eitaa logo
شهید مسعود عسگری
977 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
38 فایل
مدافع حرم حضرت زینب س فدایی سید علی تولد:69/6/8 شهادت: 94/8/21 بهشت زهرا س قطعه 26 ردیف 79 شماره 19 خواهر زاده شهيد مدافع حرم مصطفی نبی لو ارتباط با ادمین👇 @masoud1394
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مسعود عسگری
❀بسم رب الشهداء والصدیقین❀ اولین آشنایی بنده با برادر مسعود برمیگرده به سال ۹۴ و روزی که داشتم از خیابان ابوذر🛣 با ماشین رد میشدم🚘 که دیدم بنری به دیوار زدن با تصویری🖼منقش به عکس پسری جوان🧔،با خودم فکر کردم شاید تازه فوت کرده باشن و تصویرشونو به دیوار زدن . که چشمم👀به متن زیر عکس افتاد که نوشته✉️ بود: بسیجی مدافع حرم🕌 ✨ از آنجایی که آن زمان با مبحث مدافعان حرم آشنایی نداشتم هیچ فکری🌀درباره ی آن عکس و نوشته نکردم و با خودم فکر کردم شاید امنیتی❗️ یا سپاهی❕ باشند که شدن. روزی در خانه🏡 مشغول تماشا کردن تلویزیون📺بودم که دیدم مستند آقایی که دارد چتربازی⛱میکند نشان میدهد، حس میکردم آقا رو میشناسم اما هر چقدر فکر🌀 میکردم یادم نمیومد که ایشان را کجا دیدم... با دقت محو و غرق در تماشای👁مستند شده بودم. که دیدم میدان ابوذر را نشان میدهد که جمعیت زیادی مشغول تشییع پیکر📿شهیدی هستند... با دقت بیشتری نگاه کردم🤔 دیدم روی تابوت نوشته شده: شهید حاج مسعود عسگری🌱 این رو که دیدم گویا آب یخ❄️روی من ریختن اینکه همون کسی هست که عکسش رو زده بودن⁉️ یعنی ایشون انقدر مدارک و درجات بالایی داشتن؟؟؟‼️ پس چرا رفته جنگ؟❕ مگه الان جنگی هم هست؟❗️ اصلا چطوری انتخاب شدن؟❕ خانوادشونو چطوری راضی کردن؟❗️ چکاری کرده که خدا خریدارش شده؟❕ . همه ی این ها برای من سوال شده❓بود تا اینکه عید سال ۹۶ شد.🎊 و من تصمیم گرفتم برم به سفر و اردوی زیارتی راهیان نور جنوب🎒 وقتی میخواستم سوار بر اتوبوس🚎شوم دیدم روی اتوبوسهای𑹅ا تصویر شهیدی هست🖼.و اون شهید کسی نبود جز: 🥇 این رو که دیدم خیلی تعجب کردم بعد از دوسال که هیچ خبری از این شهید نداشتم ،وقتی این رو دیدم بهترین اتفاق بود...🌹 تصمیم گرفتم از مسئول بسیجمون درباره ی این شهید بپرسم و زندگینامه شون رو بیشتر بدونم...📚 وقتی این موضوع را با مسئول بسیجمون مطرح کردم بهم گفتن خود همسفر ما هستن برای اطلاعات بیشتر و دقیقتر از خودشون بپرس...🌟 رفتم پیش مادرشون اما وقتی که ایشونو دیدم چنان آرامشی در چهرشون دیدم که پاسخ تمام سوالها و ابهاماتم رو گرفتم...💛 و از ان زمان بود که احساس کردم میشناسمشون و حس کردم مثل نداشته ام دوستشان دارم💚 هر وقت دلم میگرفت فقط عکس برادرم مسعود رو نگاه میکردم و آنچنان آرامشی بهم میداد که گویا سالیان سال است میشناسمشون...💡 از آن زمان بود که یک لحظه نبود که به یادشون نباشم🌀 ... گویا این سفر سال ۹۶ ام با تمام سفرهام تفاوت داشت...تمام لحظاتش برکات داشت.🎁 ما رو به نهر علقمه بردن و از مادر بزرگوار این شهید خواستن دقایقی با صحبت هاشون مارو به فیض برسونن که ایشون از برای ما گفتن.🌻 انقدر شیوا و زیبا صحبت میکردن که اشک و ناله ی همه سرازیر شده بود...💧 همه رو شیفته ی خودشون کرده بود. مادرشون میگفت حتی به ما که والدینش بودیم نمیگفت چه کارهایی انجام میده غواص بین المللی بودو ما نمیدونستیم و...🌙 ... از ان زمان بود که سعی کردم شهید آقا مسعود عسگری رو به همه بشناسنونم و همه رو شیفتشون کنم. به هر کی درباره ایشون میگفتم اشکهاش سرازیر میشد ... از اون به بعد هر هفته یک یا دوبار باید میرفتم مزار شهدا پیششون و بهشون سر میزدم‌...🌼 قشنگ وجودشون رو حس میکنم و هیچگاه بدون یادشون زندگی نمیکنم😇 خیلی حاجت میدن و واقعا واسطه ی خیلی خوبی بین ما و خدا هستن‌...🌱 برات مشهد و کربلا رو از ایشون بگیرید ازشون بخواهید شفاعتتون کنن🎒 ثواب تمام کارهای خوبتونو بهشون هدیه کنید و...📿 ان شاءالله که ایشون هم از ما و اعمال ما راضی باشند و بتونیم لبخند رضایتشونو به خودمون جلب کنیم...🍀 کربلایی شدنمون صلوات🌻