eitaa logo
شهید مسعود عسگری
999 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
5.9هزار ویدیو
38 فایل
مدافع حرم حضرت زینب س فدایی سید علی تولد:69/6/8 شهادت: 94/8/21 بهشت زهرا س قطعه 26 ردیف 79 شماره 19 خواهر زاده شهيد مدافع حرم مصطفی نبی لو ارتباط با ادمین👇 @masoud1394
مشاهده در ایتا
دانلود
مسعود جانم ماه محرم نزدیکه خدارو شکر همه اتفاقهای خوب زندگیت توی ماه محرم و صفره امسال سالروز تولد شمسی و قمری و سالگرد شهادتت.. میوه دلم شهادتت درکمو از محرم و صفر خیلی بالا برده نزدیک محرم دیگه آروم و قرار ندارم و مدام زندگیتو تا شهادت مرور می کنم... عکسای بچگی تو می بینم دلمو میذارم جای دل حضرت رباب... وقتی عکسای جوونی رو نگاه می کنم، جوان خوشتیپ، زیبارو، با اخلاق، مخلص، بی ریا، همه فن حریف، دلسوز، مهربون، دوست داشتنی و...، دلمو میذارم جای دل حضرت ام البنین و مادر شهدای کربلا مرد نیستم ولی دلمو میذارم جای دل امام حسین علیه السلام که چطور تحمل کرد تمام عزیزانش، بخاطر زنده موندن دین اسلام جلوی چشمش پرپر شدن نگاه جوونیت می کنم دلمو میذارم جای دل حضرت لیلا، چی کشید این مادر وقتی میدونست جوونش بره دیگه برنمی گرده... هر لحظه که یادت می کنم از عمق وجود میگم،: امان از دل زینب سلام الله علیها... چقدر ایمان حضرت زینب قوی بود که با دیدن این همه مصیبت محکم ایستاد و پیام عاشورارو به گوش بشریت رسوند مسعودم ای همه هست و نیست مادر، چقدر خوشحالم عزیزترینمو میوه دلمو مفت از دست ندادم چقدر خدارو شکر می کنم قلبم، هستیم، وجودم، جوان رعنام فدایی راه حق شده جوان رشیدم، فدای یک کاشی حرم حضرت زینب... مسعودم با افتخار و سرافرازی دلتنگیتو تحمل می کنم امیدم، هر لحظه به یادتم، پیش ارباب یادم کن از دعای خیرت بهره مندم کن مسعود جان تولد زمینی و آسمونی تو پیشاپیش تبریک میگم . @shahid_masoud_asgari
شهید مسعود عسگری
امروز به مناسبت حرکت کاروان اسرای کربلا می خوام از احوالات خودم از بعد شهادت مسعود بنویسم، . وقتی
امروز به مناسبت حرکت کاروان اسرای کربلا می خوام از احوالات خودم از بعد شهادت مسعود بنویسم، . وقتی پیکر پاک مسعودو به خاک سپردیم، با عده ای تا غروب کنار مزارش موندم ظاهراً خیلی صبور بودم ولی توی دلم طوفان به پا بود، با جسم مسعودم برای همیشه خداحافظی کرده بودم... . نشسته بودم جلو صورت مسعود، دستمو گذاشته بودم روی خاک باهاش صحبت می کردم ، قرآن و دعا می خوندم توی اون مدت چند بار بهم آب دادن، آب رو می گرفتم و از روی خاک میریختم جایی که صورت مسعود بود، ( مسعود زیاد تشنه میشد. ، وقتی خونه بود چه خواب چه بیدار یه بطری آب کنارش بود) میدونستم مسعود با شهادت سیراب شده، ولی دلم آروم نمی گرفت . تا چهلم شهادت که مزار سنگ نداشت و بیشتر احساس نزدیکی و دسترسی به مسعود داشتم، هر وقت زیارت مزارش میرفتم آب می ریختم روی صورتش، تا شاید دلم آروم بگیره... با اینکه میدونم با شهادتش بهترین ها روزیش شده، بازم نزدیک پنج ساله هنوز نمی تونم با آرامش غذاهایی که دوست داشته درست کنم . سیب می بینم میگم مسعود خیلی سیب دوست داشت. شلیل می بینم میگم مسعود... از کنار میوه فروشی رد میشم انبه می بینم، آه می کشم میگم مسعود... انار می بینم میگم مسعود.. و... 