eitaa logo
🕊از میلاد تا خدا🕊
333 دنبال‌کننده
3هزار عکس
717 ویدیو
6 فایل
وقتی عقل عاشق شود! عشق عاقل می‌شود. و‌شہـید‌می‌شوی ولادت: ۱۳۷۰/۱۲/۲۴ شہادت: ۱۴۰۲/۰۱/۱۱ محل‌‌شہادت:حومه دمشق حضور شما در این کانال اتفاقی نیست🕊🦋 |کانال رسمی تحت اشراف خانواده‌ محترم شھید| ادمین: @shahid_heydari_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
انسان شناسی 025.mp3
11.2M
۲۵ آنچه که می‌بینی، آنچه که می‌شنوی، آنچه که بدان می‌اندیشی، آنجا که زندگی می‌کنی، آنجا که کار می‌کنی، آنجا که سفر می‌کنی، و ...... 🧩 شبیه تکّه‌های پازل، در حال شاکله‌سازی‌ تواَند! یعنی؛ باطنِ شما درنهایت، محصولِ همه‌ی ارتباطات، افکار و رفتار تو خواهد بود! 👈 حال یک سؤال؛ برگرد و جستجویی کن در سؤالات بالا! اوضاع باطنِ شما چگونه است؟ @shahid_modafe_haram_miladheidari
بسم الله الرحمن الرحیم❤️! این پست هر شب تکرار میشود (ع) _بند‌شصت‌و‌یکم_🌱 📌به‌نیابت‌از 🌹اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ دَلَّسْتُ بِهِ مِنِّي مَا أَظْهَرْتَهُ أَوْ كَشَفْتُ عَنِّي بِهِ مَا سَتَرْتَهُ أَوْ قَبَّحْتُ بِهِ مِنِّي مَا زَيَّنْتَهُ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ. بند ۶۱: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که با آن، آنچه را ظاهر کرده بودی وارونه جلوه دادم، یا با آن، آنچه را ازمن پوشانده بودی بر ملا کردم، یا با آن آنچه را زینت داده بودی زشت شمردم، پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان! اجرتون با امیرالمومنین(ع)🌻! التماس‌دعا🤲🏻 @shahid_modafe_haram_miladheidari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید مدافع حرم محمد پورهنگ🌷 نام: محمد پورهنگ نام پدر: رجب ولادت: 1356/6/16 (شهر ری) شهادت: 1395/6/31 (مسمومیت لازقیه/شهادت تهران) وضعیت تاهل: متاهل و صاحب دو دختر دوقلو به نام های فاطمه و ریحانه نام جهادی: ندارند اخرین مقام: سرباز بی بی زینب(س) نحوه شهادت: درسوریه یک نفر در آب ایشان سمّ میریزند و ایشان مجروح شده وبه بیمارستان بقیه الله تهران انتقال پیدا میکنن که پس از مدتی مانند مولایشان امام رضا(ع) و امام حسن(ع)به شهادت میرسند سن شهادت: ۳۹ ساله علاقه: انجام کار فرهنگی و جهاد و امام زمان (عج) قسمتی از وصیتنامه شهید: هنر آن است آدم حرف دل رهبرش را بفهمد، وگرنه عمل به حرفی که از زبان خارج شود لطفی ندارد و دیگر واجب است.» @shahid_modafe_haram_miladheidari
💠سبک زندگی شهید حاج محمد پورهنگ از زبان همسرشان🌷 🔹تقسیم کار کرده بودیم. کارهای منزل با من بود و خرید خانه با ایشان. آماده کردن منزل برای مهمانی را من به عهده گرفته بودم و تمیز کردن خانه پس از مهمانی وظیفه ایشان بود. گاهی وقتی مهمان آشنایی داشتیم که می خواست مثلا در شستن ظرف ها کمک کند، من با اصرار نمی گذاشتم و می گفتم این وظیفه محمد آقاست. ایشان هم سر می رسید و با خنده می گفت: منزل خودتان است. اجازه بده مهمان ها راحت باشند و به کارشان برسند. 🔹جمعه ها روز تعطیلی ما و فعالیت ایشان بود. از درست کردن غذا و سالاد تا گردگیری و جارو زدن منزل را خودشان انجام می دادند و می گفتند: تمام هفته شما کار کردید و امروز نوبت من است.  🔹به جارو زدن حساسیت داشت. همین که شروع می کرد، دانه های عرق از سر و رویش سرازیر می شد. می گفت: در احادیث و سیره ائمه خوانده ام کمک کردن مرد در کارهای خانه، کفاره گناهان اوست. @shahid_modafe_haram_miladheidari
