ڪتاب (بیا مشهد)
#قسمت7⃣
🍁 شهیدے ڪه امام زمان بهش گفت بیا مشهد شفا بگیر
✨✨✨✨✨✨✨✨
بسمـ الله الرحمن الرحیمـ
(مجروح)
راوی : فرزاد پاک نیا
نقطه آشنایی ما باشهید برمی گشت به اوایل انقلاب. ما در آن زمان در مسجد شیخ تاج الدین کارهاے فرهنگی انجام میدادیم و تئاتر هم اجرا می کردیم.
بالاخره با تصمیم دوستان نمایشنامه با موضوع شاه و انقلاب نوشتیم و خودمان را برای اجرا آماده کردیم.
علی هم به ما ملحق شد و بهش نقش معتاد دادیم❗️
ایشان الحق و الانصاف این نقش را به خوبی اجرا کرد.
چرا که پدرش قهوه خانه داشت و همه رقم آدم در آنجا رفت و آمد می کرد.علی شخصیت معتادها را به خوبی دیده بود.
رابطه ما از این تئاتر آغاز شد.
بعد من به جبهه رفتم.عملیات مطلع الفجر در گیلان غرب شرکت کردم و مجروح به خانه برگشتم علی به عیادتم آمد ک باهم بیشتر گرم گرفتیم.
علی به من گفت: میخواهم بروم جبهه،درحالی که سنش کم بود.
اما بالاخره هرطور بود رفت.او در عملیات فتح المبین شرکت کرد. درآنجا براثر ترکش خمپاره از ناحیه پا به شدت مجروح شد.
خبردار شدم که علی را به بیمارستان دکتر چمران تهران بردند.من تقریبا مجروحیتم خوب شده بود.
♦️♥️♦️♥️♦️♥️♦️♥️
به دنبالش رفتم که شنیدم او را به بیمارستان روانی ها و موجی های جنگ بردند.بااصرار و با سختی او را خارج کردم.
رفتم و با دکترش حرف زدم.خبرهای ناخوشایندی داشت.اینکه قطع شدن پایش #حتمی است.
چرا که عصب ازبین رفته و استخوان پایش سیاه شده.طوری که وقتی سوزن را به پایش میزدم متوجه نمیشد و حس نمیکرد❗️
دکتر گفت: اگر بیشترطول بکشد این بیماری و عفونت به نقاط دیگر بدنش میرسد.
دکتر فرم رضایتنامه عمل را آورد و گفت باید امضا کنید.
ولی علی قبول نکرد، گفت برویم تبریز عمل کنیم.ما به اصرار علی، تعهد دادیم و علی را به تبریز آوردیم.
در تبریز قرار شد اول برویم مراغه ، بعد از چند روز برای عمل برگردیم.
علی در آن ایام حال خوبی نداشت.مدام سرش تکان میخورد...
البته همیشه نبود، بلکه موقع شنیدن صدای قرآن و اذان اینطور میشد❗️این وضعیت در مراغه هم ادامه داشت.حال و روز او همینطور بود.
من سعی میکردم تمام وقت مراقب علی باشم.در آن ایام حس میکردم که از لحاظ معنوی حالات خاصی دارد که ما متوجه نمیشدیم.
در یکی از روزها تقریبا ساعت ۱۱ شب بود .ما در محل بسیج بودیم.
علی خواست از بسیج خارج شود و من گفتم:علی کجا میروی❓
بی مقدمه گفت:میروم تا همراه با آقا امام زمان(عج)درکوه نماز بخوانم.
آقامرا صدا کردند.
من مانع شدم.
علی چنان با خشم و غیض مرا نگریست که من کنار رفتم و او ازبسیج بیرون رفت. یکباره شروع به دویدن کرد .من هم دنبال او راه افتادم.خیلی ترسیده بودم.
♥️◼️♥️◼️♥️◼️♥️◼️♥️
تقریبا نزدیکی ستاد سپاه رسیدیم.علی پایش به چیزی گیر کرد و چنان به زمین خورد که من صدای سرش را از چندمتری شنیدم.
