نقل خاطره از #شهید_مسعود_عسگری
#قرآن_خواندن
#مسعود از کوچکی گوشش با #قرآن آشنا بود.
توی سن کودکی معمولا درب ماشین لباسشویی رو باز می کرد
#قرآنشو دستش می گرفت و سرشو نزدیک در ماشین لباسشویی می کرد و شروع می کرد با صوت زیبا به قرآن خوندن☺️😁
صداش توی ماشین لباسشویی می پیچید و خوشش میومد😉😄
بعضی مواقع من #آیه ای از #قرآن رو بارها و بارها تکرار می کردم تا حفظ کنم،
مسعود می گفت: من #حفظ شدم شما هنوز #حفظ نشدی! ؟😕😄 و شروع می کرد قسمتی از آیه رو از حفظ #تلاوت می کرد.
توی خونه بعضی مواقع آیاتی رو با صوت زیبا تلاوت می کرد. بهش می گفتم: صدات خیلی قشنگه، برو کلاس. در جواب فقط لبخند میزد😊😊😊
وقتی به جلسه قرآن میرفتیم و نوبت تلاوت مسعود میشد
خیلی ساده و فارسی قرآن می خوند.
قبل از شهادت مسعود، شبکه قرآن هر روز ساعت شش صبح یک جز قرآن پخش می کردند و تلویزیون ما معمولا روشن بود. مسعود نیم خیز به سمت تلویزیون می نشست و با دقت به تلویزیون نگاه می کرد.
نمیدونستم آیات قرآن رو با دقت می خونه یا داره ترجمه رو می خونه🤔
هرگز سوال نکردم، ولی همیشه از این نوع نشستن و دقتش لذت می بردم☺️😊☺️...
🌸به نقل از مادر شهید🌸