😭😭 امان از دل رباب . با تمام وجود میگم خدایا شکرت، خدایا ازت ممنونم که قطره‌ای از اقیانوس مصیبت حضرت زینب و باز ماندگان شهدای کربلارو بهم چشوندی . حالا وقتی روضه هارو گوش میدم کمی می تونم درک کنم چرا حضرت رباب بعد از عاشورا زیر سایه نرفت، چرا عمرش زود به پایان رسید شنیدم همسر حضرت ابوالفضل توی سن بیست و هشت سالگی یک سال بعد از عاشورا از دنیا رفتن حضرت زینب سلام الله علیها هم عمرشون زود به پایان رسید . حضرت سجاد علیه السلام تا عمر داشتن، آب میدیدن گریه می کردن . امان از دل بچه هایی که تشنگی و گرسنگی کشیدن، شهادت عزیزانشون رو به چشم دیدن 😭 آخرشم کتک و اسارت به جای دلجویی و دلداری نصیبشون شد😭 . . ( نباید مقایسه کنم، چون ذره ای از غبار غم این بزرگواران هم به دلم ننشسته ولی نوشتم تا شاید ذره ای روی درک روضه ها اثر داشته باشه...) التماس دعا @shahid_masoud_asgari
14.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زینب جان توی روضه ها زیاد شنیدیم : غم مرگ برادر مرده را برادر مرده میداند... . زینب جان، بعد از شهادت مسعود و مصطفی برای دیدن پیکر عزیزانم به همراه دوست و فامیل به معراج شهدا می رفتیم، . پیکر شهدارو مرتب کرده، شسته و کفن کرده با احترام جلومون میذاشتن مراقب بودن از جراحت عزیزانمون با خبر نشیم مبادا اذیت بشیم... . وقتی پیکر برادرمو جلوم گذاشتن، سپردن پارچه دور سرشو حواسم باشه خواستن دستمو روی پارچه سمت راست صورت مصطفی بذارم خواستن مراقب باشم کسی به سمت راست صورت فشار نیاره گفتن اگر فشار بیاد خون از جراحت زیر پارچه بیرون میزنه و باعث میشه داغ دل خانواده شهید بیشتر بشه... . اینجا همه مراقبن خانواده شهید با دیدن خون و جراحت شهیدش اذیت نشه... . همه تلاش می کنن قوت قلب خانواده شهید باشن... . بمیرم برای دل داغدارت زینب جان😭 . بی بی جان هیچ کس نمی تونه درک کنه شب و روز عاشورا بر شما چه گذشت... 😭 . شنیدن کی بُود مانند دیدن😭 . بی بی جان از صبح عاشورا به چشم حمله انبوه مسلمانان بی بصیرت و خونخوار را به سوی اندکِ یاران امامت دیدی... 😭 . یکی یکی جنگیدن، شهادت و بدنِ خونین و قطعه قطعه شده عزیزان، برادران و فرزندانت را دیدی😭 . عصر عاشورا بدن بی سر و قطعه قطعه شده برادر مظلومت حسین علیه السلام... 😭😭😭 آخرش به جای تسلیت و سرسلامتی ، اسارت و بی احترامی به اهل حرم را شاهد بودی!!! 😭😭😭 . . زینب جان خدا دعای دل شکسته رو مستجاب می کنه دعا کن برای ما از یزیدیان نباشیم دعا کن در هر شرایطی یار امام زمانمون باشیم
