زندگینامه شهید به روایت پدر:
ناصر الدین در هشتم شهریور ماه ۱۳۴۶ در یک خانواده روحانی چشم به جهان گشود. دوران کودکی را در شهر خون و قیام قم سپری کرد. تحصیلات ابتدایی را در دبستان ملی شهاب و امیر کبیر قم به پایان رسانید. در همین ایام روخوانی قرآن کریم را به اتفاق برادر بزرگتر و خواهرش در خانه و درمحضر پدر آموخت. سپس کلاس اول راهنمایی را که مصادف با اوج انقلاب بود در مدرسه دین و دانش قم گذارند. در پس فرمان امام قدس سره به روحانیون در بدو ورود معظم له به شهر قم برای رفتن به شهرستانها و آماده کردن مردم برای دادن رای به نظام جمهوری اسلامی و رفتن پدرش به سبزوار برای اداره اینگونه امور ناصر هم با اعضای خانواده در سال ۱۳۵۸ به سبزوار منتقل و سال دوم راهنمایی را در مدرسه دکتر فاطمی گذراند. آن سال اوج تبلیغات منافقان و بعضاً معلمان منافق گونه بود. ناصر در آن سال بارها به مجادلات لفظی با طرفداران و مبلغان منافقان پرداخته و آنان را مجاب یا محکوم میکرد به حدی که از بحث در حضور او پرهیز میکردند. با انتخاب پدرش به نمایندگی مردم سبزوار در اولین دوره مجلس شورای اسلامی سال ۱۳۵۹ با اعضای خانواده به تهران منتقل شد. سال سوم راهنمایی را در مدرسه فیضیه تهران و دوران نظری را در دبیرستان شهید مصطفی خمینی در خیابان آذربایجان تهران گذراند. در خلال این مدت با شرکت در جلسات درس قرآن و عضویت در واحد دانش آموزی حزب جمهوری اسلامی بر غنای معنوی و سیاسی خود افزود. چهار بار در مسابقات قرائت و تجوید قرآن جایزه گرفت. از وقتی که توان به دست گرفتن اسلحه را پیدا کرد در پادگان امام حسین علیه السلام به فرا گرفتن فنون رزم پیاده پرداخت. پس از تکمیل فراگیری، در سال چهارم دبیرستان سه ماه داوطلبانه به کردستان رفت و در سقز به دفاع از حریم اسلام پرداخت. سه ماه هم در خوزستان بود با این خاطر، به حال استعداد سرشار، در امتحانات نهایی با معدلی نزدیک به ۲۰ تحصیلات متوسطه را به پایان برد.
در آزمون سراسری شرکت کرد و در «رشته حقوق دانشگاه تهران» با رتبه خوب قبول شد. همچنین در آزمون «دانشگاه امام صادق علیه السلام» شرکت کرد در آنجا هم قبول شد و به من اظهار میداشت، پدرجان خیلیها هستند که به دانشگاه تهران میروند ولی همه به دانشگاه امام صادق علیه السلام نمیروند ولی من دانشگاه امام صادق علیه السلام را انتخاب میکنم.
ناصر به حفظ قرآن هم همت گماشته و ۲ جزء اول قرآن را حفظ کرده بود. از نظر اخلاق و آداب اسلامی در حد والایی بود. بچههای مدرسه و دانشگاه همه از او راضی بودند و در خانه هم نهایت ادب و احترام را نسبت به دیگران داشت و کارهای خانه را بدون توجه به اینکه برادران دیگرش هم هستند، انجام میداد. شبهای جمعه همواره در جلسات قران و روزهای جمعه در نماز جمعه شرکت میکرد. در بسیج مسجد هم همکاری و کمک مینمود و به جرﺃت میتوان گفت پیرو راستین خط امام بود.
با شنیدن سخنرانی امام در آغاز سال ۱۳۶۵ که فرمودند: «جبهه رفتن بر هر کاری مقدم است.» به جبهه شتافت و گردان حبیب بن مظاهر از لشکر محمد رسول الله(صلیاللهعلیهواله)شرکت جست. به خاطر خلوص و قدرت بیان و بینش دینی قوی، تبیلغیات گردان به او سپرده شد. مدتی خدمت کرد، ولی به این کار قانع نشد. تبلیغات را رها کرد و در دسته رزمی شرکت جست.