🌱حاج محمد با آنکه خودش یک روحانی مورد اعتماد بود ولی باافراد نااهل دوستی میکرد . گاهی به او اعتراض میکردم و میگفتم : حاج محمد این آدم های شر وناباب رو چرا دور خودت جمع کردی؟ میخندید و میگفت : هنر روحانی به همینه که زبان چنین آدم هایی رو بفهمه و به اونها کمک کنه . با هرکدام یک جور رفاقت میکرد. توی دوستی ها سنگ تمام میگذاشت آنقدر به آنها نزدیک میشد و برادرانه به آنها محبت می کرد که مجذوبش میشدند و نمیتوانستند از اول دل بکنند. کم کم و در دوستی با او پایشان به مسجد و هیئت باز می شد و فرسنگ ها از رفتار و شخصیت گذشته خود فاصله می گرفتند‌. شهید محمد پورهنگ❣🍃 @shahid_modafe_haram_miladheidari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بی تو پریشانم🌱❤️ (زندگینامه داستانی شهید حجت الاسلام محمد پورهنگ) کتاب به قلم و روایت زینب پاشاپور همسر شهید محمد پورهنگ به رشته تحریر در آمده است... همسر در این کتاب به روایت نکته هایی ناب از ویژگی های بارز شهید حجت الاسلام پورهنگ و خاطراتی از ماموریت تبلیغی ایشان به شهر لاذقیه سوریه می پردازد...✨🌻 قلم نویسنده زینب پاشاپور، به شیوه ای داستانگونه و دلکش آدمی را با خودش تا لحظه به رسیدن حجت الاسلام محمدپورهنگ همراه میکند و حلاوت جانفشانی ها، سختی ها، غریبانه دفاع کردن از حریم ولایت و کار فرهنگی کردن در شهری جنگ زده چون سوریه را به دل و جان خواننده میچشاند...🌥🌸 ✍🏻نویسنده:زینب یاشار پور ▫️ناشر:روایت فتح ▫️قالب کتاب:خاطرات 📖تعداد صفحات:۲۸۰ صفحه @shahid_modafe_haram_miladheidari
🕊از میلاد تا خدا🕊
بی تو پریشانم🌱❤️ (زندگینامه داستانی شهید حجت الاسلام محمد پورهنگ) کتاب #بی_تو_پریشانم به قلم و روای
. یه قاچ از کتاب🍉😇 کتاب را بست و منتظر ماند..گفتم: -خب نظرتون چیه؟ سرش را پایین انداخت تا سرخی صورتش را مخفی کند. حس کردم میخواهد از جواب دادن طفره برود..🌱🌱 -شما می تونید شبیه این آدم بشید؟ یقه پیراهنش را که از زیر پلیور سورمه ای رنگش بیرون زده بود، مرتب کرد.. با سرفه بیجانی گلویش را صاف کرد..سرش را که بالا آورد، نگاهم را از او دزدیدم.. -شبیه شهید همت شدن خیلی سخته…🕊🌸 @shahid_modafe_haram_miladheidari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌿🌿🦋🌿 🦋 🌿 قصه های مربوط به: علیه السلام 🔹چشمه حیات«۱»🔹 پروردگارا رحم کن! این طفل آن قدر گلویش خشکیده که دیگر توان گریه ندارد و از شدت گرسنگی و تشنگی رمقی در تن او نیست و نفسش به شماره افتاده، این مادر یگانه فرزند خود را در حال جان کندن می بیند، درحالی که بر تنهایی خود پناهی و برای مصیبتش تسکینی نمی یابد. در چنین لحظه وحشتناکی است که اسماعیل پاهای خود را به زمین می کشد و با گامهای خود سنگ سخت را می کوبد، شاید در این هنگام که قلب جهانیان بر این کودک، سخت گردیده این سنگ خشن بر او نرم گردد و اکنون که یاوری نمی یابد این سنگ نسبت به او مهربان گردد و او را یاری کند. اسماعیل پای خود را به زمین زد و ناگاه چشمه آب زلالی، همچون چشمه هایی که از دل سخت سنگها می جوشد از زیر پای کودک جاری شد. هاجر چون دید رحمت خدا بر او جاری شده و عنایت خدا بر او سایه افکنده، با بدنی کوفته و اعصابی خسته کناری نشست و عرق از پیشانی او جاری شد. هاجر با غم و اندوه و حسرت روی بدن کودکش افتاد، تشنگی او را برطرف و لب های خشک او را تر نمود، گردش مجدد روح در کالبد اسماعیل، هاجر را خرسند ساخت. اسماعیل درحالی که اشک شوق از دیدگانش جاری بود به مادر نزدیک شد و هاجر او را در آغوش خویش فشرد و دست نوازش بر سر کودکش می کشید، تا به خواب رود. هاجر گونه های اسماعیل را پاک می کرد و غم و اندوه او را برطرف می ساخت. او یقین پیدا کرد که فرزندش سالم است و از مرگ نجات یافته و این باور سبب شد، که از زندگی جدید خشنود و به آینده امیدوار گردد.. منبع: کتاب قصه های قرآن ----------------🌱🪴🌱------------- ═✧❁🌸❁✧═ @shahid_modafe_haram_miladheidari ═✧❁🌸❁✧═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا