال #خرابم بود که #پالایشگاه هم نرفته و تنها با آهنگ دلنشين صدایش، دلداری ام میداد: «الهه جان! نمیخوای با من حرف بزنی؟»
و من حرفی برای گفتن #نداشتم که دوباره سرم را به #دیوار گذاشتم و در عوض اشک برای ریختن بسیار داشتم و پلک های #پژمرده_ام یاری نمی کرد که چشمانم از حجم غم #سنگین شده و نم پس نمیداد. دستان غریب و غمزده ام را با هر دو دستش گرفته بود و می دانست دیگرتوانی برای درد دل کردن ندارم که خودش شروع کرد: «الهه! #عزیزم! به خدا توکل کن! #آروم باش عزیز دلم!»
حالا من هم درست مثل خودش #یتیم شده و دیگر پدر و #مادری نداشتم که آهی کشیدم و #زمزمه کردم: «مجید، بابام...» و با همه #ظلمی که در حق من و زندگی ام کرده و با آواره کردنم، کودکم را #کشته بود، ولی باز هم پدرم بود که بغضی غریبانه #گلوگیرم شد و در برابر نگاه مهربانش، با صدایی #لرزان ناله زدم: «مجيدا من همین پارسال مامانم مرد، حالا بابام...»
و ای کاش فقط #مرده بود و لااقل #دلم را به فاتحه ای #خوش می کردم که می دانستم به قعر جهنم #سقوط کرده و این طالع #نحسش، بیشتر جگرم را آتش میزد که باز در مرداب #غم فرو رفتم.
حالا باز هم دلم در برابر گردباد شک و تردید به #لرزه افتاده بود که اگر در آن شب های قدر امامزاده #حاجتم روا شده و مادرم شفا گرفته بود، پای نوریه هرگز به خانه ما باز نمیشد و
#شیرازه زندگی مان اینچنین از هم نمیپاشید، هر چند بختک #نحس #وهابیت خیلی بیشتر از اینها به جان پدرم افتاده بود که چند ماه قبل از فوت مادر، دستش را به #شراکتی شوم با برادران #نوریه آلوده کرد.
ای کاش لااقل چشمانم قدری دست و دلبازی می کردند تا کمی #گریه می کردم و جانم قدری سبک می شد که نمیشد و من در بهت #بلایی که به سر پدر و برادرم آمده بود، تنها به خودم می لرزیدم.
مجید پا به پای نفس های #مصیبت_زده ام، #نفس میزد و هرچه می توانست از نگاه نگران ولحن لبریز #محبت، خرجم می کرد، بلکه #قفل قلب سنگ و سنگینم شکسته و بند زبانم باز شود و باز نمی شد.
انگار قرار نبود #طومار غم هایم به پایان برسد که تا می خواستیم در خنکای #لطف و مهربانی اسید احمد و مامان خدیجه، لَختی آرام بگیریم باز طوفان مصیبت از سمتی دیگر بر سر زندگی مان آوار شد و اینبار چه #مصیبت سهمگینی بود که برادرم به عنوان #تروریست بازداشت شده و پدرم در غربت اردوگاه تروریست های تکفیری، با شلیک #مستقیم گلوله به سرش #اعدام شده بود، صحنه هولناکی که حتی از تصورش رعشه بر اندامم می افتاد.
حالا این #خلاء پر از اندوه و #حسرت، فرصت خوبی بود تا مرور کنم آنچه در این مدت بر من و خانواده ام گذشت که حدود یک سال و نیم پیش، این #طایفه وهابی به بهانه شراکتی آنچنانی با پدر پر حرص و طمعم، رفاقتی #شیطانی را آغاز کرده و در این مدت کوتاه کار را به جایی رساندند که پدر و یکی از برادرانم را به وعده #متاع دنیا تا سوریه کشانده، جان یکی را گرفتند و #بخت با دیگری یار بود که توانست جانش را بردارد و از مهلکه بگریزد که او هم زندگی اش #متلاشی شد.
حالا می فهمیدم نخلستان و شراکت و #وصلت خانوادگی همه بهانه بوده که وهابیت می خواهد با این #هیبت خوش خط و #خال در میان خانواده ها نفوذ کرده، اموالشان را برای کمک به #تروریستها مصادره کرده و جانشان را به بهای سپر #بلای خودشان به #مسلخ ببرند، همان کاری که با خانواده #من کردند!
ادامه دارد...
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
حاج قاسم خیلی دوسش میداشت بهش میگفت؛ تو اصغر نیستی اکبری...
#حاج_قاسم
#شهید_حاج_اصغر_پاشاپور
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
اللّهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى🤲
الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ
وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ
وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى
الصِّدّیقِ الشَّهیدِ✨
صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً
مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً
کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ
تو میر عشقی
عاشقان بسیار داری
علی موسی الرضا....
✋ #به_تو_از_دور_سلام
🌷به یاد محب و محبوب #امام_رضا (ع)، #شهید_حاج_محمد_پورهنگ
@shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