هدایت شده از 🌍: ܭߊܝ̇ߺߊܠܙ ܟܿܢ̣ܝوࡅ߳حܠیܠܙ
#وقتی_مهتاب_گم_شد
♡یک قصه نیست. داستانپردازی و اسطورهسازی هم نیست، بلکه واقعیتی است شبیه اساطیر. واقعیت زندگی و رزم مردی که «خود واقعیاش» را در «شبی که مهتاب گم شد»پیدا کرد.
🇮🇷ســـــــردارشهــــــــید علی خـــــوش لفـظ «ره» یک قهرمان ملی است. این را زخمهای نشمردهای که از او «علی خوش زخم» ساخته گواهی میدهد. علی خوش زخم، نیازی به مدال ملی شجاعت ندارد. بچۀ بازیگوش محلۀ «شتر گلوی همدان» که روزگاری از دیوار راستبالا میرفت، پس از یازده بار مجروحیت با تیر و ترکش و موج و شیمیایی، حالا نمیتواند روی تخت بیمارستان بنشیند. تیر کالیبر تانک در آوردگاه شلمچه و کربلای 5، پس از 26 سال، همسایۀ نخاع اوست.
🌴🌴سردار شهید علی خوش لفظ پس از سالها تحمل درد و رنج ناشی از مجروحیت و صبر در برابر دوری یاران و دوستان، 29 آذر ماه سال 1396 آسمانی شد و به کاروان عظیم شهدا پیوست. او به تعبیر همرزمانش «علی خوش رفیق» بود.
در این کتاب صوتی میشنویم:
🗞- شنیدن خاطرات علی خوش لفظ، طی شش ماه، از سیمای آن عاقل دیوانه نما، رمزگشایی کرد و تازه فهمیدم که او چقدر راهِ عبور به عمق خطوط دشمن را برای ترسیم مسیر رزمندگان در شب حمله، خوب میشناخته. از سرپل ذهاب تا دژ اسطورهای کوشک در عملیات رمضان و از عمق کردستان عراق در عملیات والفجر 2 تا کوه طلسم شدۀ گیسکه در عملیات مسلم بن عقیل و سومار و از مهران و چنگوله تا جزیرۀ مجنون؛ همان جزیرهای که از او عاقل دیوانه نما ساخت. آنجا که از آفت بلدچیِ پرآوازه گریخت تا خودِ واقعیاش را پیدا کند. آن خودی که تکهای از آن، وسط میدان مین در سومار، روی خاک مانده بود.
🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