در آغاز «عملیات کربلای ۵ » در شلمچه در خط مقدم هر دو بازوی او ترکش خورد و پای او را با گلوله زدند. بنابراین به پشت جبهه منتقل شد. در بیمارستان نکویی قم کارمداوای مقدماتی او را انجام دادند. سپس به تهران منتقل شد. شش تا هفت هفته به او استراحت دادند و گفتند، حداقل دو هفته باید در بیمارستان بستری باشد. ولی او اظهار داشت با توجه به کمبود تخت بیمارستانی و مشکلات اینجا، من چرا تخت بیمارستان را اشتغال کنم، در خانه استراحت کرد و به مداوای زخمهایش ادامه داد. کمی که بهتر شد، یک هفته را با همراهی مادرش به زیارت مرقد مطهر حضرت رضا علیه السلام» شتافت و در ضمن با همه فامیل و ارحام در سبزوار دیدار کرد.
پس از بازگشت در حالی که نیمی از مدت استراحتش باقی بود، مجدداً در اعزام بیستم بهمن ماه ۱۳۶۵ به جبهه شتافت. به او گفته شد صبر کن تا بهبودی کامل پیدا نمایی; ولی پاسخ داد: «بودن من در جبهه مؤثرتر از اینجاست. گردان ما باید بازسازی شود.»و رفت.
در مصاحبهای که تبلیغات گردان با او انجام داده، اظهار داشته است: «در چهار عملیات شرکت داشتهام. عمیات بدر، کربلاهای یک و چهار و پنج» سرانجام در وصیتنامهای که در چهارم اسفند ماه ۱۳۶۵ در ارودگاه کرخه نوشته اظهار داشته است: «من دانشگاه امام صادق علیه السلام» را به دانشگاه امام حسین علیه السلام تبدیل کردم و مطمئنم که امام صادق علیه السلام به این تبدیل راضی است و مدرک قبولی را از دست آقا ابا عبدالله علیه السلام گرفتم».
ناصر در صبح روز ۱۱/۱۲/۱۳۶۵ و در ادامه عملیات کربلای ۵ در خط مقدم جبهه، در حالی که برای خاموش کردن تیربار دشمن از سنگر بیرون پریده بود، به دیدار معبود شتافت و در حالی که ۱۹ بهار از عمر کوتاه و پربرکتش گذشته بود،با لباس خونین رزم که به جای کفنش بود، در روز ۲۱ اسفند ۱۳۶۵ در قطعه ۲۴ بهشت زهرا نزدیک سردار شید اسلام شهید دکتر چمران و دیگر فرماندهان چهره در خاک کشید و به دیگر شهدای اسلام پیوست.
یا کوکباً ما کان اقصر عمره
و کذاتکون کواکب الاسحاری
@shahid_modafe_haram_miladheidari
#کلام_شهید
هوای نفس را مغلوب کنید و برای خدا کار کنید🦋🕊
@shahid_modafe_haram_miladheidari
وصیت نامه زیبای شهید والا مقام باغانی
بسم الله الرّحمن الرّحیم الّلهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم
امروز قسمتی از وصیتنامه ی یک شهید که بسیار زیبا نوشته شده و قسمت آخر آن «و اما شهادت چیست؟» هم خیلی زیباست را برای عاشقان مهدی (علیه السلام) گذاشته ام. اگر تا حالا ندیده اید حتما بخوانید حیف است مانند خیلی ازگنج ها این را هم از دست بدهیم.
