شهید جواد اللّٰه کرمی«کانال۱۲»
درکانالی عضو بودم که از مدافعان حرم میگفت روزی استیکر شهیدی توجه منو به خودش جلب کرد چهره ی مهربان ،
نمیدونم چرا ناخودآگاه باسلام به آقا اباعبدالله شروع شدوبعد به ایشون سلام دادم،
گفتم نمیدونم صدامو میشنوی یانه ای شهید،اما برات میگم....وگفتم وگفتم و گفتم وتموم بغض هام اشک میشدوباهق هقِ لابه لای حرف های دلم کلماتموبریده بریده به شهیدعرضه کردم ...
ازایشون کمک خواستم،راه خواستم ،هدایت خواستم...
نمیدونم چنددقیقه طول کشید فقط تولحظه های آخر یادخواهرزاده ام افتادم که روتخت بیمارستان بدون هیچ هوشیاری افتاده ،شهید رو قسم دادم به بچه هاش وگفتم برای خواهرزاده ام دعا کنه ...
قبلش نذر کرده بودم ،ختم قرآن بامعنی انجام بدم ،فقط خواهرزاده ام خوب شه،طاقت بی قراری های خواهرمو نداشتم...
بعدازسحری ونمازصبح،درفکرصحبتهام باشهید جوادالله کرم،بودم که چشم هام بسته شد...
درعالم روءیاخودمودیدم باچهره ای پریشان وژولیده ولباسهای مندرس وکهنه وپاره،جایی بودم که برام ناآشنا بود،توی یه خونه باسالن بزرگ،صدای زن وبچه هایی به گوش میرسید که اصلانمیفهمیدم چی میگن ،زبونشون ناآشنا بود
درودیوارخونه آسیب دیده بودوریخته بودانگار
روبروم یه گچکاری شومینه وتاغچه بود،روی تاغچه کتاب قطوری بود
#کانال۱۲
@shahid_javad_allahkaram
🌹هر که دعای مجیر را در «ایام البیض» (روزهای ۱۳،۱۴،۱۵) ماه رمضان بخواند گناهانش آمرزیده می شود، هرچند به عدد دانه های باران و برگهای درختان و ریگهای بیابان باشد.🌾
🍃و خواندن آن برای شفای بیمار و ادای دین و بی نیازی و توانگری و رفع و اندوه سودمند است.🌹
📚مفاتیحالجنان
التماس دعا
#کانال۱۲
@shahid_javad_allahkaram
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهمّ طَهّرنی فیهِ من الدَنَسِ والأقْذارِ وصَبّرنی فیهِ على کائِناتِ الأقْدارِ ووَفّقْنی فیهِ للتّقى وصُحْبةِ الأبْرارِ بِعَوْنِکَ یا قُرّةَ عیْنِ المَساکین.
خدایا پاکیزه ام کن در این روز ازآلودگی ها وناپاکی ها وشکیبائیم ده در آن به آنچه مقدر است شدنى ها وتوفیقم ده در آن براى تقوى وهم نشینى با نیکان به یاریت اى روشنى چشم مستمندان.
#کانال۱۲
@shahid_javad_allahkaram
شهید جواد اللّٰه کرمی«کانال۱۲»
نمیدونم چرا ناخودآگاه باسلام به آقا اباعبدالله شروع شدوبعد به ایشون سلام دادم، گفتم نمیدونم صدامو می
روی تاغچه کتاب قطوری بودودواطرافش تکه های کچ وشمعدونی های شکسته وافتاده
همینطور که به درو دیوار نگاه میکردم وازخودم میپرسیدم کجام،ناگهان سایه ای توجه منو جلب کرد ،سایه ی یه مردی بالباس نظامی بود ویه چفیه به کمرش بسته بود وآهسته قدم برمیداشت ووارد سالن شد وبه طرف تاغچه ی روبروی من رفت وکتابی که روی اون بودو برداشت وبه سمت من برگشت ...
چهره اش چقدر آشنا بود !!!
وای خدای من ،این مرد شهید جواد الله کرم نیست؟؟؟
خوب دقت کردم دیدم ،بله خودشون بودن ،چشم ازشون برنداشتم خواستم مطمین بشم ،ایشون خم شدن کتاب رو به سمت من گرفتن وبانگاهشون به من فهموندن که این کتاب رو بخون وبهش عمل کن
درحالی که به ایشون نگاه میکردم ،کتاب رو گرفتم
وایشون با متانت وآرامش خاصی رفتند...
