eitaa logo
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
2.4هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
3.4هزار ویدیو
191 فایل
شهید حسین معز غلامے: هرڪجا گره به ڪارت افتاد بگو الهے به رقیه (س)💚 ولادت🎂:1373/1/6 شهادت🕊️:1396/1/4 محل‌شهادت:حماه سوریه ذاکراهل‌بیت‌🎤 🌱مزار:بهشت زهراقطعه 50ردیف 116 کانال دوم: @deeldadeh_shohada 📱ادمین تبادل: @z_mht213 #باحضورجمعی‌ازخانواده‌شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید حسین معز غلامے⁦³¹⁵
🍃 بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃 ❣✌️🏻 یا مدبر الامور✨ سال 93 هرچه تلاش کرد که اربعین زائر سیدالشهدا باشد، پدر و مادر راضی نشدند. قرار شد آن سال والدین راهی شوند و شرایط را برسی کنند و اگر صلاح بود، سال بعد محمدرضا همراهشان برود. چفیه ای که برایش بسیار با ارزش و هدیه رفیقش بود را به مادر سپرد تا متبرک کرده و برگرداند. در یکی از تماسهایی که با والدین داشتیم، مادر با ناراحتی به محمد خبر داد که چفیه اش در حرم امیرالمؤمنین گم شده! جواب محمد یک جمله بود: اشکال نداره، فدای سرت! فردای آن روز مادر عکسی از یک چفیــه عربی مشکی فرستاد و گفت : این چفیه را عوض آنچه گم کردم برایت متبرک می کنم. محمد لبخندی زد و گفت :گفتم که فدای سرت، من حاجت روا میشم! چون مدتها بود که پیگیر ازدواج بود، همه فکر می کردیم حاجتش متأهل شدن است اما وقتی پیگیرش شدیم، حاجتش را در یک کلمه بیان کرد:شهادت! اميرالمؤمنين چفیــه ام را قبول کرد پس حاجت روا هستم‌؛من تا اربعین سال دیگه زنده نیستم! حتی دوست نداشتیم به جدی بودن حرفش فکر کنیم، درد حرفش طاقت فرسا بود. نمی دانستیم آن چفیــه عربی مشکی را سال بعد پاره پاره بدستمان می رسانند، آغشته به خون گلو و سینه اش... _سال 94 قبل از اعزام گفته بود: ان شاءالله امسال محرم زیر علم حضرت زینب زنده ایم و سینه میزنیم.... _در تماسی که از سوریه داشت، رفیقش گفته بود: محمد! زودتر برگرد تا اربعین برسی و باهم به پابوس سیدالشهدا برویم. در جواب گفته بود: شما از اونجا برید، من از همین طرف میام!!! پازل زندگی ات را که کنار هم می چینم، جز حیرت و شرمندگی نصیبم نمی شود. وقتی الگو تو باشی محمدجانم، شرمندگی حال شب و روز خواهر است.... میدانم این روزها میزبان مهمانان سیدالشهدا هستی اما برادرانه دستی هم به دل ما جامونده ها بکش؛ دعوت نشدیم اما قلبمان مالامال از عشق حضرت ارباب است. __________________ *برای دیدن آن خوب، آن خجسته مطلوب / چقدر باید از این روزهای بد، بشمارم؟ ╭━═🌼━⊰🍃💔🍃⊱━═━╮ @SHAHID_MOEZEGHOLAMI ╰━═🌸━⊰🍃💔🍃⊱━═━╯
🍃 بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃 ❣✌️🏻 ■بهش گفتم نرو...! خودت گفتی ممکنه برگشتی نباشه... □گفتی قرار نیس تعداد زیادی برگردن! باخنده گفت:خیالت راحت من شهید نمیشم! ■گفتم اگه برنگشتی چی؟ -انگار شوکه شد...! □گفت: برنگشتم دیگه...!! دعام کن... *** [حالا‌دعایمان‌میکنی؟! ‌انصافه‌که‌ما‌برای‌تو‌دعا‌کنیم‌؟! تویی‌که‌قبل‌رفتنت‌دلت‌ر‌و‌با‌خدای‌خودت‌صاف‌کردی! اصلا‌انصافه‌که‌بعد‌دعای‌مادرت،ما‌تورو‌دعا‌کنیم؟! ازوقت‌ِرفتنت‌خیلی‌به‌دعاهایت‌محتاج‌شدیم از‌وقتی‌رفتی‌باعث‌استجابت‌خیلی‌از‌دعاها‌شدی! ازوقتی‌رفتی‌‌خیلی‌ها‌بهت‌التماس‌دعا‌گفتن... . راستی... شب‌جمعه‌،سر‌سفره‌ی‌ارباب‌بی‌کفنت‌،خیـــــلے‌التماس‌دعا] . . ✨ . @shahid_moezegholami
🍃بسمـ رب شهدا والصدیقین 🍃 ❣✌️🏻 شب✨ پنج محرم سال 92 رو یادم میاد... حاج محمود روضه رو شروع کرد.. لحظه ی آخره... عمو داره میره... عمه یه کاری کن... منو نمیبره... . . . کجا میخوای بری.... چرا منو نمیبری...😭 . اون لحظه که محمد شال مشکی رو سرش بود و از گریه منفجر شد تو ذهنم ثبت شد... 93 94 . . . لحظه ای که پیکرش رو گذاشتن پایین... با خودم زمزمه میکردم. کجا میخوای بری...💔 . . التماس دعا..✨ 🌷 🌱 https://eitaa.com/shahid_moezegholami