شَهید حُسین مُعِزغُلامے🇮🇷³¹⁵
#ادیت_کانال نیستی یک لحظه غایب از دلم ای جانِ جان... گر به ظاهر غایبی در باطنم رخسارِ توست!♥- #رفیق
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
۩هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کردید، آنها شما را نزد سیدالشهدا(ع) یاد میکنند.
بیاد #شهید_حسین_معزغلامی
شادی روحش صلوات 🌺
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
شَهید حُسین مُعِزغُلامے🇮🇷³¹⁵
پارت هفدهم دلیل حضور #کتاب_سرو_قمحانه #شهید_حسین_معزغلامی 🌹 یکبار که حسین می خواست به منطقه بره،بهش
پارت هجدهم همنشینی با شهداء🌷🌿
#کتاب_سرو_قمحانه
#شهیدحسین_مُعزغلامی🌹
حسین علاوه بر اینکه با دوستانش ورزش میکرد و به تفریح میرفت، باهاشون ب دیدار خانواده شهدا هم میرفت. در عرصه شهدا، خیلی فعال بوده در حوزه بسیج شهید شاهرخ ضرغام و شهید ابراهیم هادی خیلی کار میکرد.
حسین شیفته و مرید ابراهیم هادی بود. لباس های مشکی ک در مراسمات هیئت میپوشید، عکس واسم شهید ابراهیم هادی هم بود. به خانواده شهید ابراهیم هادی ارادت خاصی داشت . برادر شهید ابراهیم هادی در مراسم تشیع حسین شرکت کروه بود چون عمویم شهید بود و پدر و دایی هام رزمنده بودند، حسین با این روحیه بزرگ شده بود. عکس صفحه تلفن همراه هم شهید بیضایی بودگاین علاقه حسین به شهید و به ما نیز منتقل شده بود. هر روز ک من عکس شهید رو میدیم سلام میکردم و 14 صلوات به روح شهید میفرستادم. قبل از اینکه حسین وارد سپاه بشه ، من احاسا میکردم حسین مثل شهید بیضایه. علاقه خاصی به شهید کامران داشت، قبل از آخرین اعزامش که با هم سر مزار شهداء رفتیم، سر مزار شهید کامران خیلی توقف گرد. جالب اینجاست که الان کنار مزار شهید کامران دفن شده. حسین علاقه خاصی به فرمانده اش شهید جواد الله کرم داشت. یه روز برنامه از آسمان برای تهیه مستند زندگی خسین به خونه پدرم اومده بودن. من تو اتاق داشتم استراحت میکردم، حسین به خواب من امد و گفت بیدار شو برو در برنامه حتما یادی از شهید الله کرم، شهید همدانی بکن. جالبه وقتی بیدار شدم و برای مصاحبه رفتم. شنیدم مادرم از شهید جواد الله کرم و شهید همدانی یاد کردن. وقتی آقای خورشیدی تهیه کننده برنامه، داستان خواب منو شنیدن، اشک ریخت و گفت، شهید به این کارها نظر داره. اقا زاده شهید الله کرم مداحی در وصف پدرش خوند و گفت این مداحی رو شهید مُعز غلامی درباره پدرم خونده و من به حسین ارادت خاصی دارم.
[خواهر کوچک شهید]
#شهید_حسین_معزغلامی
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
-میگفتقبلازشوخے
نیتتقـرّبڪنوتودلتبگوـ
"دلیہمؤمنُشادمیڪنم،قربہاِلےاللّٰه"
- اینشوخیاتممیشہعبادت...!シ
#شہید_حسین_معزغلامے
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
شَهید حُسین مُعِزغُلامے🇮🇷³¹⁵
پارت بیست هفتم بزرگ مرد کوچک🌷🌿 #کتاب_سرو_قمحانه #شهیدحسین_معز_غلامی🌹 "شهید سخاوتمن
پارت بیست هشتم زیارت امام رضا"علیهالسلام"🌸🌿
#کتاب_سرو_قمحانه
#شهید_حسین_معزغلامی 🌹
حسین که هر موقع که می رفت مشهد یهو شوق زیارت پیدا می کردم،میگفتم کاش الان حرم امام رضا"علیهالسلام"بودم.حسین یه بار تاریخ تولد و کد ملی من رو گرفت بدون اینکه به من بگه.بلیط مشهد برام رزرو کرد و عکس بلیط رو برام فرستاد و گفت پرواز داری پاشو بیا.بعد که رفتم مشهد موقع بازگشت با وجودی که پول داشتم،حسین نمیگذاشت پول هتلم رو حساب کنم حتی نگذاشت پول هواپیما برگشتم رو بدم.همه رو خودش حساب کرد.یادمه یه پیراهن سرمهای رنگ هم برام خرید.منم روز تشیع پیکر حسین همون پیراهن رو پوشیدم.دفعه دوم که حسین مشهد بود،من پیش دستی کردم،خودم با اتوبوس رفتم اونجا.حسین دوباره هتل گرفت و بلیط برگشت هواپیما رو گرفت نهایتا باهم برگشتیم.یعنی اینجوری بود که تو خرج کردن هیچ ابایی نداشت.مثلا من خودم رو میبینم.الان با دوستم برم بیرون اگه براش چیزی بخرم باهم بخوریم،دفعه بعد خیلی تعارف نمیکنم تا اون خرج کنه.ولی حسین اصلا اینجوری نبود.یعنی مثلا هرشب هم باهم میرفتیم بیرون خودش حساب می کرد،نمی گذاشت ما حساب کنیم.