به کتاب نگاه کردم، #قرآن بود ودرهمان لحظه صوت زیبایی قرآن رو درکنار اسماء الهی وصف میکرد
القرآن الکریم والمجیدوالشهیدو....
ومن بیدارشدم،باورم نمیشد ازخوشحالی نمیدونستم چیکار کنم ،فقط بلند گفتم ،صدای منو شنید...
#کانال۱۲
@shahid_javad_allahkaram
ادامه دارد
امام حسن مجتبی علیه السلام: کسی که در دلش هوایی جز خشنودی خدا خطور نکند من ضمانت می کنم که خداوند دعایش را مستجاب کند.
💐میلاد کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام مبارک باد.💐
#کانال۱۲
@shahid_javad_allahkaran
شهید جواد اللّٰه کرمی«کانال۱۲»
روی تاغچه کتاب قطوری بودودواطرافش تکه های کچ وشمعدونی های شکسته وافتاده همینطور که به درو دیوار نگا
دوروبرمو نگاه کردم،باخودم گفتم خدایا ممنون
آقا جواد شهید،ممنون...
برای من سوال شد چرا شهید جوادالله کرم ،قرآن به من دادن،منکه باقرآن مانوس بودم،معناهاشم میخوندم؟!!!!!
یه هویی یادخواهرزادم افتادم ،یعنی توسل به آقا جواد جواب داده،یعنی خواهرزادم شفا پیدا میکنه ومن هم باید نذر ختم قرآن رو انجام بدم...
سریع رفتم سراغ گوشی ،زنگ زدم به خواهرم ،خواهرزادم همچنان در icu,بستری بوداما هوشیاریش کمی بهتر شده بود ،من با اطمینان وخوشحالی این دلگرمی رو به خواهرم دادم که شفا پیدا میکنه فقط صبر داشته باش واینقدر بیقراری نکن،وماجرارو براش تعریف کردم ،ازتوسلم به شهید و....
بعداز این تماس بازهم سوال هایی برام پیش اومد،
یعنی مشگل من باقرآن حل میشه؟؟
راستی چراقرآنی که شهیدبه من داده بود قطورترازقرآن مابود؟حتمامنظوری داشتند...
شایدباتوجه بیشتری بایدبخونمش وعلت بیشتربودن برگ های قرآن این معنی رومیداد که تفسیری ازقران هم بخونم تابه نتیجه ی بهتری برسم،شایدجواب تموم مسایلی که مطرح کردم باایشون روازقرآن به دست می آوردم
تصمیم گرفتم به کتابفروشی برم
#کانال۱۲
@shahid_javad_allahkaram
ادامه دارد
تصمیم گرفتم به کتابفروشی برم وببینم آیا قرآنی هست که تفسیرهم درکنارش باشه ؟
وارد کتابخونه شدم ردیف کتاب های قرانو نگاه کردم ،دقیقا یکی از اون کتابهای قرآن قطورتر بود،اشاره کردم وبرام آوردن،وقتی بازش کردم دیدم یک صفحه آیه وترجمه وصفحه ی دیگه توضیح وتفسیر بعضی از آیات رو نوشته ،یک لحظه حالم دگرگون شد ،کتاب روبستم وگفتم مابقی کتابهای قران رو هم اوردن ،هیچ کدوم مثل این کتاب قران نبود،وقتی اشاره به همون قران اولی کردم که همون کتابو میبرم ،جلدش بیشتر باعث تعجبم شد ،خیلی خیلی شبیه همون قرآنی بود که شهید به من هدیه داده بود،جلد سفید وطرحی نزدیک به همون طرح،گفتم ببخشید بازهم ازین قرآن دارید؟فروشنده گفت نه،ازین یکی داریم
واین بیشتر باعث شد که بااطمینان انتخابش کنم...
خیلی خوشحال بودم،حالاباشوق وعلاقه ی خاصی قراربود قرانو بخونم،با یک برنامه ریزی خوب میتونستم با مطالعه دقیق ترقرآن،خودمو سبک وسنگین کنم وتغییرات لازم رودرخودم ایجادکنم ...
چندروزازین توسل نگدشته بودکه خواهرم زنگ زدوباخوشحالی گفت:بچه اش هوشیاریشو بدست آورده وبردنش بخش...
#کانال۱۲
@shahid_javad_allahkaram
ادامه دارد