فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
...گفتےمیرم
انتقامِسیلیِمادرمیگیرم...🕊
#تقدیمبہمادرشهید❤️
#شهیدمسعودعسگرے🌱
شهید مسعود عسگری
...گفتےمیرم انتقامِسیلیِمادرمیگیرم...🕊 #تقدیمبہمادرشهید❤️ #شهیدمسعودعسگرے🌱
سلام خدا قوت
ممنونم
بسیار زیبا و دلنشین
اجرتون با شهید
دوست شهید :
اینجا نمایشگاه هفته بسیج تو پارک لاله بلوار کشاورز هست که مسعود رو گذاشته بودن قسمت ماشین کنترلی و یک محوطه ای رو درست کرده بودیم و مانع داخلش چیده بودیم برای بازی بچه ها با این ماشینای کنترلی
از اونجایی ک مسعود از همه بهتر این ماشینارو با اون کنترل بی سیمشون هدایت میکرد دیگه گفتن خود مسعود وایسته بالا سر کار که خودش بهتر میتونه به بچه ها یاد بده چجوری با این کنترل ماشین رو راه بندازن و هدایت کنن🍃
تو این عکسم مسعود با اون عینک خوشگلی که زده داره به یکی از همون بچه ها نحوه هدایت ماشین کنترلی رو توضیح میده تا بازی رو شروع کنه و بتونه راحت با این ماشین بازی کنه.
#شهیدمسعودعسگری
#هفتهبسیج🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بسیجاسطورهروزگاراست
وآیتایثار!❤️🌱
#بسیجےشهیدمسعودعسگرے🕊
#هفتهیبسیج🇮🇷
🌸| @shahid_masoud_asgari
🌹دقت کنید#شهدا..
دستشان را براے يارے ما
دراز ڪرده اند... بے انصافيست..
#دستانشان را با
گناه ڪردن پس بزنيم..
کافی است فقط دستمان را دراز کنیم ودستشان را بگیریم
آن وقت است که را ه را#گم_نمی_کنیم
#نسال_الله_منازل_الشهدا
#شهیدمسعودعسگری
#خاطره
#دوستشهید:
پاییز سال ۹۲ یا ۹۳ بود که به بچهها گفتم هر کی میاد بیاد بریم شهرستان ما؛ هم کمک کنیم به چیدن سیب های باغ پدرم، هم یه آب و هوایی عوض کنیم و انرژی بگیریم.
خیلیا گفتن میان و نیومدن
مثل همیشه مسعود به قولش عمل کرد و اومد،
شدیم چهار نفر، مسعود و اسماعیل و من و برادرم، تو راه کلی گفتیم و خندیدیم، می گفت داری مارو میبری طرح جهادی...
بعد از شش هفت ساعت رسیدیم، با استقبال گرم و خوشحالی پدرو مادرم، رفتیم خونه ناهار خوردیم و استراحت کردیم
بعدش رفتیم باغ و کوه صحرا، هوا خیلی عالی و خنک بود.
از اونجایی که مسعود خیلی سیب دوست داشت به هر درختی که می رسید یه سیب می چید و می خورد..
می گفت سیباش حرف نداره، هم آبداره هم عطر داره...
موقع اذان مغرب رفتیم خونه، نماز و شام و استراحت...
بعد از نماز صبح فردا برعکس اهالی که میرن سرکار ما دو سه ساعت دیگه خوابیدیم وقتی بیدار شدیم یه صبحانه مفصل خوردیم و رفتیم باغ برای چیدن سیب.
مسعود همش به شوخی می گفت سر مارو شیره مالیدی، گفتی می ریم گردش، حالا داری از ما کار می کشی...
انقدر شوخی کردو خندیدیم، اصلاً نفهمیدیم کی غروب شد...
🌸| @shahid_masoud_asgari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‼️سرعت #ایتا رو چگونه افزایش دهیم ؟
😔اگه باز شدن ایتا برای شما طول میکشه اگر باز کردن گروه ها و کانالها بعد از کلیک کردن روی آنها زمانبر هست و شما رو کلافه میکنه
👆 این ویدئو رو ببینید تا سرعت ایتای شما وحشتناک زیاد شود
#سرعت_ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپ رو همه ببینید!
و به دیگران هم نشان بدهید..
تا خدای ناکرده کسی جای ظالم و مظلوم و همچنین جای خائن و خادم را عوض نکند!
#نشر_حد_اکثری
شهید مسعود عسگری
این کلیپ رو همه ببینید! و به دیگران هم نشان بدهید.. تا خدای ناکرده کسی جای ظالم و مظلوم و همچنین ج
دوستان لطفاً ببینید و منتشر کنید
🕊#مادرشهید:
🌸مسعود خیلی مهربون و خوشرو و دلسوز بود. در خانواده اگه میخواست کاری انجام بشه به دست مسعود انجام میشد و هیچ کاری رو سرسری انجام نمیداد.😊
خصوصیت دیگه اش #بخشندگی بود، کافی بود کسی بگه فلان وسیله ات چقدر قشنگه، حتما بهش میداد.✅
پسر بزرگم اهل خرید عطر هستش، یه بار مسعود چندتا عطر خریده بود، به برادرش گفت ببین کدوم یکی خوبه، برادرش هم یکیو انتخاب کرد و بهش گفت این از همه بهتره، مسعود هم گفت اینو واسه تو خریدم...دوست داشت هرچی داره ببخشه...