|دوست شهید|
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
هدایت شده از شَهید حُسین مُعِزغُلامے🇮🇷³¹⁵
http://modafeharram.ir/یک شبه جمعه من.mp3
زمان:
حجم:
6.92M
#مداحی_شهید
یک شبه جمعه من از شماااا یه حرم میخوام💔
شب جمعهاست هوایت نکنم میمیرم 😭
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله 💚
امام حسین قلبم ❤️
#شهید_حسین_معزغلامی 🌹
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
شَهید حُسین مُعِزغُلامے🇮🇷³¹⁵
پارت بیست هشتم زیارت امام رضا"علیهالسلام"🌸🌿 #کتاب_سرو_قمحانه #شهید_حسین_معزغلامی 🌹 حسین که هر مو
پارت 🌷🌿
#کتاب_سرو_قمحانه
#شهید_حسین_معزغلامی 🌹
"اخلاص حسینی"
روزی که میخواستیم بریم کربلا،یکی از رفیق هامون پاسپورتش هنوز نیومده بود. قصد داشتیم پنج یا شش عصر حرکت کنیم، اون رفیقمون زنگ زد به حسین و گفت《حسین من هنوز پاسپورتم نیومده. شما باید معطل من نشید. برنامه تون عقب نیفته》من و اون بنده خدا رفتیم اداره گذرنامه اما خبری از پاسپورت نبود.بعد زنگ زد به حسین . گفتم حسین اینا میگن که احتمال داره ، امروز پاسپورت نیاد، اومدم بیرون ساختمون و به حسین گفتم بیا ما بریم ؛ این بنده خدا با یه کاروان میاد. حسین جواب داد ، نه ممکنه ما بدیم اصلا دیگه متوجه بیاد کربلا، می مانیم فردا شب یا پس فردا شب میریم، این درحالی بود که زمان مرخصی حسین کوتاه بود. مجبور بودیم، طول سفر رو کمتر کنیم که اون دوستمون بیاد. یکی دو ساعت گذشت، زنگ زدم به حسین، گفتم سری آخره گذرنامه رو دارن میارن امکانش خیلی محدوده که این بنده خدا گذرنامش باشه، حسین گفت:《یه تسبیح بردار. بده بهش بگو #صدباربگه_الهی_به_رقیه》.این بنده خدا برداشت و گفت الهی به رقیه، الهی به رقیه، شاید بده بار نشده بود.... که ناگهان اسم دوست مون رو خوندن.
بلافاصله راه افتادیم. غالب بچه هایی که با ما بودن، مذهبی نبودن،ولی خب نمیدونم واقعا چه جوری بود، که خیلی رعایت میکردن. با اینکه من طلبه بودم تو اون جمع ، ولی اگه کسی حرف بد می زد اونا گفتن حسین آقا، حسین آقا اون حرف زشت زد. یعنی مشخص بود یه حساب ویژه رو حسین باز کرده بودن. حدودا دویست تا ستون مونده بود عقب ، یه ذره وایسادیم، دیدیم کفش هاش رو در آورده با بند آویزان کرده به کوله اش، جوراب هاش هم در آورده پا برهنه دار میاد. بعد ما هم دیگه هیچی نگفتیم هم دیگه رو نگاه کردیم، یهو هر هشت نفر ، دونه دونه کفش هامون رو در آوردیم. ده تا ستون مونده بود به حرم حضرت عباس نشستیم. واقعا خسته شدیم.یعنی صد و نود تا ستون رو اومده بودیم. حسین گفت:《بیاید بریم، یه یاعلی بگید بیاید بریم.》بعد گفتیم واقعا ما نمیتونیم، حسین گفت که بریم یه ذره اون ور تر ، که تو راه نباشیم. رفتیم توی خرابه های اطراف اونجا. یه ربع ، بیست دقیقه نشستیم. حسین روضه حضرت زینب خوند، روضه خستگی حضرت زینب و حضرت رقیه رو خوند. بعد شروع کرویم به سینه زنی، دیدیم جوون های عراقی دور و بر ما جمع شدن و شیفته مداحی حسین شده بودن.
