#رمضان_94📆
ماه رمضان مسعود يك روز صبح از خواب بيدار شد و به پاركينگ رفت و شروع كرد به جمع كردن پاركينگ، با زبان روزه كلي از وسايل اضافي را به انباري پشت بام منتقل كرد و كلي هم وسايل به درد نخور را به بيرون از خانه برد بعد از خالي كردن شروع كرد به شستن و تميز كردن، آن روز مسعود تا موقع اذان مغرب مشغول كار بود و ما غافل از اينكه مسعود فكر شهادت و مراسم بعد از شهادتش بوده و خودش مقدمات كار را فراهم كرده بود .وقتي خبر شهادت مسعود را آوردند خيلي به سرعت پاركينگ را فرش كردند و از ميهمان هاي مسعود پذيرايي كردند🌹
مسعود عزيزم روحت شاد 🌹
#به_نقل_از_مادرشهید