هدایت شده از سعداء/حجتالاسلام راجی
🔰 ایثار آتشنشان
25 اردیبهشت 1392 ، شهید امید عباسی، یکی از شهدای آتشنشان، زمانی که برای اطفای حریق در طبقهٔ دهم یک ساختمان مسکونی مشغول بود، با دختربچهای ۹ساله رو به رو میشود که قصد داشت از ترسِ آتش، خود را از طبقهٔ دهم ساختمان به بیرون پرتاب کند. این آتشنشان فداکار، بامشاهدهٔ این صحنه، به سمت او میرود و پس از قراردادن ماسک اکسیژنش روی صورت دختربچه، او را برای انتقال به محل امن به همکارش تحویل میدهد؛ ولی خود دچار دودزدگی شدید میشود. در اثر این حادثه، وی دچار مرگ مغزی شده و به شهادت میرسد.
💢 منبع: زیباییها و زشتیهای کربلا اثر #حجت_الاسلام_راجی
🔹انتشار به مناسبت ۷مهر #روز_آتش_نشان
#برشی_از_کتاب
#برشی_از_یک_کتاب
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir
هدایت شده از تبیین منظومۀ فکری رهبری
📖 برشی از کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است
در آلمان که بودیم، خیلی اتفاقی برادر شوهرم را دیدیم. او هم، سفر کاری آمده بود. احمد آقا به چادرم اشاره کرد:
- حاج خانوم جلدتون رو عوض نکردین.
رویم را کیپتر گرفتم.
- من نيومدم جلد عوض کنم، اومدم رنگ پس بدم.
چقدر از حرفم خوشش آمد، تا مدتها هرجا مینشست، از حجاب من در آلمان میگفت و تحسینم میکرد. الحمدلله این چادر همیشه همراهم بود. از روزهای کودکی در زنجان و کنار عزیز تا الان. وصیت کردهام بعد از فوتم چادر را روی تابوتم بکشند. رویش بنویسند: مادرم گفت: «سیاهی چادرم از سرخی خون بچههایم برایم عزیزتر است.»
🛒 مشاهده و خرید اینترنتی کتاب
🔻لطفاً نظر خود پیرامون کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است را به شناسهٔ زیر ارسال نمایید.
@s_mellat_emam_hosein
#خاطرات_شهدا
#درگاه_این_خانه_بوسیدنی_است
#برشی_از_کتاب
@t_manzome_f_r
▫️مجموعۀ تبیین منظومۀ فکری رهبری
📖 برشی از کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است
– فهمیدم تصمیمش را گرفته. اصرار فایده نداشت. دستهای مردانهاش را گرفتم. سرم را رو به آسمان بلند کردم:
– خدایا میدونی من هیچی ندارم. این بچههارو خودت دادی؛ ولی من نمیتونم دوریشون رو ببینم. من دو تا پسرم مردهها.
طوری حرف میزدم انگار خدا نمیداند و یادآوری من اثری دارد:
– خدایا اگر میتونه برگرده و برا مملکت مفید باشه، برگرده. اگر هم قراره با خونش مفید باشه، راضیام به رضای تو.
سرم را روی سینه پهنش گرفت. عطر تنش...
– آفرین مامان خوبم. دلم آروم شد. مامان شهادت به همین راحتی نیست؛ ولی امکان داره جنازه من و بابا رو با هم بیارن جلوی در بذارن باید مواظب باشی که دشمنای اسلام خوشحال نشن.
🛒 مشاهده و خرید اینترنتی کتاب
🔻لطفاً نظر خود پیرامون کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است را به شناسهٔ زیر ارسال نمایید.
@s_mellat_emam_hosein
#خاطرات_شهدا
#درگاه_این_خانه_بوسیدنی_است
#برشی_از_کتاب
@t_manzome_f_r
@shahid_masoud_asgari
هدایت شده از تبیین منظومۀ فکری رهبری
📖 برشی از کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است
یک انگشتر عقیق داشت که همیشه دستش بود. شب عملیات آب آشامیدنیشان گلآلود بود. انگشترش را در ظرف آب میاندازد تا جرم آب را بگیرد. هرکسی جرعهای مینوشد. آخرین نفر ته ظرف را در تاریکی بیابان میپاشد و انگشتر گم میشود. داوود مقابل شرمندگیاش میگوید:
– مگه قرارِ انگشتر همیشه دست آدم بمونه؟
آن انگشتر آخرین و کوچکترین تعلقش در این دنیا بود. آن شب از آن هم دل برید.
🛒 مشاهده و خرید اینترنتی کتاب
🔻لطفاً نظر خود پیرامون کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است را به شناسهٔ زیر ارسال نمایید.
@s_mellat_emam_hosein
#خاطرات_شهدا
#درگاه_این_خانه_بوسیدنی_است
#برشی_از_کتاب
@t_manzome_f_r
▫️مجموعۀ تبیین منظومۀ فکری رهبری
📖 برشی از کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است
خدا عزیز را رحمت کند. بعد از شهادت بچهها تنها نصیحتش به من همین بود. همیشه میگفت: «داغ دیدی، مادری، تحملش سخته. از این به بعد تنهایی داری، بهشت زهرا داری، گریه داری؛ ولی اگر میخوای دورت خلوت نشه و مردم ازت فرار نکنن، باید غمت تو دلت باشه.» خودش هم همین بود. در زندگی کم سختی نکشیده بود؛ ولی یکبار هم ندیدم از چیزی گله کند و غصهاش را به دل مردم بریزد. حرفش شده راه و رسم زندگیام بعد از بچهها. تمام غصهها سهم دلم و تنهاییهایم. راضی نمیشوم مردم از روی محبت به من سر بزنند و با بار غم روی دلشان برگردند. اگر غم و غصهای هم دارند، دلم میخواهد بگذارند اینجا و بروند.
🛒 مشاهده و خرید اینترنتی کتاب
🔻لطفاً نظر خود پیرامون کتاب درگاه این خانه بوسیدنی است را به شناسهٔ زیر ارسال نمایید.
@s_mellat_emam_hosein
#خاطرات_شهدا
#درگاه_این_خانه_بوسیدنی_است
#برشی_از_کتاب
@t_manzome_f_r
▫️مجموعۀ تبیین منظومۀ فکری رهبری