گفتم بااین ضربه حتما جمجمه اش شکست.وقتی بالای سرش رسیدم دیدم با کسی که او را نمیدیدم مشغول صحبت است!
علی چنان با لهجه غلیظ عربی صحبت میکرد که انگار از مادر، عرب زاده شده!
یکی از دوستان به نام فدایی حسینی که ضبط کوچک همراهش بود همان موقع رسید و گفته های او را ضبط کرد.اما آن شب ما نفهمیدیم که علی با چه کسی اینطور حرف میزد❗️
بعد ها علی قضیه را فهمید و نوار را ازایشان گرفت.
ما بعد از شهادتش هر چقدر دنبال آن نوار گشتیم پیدا نشد.
منبع :: ↙️
نیمی از کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی
(همه ی کتاب تایپ نمیشه فقط نیمی از کتاب)
⚠️⚠️⚠️
❗️❗️تایپ کتابها در مجازی
و مطالعه ی رایگان پی دی اف کتابها #باید با اجازه از انتشارات و مؤلف باشه❗️❗️
سلام دوستان عزیز لطفاً با ورود به لینک زیر
*salamat.gov.ir*
در طرح غربالگری الکترونیکی کرونا شرکت کنید.
حتما شرکت کنید و با حدود 40 ثانیه وقت گذاشتن در طرح ملی مقابله با کُرونا همراهی کنید.
لطفاً برای همه اعضا خانواده تکمیل گردد و به دوستان و آشنایان هم توصیه کنید.
خواهشاً منتشر کنید که هر چه سریع تر کل جمعیت غربالگری شود و زنجیره انتقال قطع شود.
با تشکر
شهید حسین معزغلامی:
این دعای عظم البلا را زیاد بخوانید....
...•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
....•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•....
••💔••
حوالے شما
دلتنگے چگونه است؟
"اینجا ڪه باران مےزند"
#شهیدحاجقاسمسلیمانے🌹
#اللهمعجللولیڪالفرج
#دلتنگشهدا
┄┅─✵💝✵─┅┄
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
┄┅─✵💝✵─┅┄
💚💫💚
مبعث؛ یعنی وساطت تو میان بنده و معبود.
یا رســــ💚ــــول اللّه!
دستانم را بگیر 👋
تا بتهای باقیمانده دلم را بشکنم
که خدای تو
خریدار دلشکستگان است.💔
#عید_مبعث🌺🌿
#مبارک_باد🌺🌿
عیدتون مبارک اعضای محترم کانال🌸✋
@shahid_moezegholami
روز مبعث روز اجابت دعاست🙏
بخوانید
1سوره حمد
1سوره قدر
1 آیت الکرسی
3 تا توحید
7 تا صلوات
🌸روایت است از حضرت محمد ( ص) هرکس روز ۲۷ رجب رابه هفت مومن تبریک بگوید حاجتش براورده می شود.
عید مبعث مبارک
التماس دعا💐🌷🎊🍬💐🌷🎈🎊🎉
@shahid_moezegholami
بعضیام اینطور سفره میندازن و عید میگیرن..✨
تنها یڪ پسر داشتند ڪه آن هم فدایے حضرت زینب(س) شد💛
📌پدر و مادر بزرگوار #شهیدحاجحسینمعزغلامے
#شادےروحشهداصلوات
┄┅─✵💝✵─┅┄
@SHAHID_MOEZEGHOLAMI
┄┅─✵💝✵─┅┄
آے عاشقا مبارڪہ رسالٺ ختم رُسَلْ
.
.
یڪ حسہ خاص..
ازهماݧ حس هایی کہ
کہ انگار پدربزرگ واقعے ات باشد از همان حس هایے که از شدت خوشحالے دوستدارے داد بزنے کہ خدایاااشڪر چنین پدربزرگے دارم از همان حس هایے که خوشحالے بالی میشود و میخواهی پرواز ڪنی
جاݧ دل ما ♥•°
و در آخر
آرے شادم که شما پیمبرم هستید😀
#ادمیننوشٺ📜°
#عید_مبعث #مبعث #فرماندهنوشت 🍃
ㄟ(ツ)ㄏ↧ʝσɨŋ↧
♡∞| @shahid_moezegholami|∞♡