#شهیدمسعودعسگری🍃
پنجشنبه روزیم نشد سرمزار میوه دلم برم
وقتی بعد از دو روز خواستم وارد فضای مجازی بشم
اول نگاهی به تعداد پیام های خصوصی کردم
یکی شون مامان زائر کوچولو بود که برام چند تا عکس فرستاده بود
پیام بقیه دوستان موند سر فرصت باز کنم و جواب بدم
اول عکس ها و ویسی که مامان زائر کوچولو فرستاده دیدم
حالا که می خوام کانال پسر شهیدم پست رو بذارم
اولین پست بهتره عکسِ این لبخند های زیبا باشه
تا دل مخاطب هامونم با این لبخندها شاد بشه
عکس لبخند شهید و زائر کوچولوش ❤️
زائر کوچولو ،خدا نگهدارت باشه
ان شاء الله نگاه و لبخند شهید همیشه همراه زندگیت باشه
#شهیدمسعودعسگری
#مزار_بهشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حضرت_آقا:
من عقیدهۍ راسخ دارم بر اینکہ
یکے از نیازهاۍ اساسے کشور ،
زندھ نگہ داشتن نام شھدا است🌱!'
#شهیدمسعودعسگرے
🌸| @shahid_masoud_asgari
گاه گاهے...
با نگاهے
حال ما را خوب ڪن...
خلوت این قلب تنها را
ڪمے آشوب ڪن..
#شهیدمسعودعسگری
@shahid_masoud_asgari
شهید مسعود عسگری
خاطره از #شهید_مسعود_عسگری
بعضی اوقات میشد که #مسعود یه حالات معنوی عجیبی داشت که تا الانم کسی نمیدونه چیه و علتش چی بوده🤔
اونم این بود که یه دفعه میرفت تو حال خودش، نه زیاد حرف میزد نه چیزی میگفت، خیلی کم تو چشم بود.
فقط اینو میدونستم میره هیئت و هیئت سید جوادی رو خیلی دوست داشت.
این مورد در کوتاه مدت چند بار اتفاق افتاد. مثلا چهار یا پنج روز ولی یه بار چند ماه ازش خبری نبود. چون همیشه پیش بچه ها بود خیلی زود نبودنش احساس شد و همه نگران بودن و پیگیر که مسعود کجاست چرا خبری ازش نیست؟ چرا گردان نمیاد؟ چون همیشه با من بود خیلی ازم میپرسیدن این موضوع و چون اخلاقشو کاملا میدونستم میگفتم بزارید تو حال خودش باشه میاد.
ولی این مورد خیلی طولانی شد و جوری بود که تلفن و پیامک کسی رم جواب نمیداد.
نگرانی کم بود دلتنگی هم بهش اضافه شده بود و همه دنبالش میگشتن. دوستان خیلی بهم میگفتن به مسعود زنگ بزن و برو بیارش ببینیم چی شده؟ گفتم صبر کنید تا سر موقعش...
چند ماهی گذشت احساس کردم خود مسعودم دلش تنگ شده.
شب بود بعد از اذان مغرب گوشی رو برداشتم این متن و براش پیامک کردم اون وقتا گوشی اندروید و پیام رسان و اینا نداشتیم متن این بود:
درود بر کسانی که از #پاکی شان دوستی #آغاز می شود از #صداقتشان دوستی #ادامه می یابد و از #وفایشان دوستی #پایانی ندارد.
و #مسعود با متنی شبیه این جواب منو داد:
سلام بر دوستانی که #پاکند و #صداقتشان ثابت شده است و #وفایشان #ماندگار
خیلی دلم براش تنگ شده بود. زنگ زدم بهش. جواب داد! گفتم سلام معلومه کجایی!!؟
#مسعود با اون صدای #آرامش بخشش جواب داد و منم یه مقدار بغض کردم و گفتم کجایی؟ باید همین الان ببینمت . بیشتر حرف بزنم گریه ام میگیره ...
گفت: نزدیکم . بیا جلوی حوزه بسیج قبلی خودتون.
منم مثل موشک موتور و روشن کردم سریع رفتم اونجا. قبل از من رسیده بود و رو موتور نشسته بود. محکم بغلش کردم روشو بوسیدم😘😘😘
گفتم خیلی بی معرفتی. خندید😊و گفت نه دیگه اونقدر😁
دوباره بغلش کردم و گفتم بریم گردان.
گفت بریم. رسیدیم و یه مقدار حرف زدیم و مثل همیشه باهم به سمت خونه راه افتادیم سر #دوراهی_همیشگی #دست همو گرفتیم و خداحافظی و جدا شدیم از روز بعد دوباره #مسعود همون #مسعود پر انرژی و روحیه گردان و خیلی فعال #بدون_غرور و کلاس گذاشتن...
بچه ها همه زنگ میزدن و از من تشکر میکردن میگفتن دمت گرم فقط حرف تورو گوش میکنه. ممنون که دوباره آوردیش خیلی دلمون براش تنگ شده بود.
برای خود من جای سواله ما که دوری چند روزشو طاقت نمی آوردیم حالا چجوری چندسال تونستیم با این موضوع کنار بیایم!!؟ و ندیدن روی ماهشو تحمل کنیم...
به نقل از #دوستشهید
@shahid_masoud_asgari