شهید مسعود عسگری
امروز به مناسبت حرکت کاروان اسرای کربلا می خوام از احوالات خودم از بعد شهادت مسعود بنویسم، . وقتی
امروز به مناسبت حرکت کاروان اسرای کربلا می خوام از احوالات خودم از بعد شهادت مسعود بنویسم، . وقتی پیکر پاک مسعودو به خاک سپردیم، با عده ای تا غروب کنار مزارش موندم ظاهراً خیلی صبور بودم ولی توی دلم طوفان به پا بود، با جسم مسعودم برای همیشه خداحافظی کرده بودم... . نشسته بودم جلو صورت مسعود، دستمو گذاشته بودم روی خاک باهاش صحبت می کردم ، قرآن و دعا می خوندم توی اون مدت چند بار بهم آب دادن، آب رو می گرفتم و از روی خاک میریختم جایی که صورت مسعود بود، ( مسعود زیاد تشنه میشد. ، وقتی خونه بود چه خواب چه بیدار یه بطری آب کنارش بود) میدونستم مسعود با شهادت سیراب شده، ولی دلم آروم نمی گرفت . تا چهلم شهادت که مزار سنگ نداشت و بیشتر احساس نزدیکی و دسترسی به مسعود داشتم، هر وقت زیارت مزارش میرفتم آب می ریختم روی صورتش، تا شاید دلم آروم بگیره... با اینکه میدونم با شهادتش بهترین ها روزیش شده، بازم نزدیک پنج ساله هنوز نمی تونم با آرامش غذاهایی که دوست داشته درست کنم . سیب می بینم میگم مسعود خیلی سیب دوست داشت. شلیل می بینم میگم مسعود... از کنار میوه فروشی رد میشم انبه می بینم، آه می کشم میگم مسعود... انار می بینم میگم مسعود.. و... 😭😭 امان از دل رباب . با تمام وجود میگم خدایا شکرت، خدایا ازت ممنونم که قطره‌ای از اقیانوس مصیبت حضرت زینب و باز ماندگان شهدای کربلارو بهم چشوندی . حالا وقتی روضه هارو گوش میدم کمی می تونم درک کنم چرا حضرت رباب بعد از عاشورا زیر سایه نرفت، چرا عمرش زود به پایان رسید شنیدم همسر حضرت ابوالفضل توی سن بیست و هشت سالگی یک سال بعد از عاشورا از دنیا رفتن حضرت زینب سلام الله علیها هم عمرشون زود به پایان رسید . حضرت سجاد علیه السلام تا عمر داشتن، آب میدیدن گریه می کردن . امان از دل بچه هایی که تشنگی و گرسنگی کشیدن، شهادت عزیزانشون رو به چشم دیدن 😭 آخرشم کتک و اسارت به جای دلجویی و دلداری نصیبشون شد😭 . . ( نباید مقایسه کنم، چون ذره ای از غبار غم این بزرگواران هم به دلم ننشسته ولی نوشتم تا شاید ذره ای روی درک روضه ها اثر داشته باشه...) التماس دعا @shahid_masoud_asgari
بوی پیراهن خونین کسی می آید این خبر را برسانید به کنعانی ها باز محرم رسید😭 از قبل از محرم کاروان اباعبدالله الحسین علیه السلام به سوی کوفه حرکت کردن... مسعود منم قبل از محرم برای یاری دین خدا حرکت کرد باز یاد واقعه ی عاشورا و یاد مسعود جانم یاد غربت اباعبدالله😭 و یاد غربت جگر گوشه ام باز محرم و یاد رشادت ها، ش🌹هادت ها و اسارت ها باز محرم و یاد محرم سال نودوچهار باز محرم و یاد بدن ارباً اربای علی اکبر ها😭 باز محرم و یاد ایثار و از خودگذشتگی ها... خدایا تو را سپاس که درک بهتره محرم ها را به ما عنایت کردی🙏