|دوست شهید|
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
1.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اینهمه غمو به کی بگم
حسین « ع » ...❤️🩹
#شب_جمعه
#شهید_حسین_معزغلامی
#ارسالی
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
شَهید حُسین مُعِزغُلامے🇮🇷³¹⁵
پارت سی و یک🌷🌿 #کتاب_سرو_قمحانه #شهیدحسین_معزغلامی🌹 "خط قرمز
پارت سی و دو🌷🌿
#کتاب_سرو_قمحانه
#شهید_حسین_معزغلامی 🌹
" آخرین مداحی "
آخرین شعری که حسین مداحی کرد رو شاید شش، هفت ماهی بود که بهش دادم؛ از جایی که گرفته بودم،گفتم حسین این رو بخون! درباره مدافعان حرم، خیلی قشنگه! هر چی بهش می گفتیم نمی خوند! دیدم نمی خونه دیگه چیزی بهش نگفتم. آخرین شبی که میخواست بره منطقه، به من زنگ زد ، من سر کار بودم. گفت بدو بدو بیا اون شعر رو بیار من خیلی با عجله از سمت شمال تهران خودم رو رساندم و شعر رو بهش دادم. آخرین شعری که خواند اون شعر بود؛ اصلا یه جوری بود که انگار نمی خواست برگرده؟ این چند بار هم به خودم گفت { دعا کن دیگه بر نگردم}حسین عادت داشت با پول شخصیش برای بچه های مدافع حرم وسایل مورد نیاز شون رو تهیه کنه و با خودش ببره منطقه. یه وسیله ای میخواست، گفتم که من دارم، فکر کرد و گفت نه #شهیدمیشیم از بین میره.! ولش کن همون جا هست.
|دوست شهید|
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
شَهید حُسین مُعِزغُلامے🇮🇷³¹⁵
پارت سی و دو🌷🌿 #کتاب_سرو_قمحانه #شهید_حسین_معزغلامی 🌹 " آخرین مداحی " آخرین شعری
پارت سی وسه 🌷🌿
#کتاب_سرو_قمحانه
#شهید_حسین_معزغلامی 🌹
"عشق،جگر میخواهد"
حسین با اینکه سن کمی داشت، خیلی زود با فداکاری هایی که از خودش نشون داده بود، تونسته بود اعتماد فرمانده هاش رو بدست بیاره و مسئول قسمت مهم و حساسی تو سوریه بشه. خودش که چیزی نمی گفت، ما بعد از شهادتش از همکارانش شنیدیم که ایشون خیلی رشادت تو منطقه خانطومان و قبل از اون داشته. یه شب یکی از بچه ها بهش گفت راسته که میگن یه سری ها میرن سوریه پای پرواز بر می گردن؟ ایشون جوابش رو نداد و فقط یه بیت شعر خوند. گفت که: بچه بازیست مگر، #عشق_جگرمیخواهد. قدم اول این راه جگر میخواهد. ایشون خودش واقعا نترس بود. به نظر من ذره ای از شجاعت امیرالمومنین تو وجودش ایشون بود. واقعا نترس بود. با کی نداشت. اگر ایشون شهید نمی شد قطع به یقین در آینده جزء فرماندهان موثر سپاه می شد.
|دوست شهید
https://eitaa.com/shahid_moezegholami
هدایت شده از شَهید حُسین مُعِزغُلامے🇮🇷³¹⁵
http://modafeharram.ir/یک شبه جمعه من.mp3
زمان:
حجم:
6.92M
#مداحی_شهید
یک شبه جمعه من از شماااا یه حرم میخوام💔
شب جمعهاست هوایت نکنم میمیرم 😭
صلی الله علیک یا مظلوم یا اباعبدالله 💚
امام حسین قلبم ❤️
#شهید_حسین_معزغلامی 🌹
https://eitaa.com/shahid_moezegholami