اینجانب ناصرالدین باغانی بنده ی حقیر درگاه خداوندی ام. چند جمله ای را به رسم وصیت می نگارم. سخنم را درباره ی عشق آغاز می کنم. ما را به جرم عشق مواخذه می کنند. گویا نمی دانند که عشق گناه ما نیست. اما کدام عشق؟ خداوندا! معبودا! عاشقا! مرا که آفریدی عشق پستان مادر را به من یاد دادی اما بزرگتر شدم و دیگر عشق اولیه مرا ارضا نمی کرد. پس عشق به پدر و مادر را به من ودیعت نهادی. مدتی گذشت دیگر عشق را آموخته بودم اما به چه چیز عشق ورزیدن را؟ نه! به دنیا عشق ورزیدم. به مال و منال دنیا عشق ورزیدم. به مدرسه عشق ورزیدم. به دانشگاه عشق ورزیدم. اما همه ی این ها بعد از مدتی جای خود را به عشق حقیقی و اصیل داد یعنی عشق به تو. یعنی فهمیدم که «لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنون» فهمیدم وقتی شرایط عوض شود «یَفِرُّ الْمَرءُ مِن اخیهِ وَ اُمِّهِ وَ اَبیهِ وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنیهِ» ... پس به عشق تو دل بستم. بعد از مدتی که با تو معاشقه کردم یکباره به خود آمدم و دیدم که من کوچکتر از آنم که عاشق تو شوم و تو بزرگتر از آنی که معشوق من قرار بگیری. فهمیدم که در این مدت که فکر می کردم عاشق تو هستم اشتباه می کردم. این تو بودی که عاشق من بوده ای ومرا می کِشاندی. آری تو عاشق من بودی و هر شب مرا بیدار می کردی و به انتظار یک صدا از جانب معشوقت می نشستی. اما من بدبخت ناز می کردم و شب خلوت را از دست می دادم و می خوابیدم. اما تو دست برنداشتی و این قدر به این کار ادامه دادی تا بالاخره گریز پای مرا به چنگ آوردی و من فکر می کردم که با پای خود آمده ام! وه چه خیال باطلی!!!
اما شهادت چیست؟
شهادت خلوت عاشق و معشوق است. شهادت تفسیر بردار نیست. ای آنان که در زندان تن اسیرید به تفسیر شهادت نیندیشید که از درک قصه ی شهادت عاجزید. فقط شهید می تواند شهادت را درک کند. شهید کسی نیست که ناگهان در خون بغلتد و نام شهید را بر خود بگیرد. شهید در آن دنیا قبل از این که در خون بتپد شهید است. و شما همچنان که شهیدان را در این دنیا نمی توانید بشناسید و بفهمید بعد از وصلشان نیز هرگز نمی توانید درکشان کنید. شهید را شهید درک می کند. اگر شهید باشید شهید را می شناسید وگرنه آیینه ی زنگار گرفته چیزی را منعکس نمی کند که نمی کند.
برخیزید و...
فکری به حال خود کنید...
@shahid_modafe_haram_miladheidari
🕊از میلاد تا خدا🕊
📣 دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان @shahid_modafe_haram_miladheidari
❇️ شرح دعای روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان
✍ آیتالله مجتهدی تهرانی
💠اللَّهُمَّ اغْسِلْنِی فِیهِ مِنَ الذُّنُوبِ
🔶خدایا مرا از گناهان شستشو بده، شما وقتی می خواهید به مهمانی بروید، خودتان را پاکیزه و تمیز می کنید و شستشو می دهید، باید بدانیم که در ماه رمضان همه میهمان خداوند هستیم، آیا خودمان را از آلودگی های معنوی تمیز کرده ایم، آیا دلهایمان را از زنگار گناه شستشو داده ایم؟ « شَهْرٌ دُعِیتُمْ فِیهِ إِلَی ضِیَافَةِ اللَّهِ»و شما میهمان سفره پر برکت الهی هستید و باید خودمان را برای این ضیافت آماده می کردیم تا با دلی پاک به این میهمانی برویم، لذا از خداوند می خواهیم که ما را از گناهان شستشو بده و لیاقت آن را بدهد که از این میهمانی استفاده کنیم.
🔻اگر یک مرتبه با اخلاص ازخدا بخواهید که شما را از آلودگی گناه پاک کند، خدا می پذیرد باید مثل کودکی که اشک ریزان نزد پدر می رود و طلب بخشش می کند، به محضر الهی رفت و عذر خواهی کرد.
💠وَ طَهِّرْنِی فِیهِ مِنَ الْعُیُوبِ؛
🔶خدایا مرا از عیب هایی که به آن مبتلا هستم پاک کن
🔻غیبت، ریا، تکبر، عجب، حسد و ... این ها همه عیب هستند، عمل معیوب مورد پذیرش درگاه الهی نیست.
