~♡~
خاطره ای از آقاحامد به گفته ی برادرشون آقای جوانی
.......
روز پنج شنبه ۲۶ فروردین ۹۴ بود که از همه خداحافظی کرد. از پدر، مادر،زن داداشش و علی کوچولو سپس برگشت و مادر رو صدا زد که مامان بیا باهاتون کار دارم.
مادر میگفت: منو برد اتاق خودش و یه کاغذ بسته بندی شده بهم داد و گفت این وصیت نامه ی منه اگه برگشتم که هیچ، اگه برنگشتم باز کنید و بخونید.
سپس با ماشینِ من راهی مقری شدیم که قرار گذاشته شده بود و به بقیه خانواده هم گفت که دیگه شما نیایید.
وقتی به محل مورد نظر رسیدیم و همه همرزماشون اومدن و موقع خداحافظی شد من عین دفعه قبل باهاشون خداحافظی و رو بوسی کردم ولی دیدم اینبار حامد گفت: داداش اینطوری نه! بیا قشنگ آغوشم و سینه ات رو بچسپون به سینم چون به دلم افتاده این آخرین دیداری هست که باهم داریم ...
سپس باهم روبوسی کردیم و رفت... که این آخرین دیدارمون شد...
#شهیدابولفضلی
#آقاحامدجوانی
#شب_خاطره
@shahid_hamed_javani313