🔶ارزیابی اعمال
🔻اعمال ما باید از هفت آسمان بالا برود و در هر آسمانی برای هر عیبی می گویند « قف » به معنی « ایست » و ماموران الهی در آسمان اول به نامه عمل ما نگاه می کنند و اگر دیدند امروز من غیبت کرده ام می گویند: بروید و « اضربوا هذا العمل بوجه صاحبه » این عمل را بر صورت صاحب آن بزنید و عمل در آسمان اول متوقف می شود، عمل بعضی ها از آسمان اول می گذرد چون اهل غیبت نبودند، ولی باز ملائکه آسمان دوم می گویند « قِف » عمل را بررسی می کنند و متوجه می شوند که این شخص «عُجب» داشته است، بعض دیگر اهل عُجب هم نبوده اند و عمل به آسمان سوم می رسد و باز دستور به توقف می دهند و اگر آن شخص اهل « حسد » نبود به آن عمل اجازه می دهند که به آسمان چهارم برود و در آنجا برای رذیله « تکبر » عمل را متوقف می کنند، اگر اهل مراقبت نباشیم اموری مانند؛ ریاست، ثروت و علم تکبر می آورند.
🔶سیره امام رضا (علیه السلام)
در روایت آمده است؛ زمانی که حضرت علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) میل به غذا داشتند تمامی غلامان را دعوت می کردند و با هم غذا می خوردند؛ شخصی گفت: یا علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) این امور برای شما خوب نیست ، چرا با فقرا غذا می خورید؟
حضرت فرمودند: همه ما اولاد حضرت آدم هستیم و تفاوت درجات انسانها به تقوی است .
در یکی از ایستگاه ها نیز توقف می کنی تا ببینند آیا این عملت از روی ریا بوده یا نه!
🔶مفهوم ریا به زبان ساده
دلاکی عالمی را کیسه می کشید و در حین کیسه کشیدن از عالم پرسی: ریا یعنی چه؟
آن عالم گفت: همین که کیسه می کشی و می خواهی چرک های مرا به من نشان بدهی تا پول بیشتری بگیری، همین نشان دادن عمل را ریا می گویند ( قدیم تر ها وقتی کیسه می کشیدند، اگر چرک بیشتری در می آوردند انعام بیشتری می گرفتند و این عالم می خواست با زبان خود این دلاک با او حرف بزند )
خلاصه در هر آسمانی ، عمل را از یک جهت بررسی می کنند .
🔻خدایا از تو می خواهیم عمل ما را قبول کنی و اگر دنبال عمل خالصی مثل اعمال امیرالمومنین (علیه السلام) می گردی این حسرتی است که بر دل می ماند!.
🔶انواع بندگی
بندگی خدا سه قسم است: نوع اول، از ترس جهنم است، و گاهی به طمع بهشت است، و نوع سوم؛ «تعظیما لله» است چون خداوند شایسته پرستش است باید او را بزرگداشت.
💠وَ امْتَحِنْ قَلْبِی فِیهِ بِتَقْوَی الْقُلُوبِ؛
🔶خدایا قلب و دل مرا آزمایش کن به تقوی دل نه زبان
ممکن است زبان ما حرف از تقوی بزند ولی قلب و دل ما از آن بی خبراست و بهره ای از تقوی نداشته باشد، شخصی صد میلیون تومان در جاده پیدا کرد و آن را به صاحبش برگرداند این مسائل از آثار تقوی است.
🔶معنی تقوی:
دین چراغ قرمز و سبز دارد، چراغ قرمز مرز حرام است و چراغ سبز محدوده مباحات است؛ تقوی یعنی از چراغ قرمز ها عبور نکن.
رعایت چراغ قرمزها هم دو نوع است گاهی راننده بخاطر ترس از جریمه ترمز می کند و گاهی بخاطر احترام به قانون مملکت، که دومی افضل است
💠یَا مُقِیلَ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِین؛
🔶 ای خدایی که همه لغزش های گنهکاران را اقاله می کنی
🔶معنای اقاله:
جنسی را که از کاسب خریدی و می خواهی پس بدهی، مستحب است که فروشنده از مشتری پس بگیرد به این عمل اقاله گویند.
اقاله در مورد خداوند یعنی؛ خدایا گناهان ما را رایگان ببخش
@shahid_modafe_haram_miladheidari
❇️ رمضان، بهار قرآن
💠 نکات کلیدی جزء بیست و سوم قرآن کریم
@shahid_modafe_haram_miladheidari