فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 #فیلم کمتر دیده شده و نایاب از فرماندهان شهید در پشت خاکریز، در جبهه جنوب
🎞 انتشار به مناسبت سالروز شهادت شهید #حسن_باقری
💐 فرماندهان شهید:
🌷 شهید حسن باقری، از مسئولین و فرماندهان قرارگاه خاتم(ص)
🌷 شهید حسین خرازی، فرمانده تیپ امام حسین(ع)
🌷 شهید احمد کاظمی، فرمانده تیپ نجف اشرف
🌷 شهید محمد ابراهیم همت، فرمانده تیپ محمد رسول الله(ص)
🌷 شهید علی زاهدی، فرمانده تیپ ۴۴ قمر بنی هاشم (ع)
🌷 شهید احمد سوداگر (مسئول اطلاعات و عملیات)
🔸 همچنین سردار محمد باقری، از مسئولین اطلاعات عملیات قرارگاه خاتم (در حال حاضر، رئیس ستادکل نیروهای مسلح)،
🔹و سردار رئوفی نژاد، فرمانده تیپ ولی عصر (عج)
در این فیلم دیده میشوند.
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
📹 #فیلم کمتر دیده شده و نایاب از فرماندهان شهید در پشت خاکریز، در جبهه جنوب 🎞 انتشار به مناسبت سالر
💠 #خاطره | لحظات فراموشنشدنی: روایت شهید زاهدی از اولین دیدار با شهید افشردی (حسن باقری)
🔺 #انتشار_برای_اولین_بار
🫂 سابقۀ آشنایی من با حسن باقری به اوایل جنگ برمیگردد. ما قبل از آغاز جنگ، همراه آقای رحیمصفوی گروهی تحت عنوان گروه ضربت تشکیل داده و درگیر مبارزه با ضدانقلاب بودیم. بعد از شروع جنگ تحمیلی، بههمراه ایشان وارد منطقۀ خوزستان شدیم. با توجه به مسؤولیتی که آقای صفوی در سپاه اصفهان و در منطقة غرب کشور داشت و آشنایی که به منطقة دارخوین داشت، به آن منطقه رفتیم.
📅 یکی دو ماه که گذشت، ایشان به من و دو نفر از برادران، علیرضا عمرو و رضا والایی مأموریت داد که تطبیق آتش و دیدهبانی را نزد برادران ارتش یاد بگیریم. ما در روستای مسعودیه واقع در بین آبادان و دارخوین مستقر شده و بر روی دکلی که ۹۰ متر ارتفاع داشت، تحت تعلیم و مشغول دیدهبانی بودیم. نام این دکل ابوذر بود.
🌅 یک روز نزدیک غروب که از دکل پایین میآمدیم، یک ماشین بلیزر ایستاد. سه نفر با لباس شخصی از سپاه جنوب آمده بودند. برادر #حسن_باقری در بین آنها بود و ما او را نمیشناختیم. ایشان برای بازدید از نقاطی که برای دیدهبانی عمق منطقه دشمن در نظر گرفته شده بود، آمده بود. او خطاب به ما سه نفر گفت:
«لازم است که شما اینجا بمانید.»
💪🏻 ما از کردستان آمده بودیم و به گمان خودمان به لحاظ رزمی و تجربه نسبت به آنهایی که تازه وارد بودند، ادعا داشتیم. چهرۀ حسن باقری طوری بود که فکر کردم کم سنوسالتر از من است. البته بعداً متوجه شدم که یک سال از او کوچکترم.
ایشان گفت:
«یک نفر همیشه تا صبح آن بالا باشد و بین خودتان تعویض کنید. یک نفر در اتاقک پای دکل استراحت کند، یکی پشت تیربار بنشیند و نگهبانی بدهد، تا اگر دشمن آمد باخبر شوید.»
🚫 ما جایگاه و مسؤولیت حسن باقری را نمیدانستیم. او هم به لحاظ ادب و حیایی که داشت، خودش را معرفی نکرد. با تندی گفتیم فرمانده ما حسین خرازی و محسن رضائیه و از کس دیگه دستور نمیگیریم! و جواب منفی دادیم و به خط مقدمی که در منطقۀ سلمانیه بود رفتیم. خطی که بعدها به نام خطشیر معروف شد.
🔰 حسن باقری در جبهۀ جنوب، در منطقۀ عمومی خوزستان و در جبهۀ خرمشهر، آبادان و ماهشهر مشغول کسب اطلاعات و بهدست آوردن نقاط ضعف دشمن بود. آثار و نشانههای این حرکت و برنامهریزیهایش را در عملیاتهای بعدی، حتی در عملیاتهایی که بعد از شهادت او انجام شد، دیدیم.
🛁 یادم هست قبل از عملیات، فرماندۀ کل قوا حدود ۲۵ روز حمام نرفته بودیم. همراه #شهید_حسین_خرازی و چند نفری از بچهها به اهواز رفتیم. در آن زمان حسین خرازی به جای #آقای_صفوی مسؤول محور دارخوین شده بود. اهواز بهشدت زیر بمباران و حملات هوایی و حتی توپخانة دوربرد دشمن بود و خلوت شده بود. حمام کردیم و به پایگاه منتظران شهادت (گلف) رفتیم. من تا آنروز برادر باقری را به عنوان یک نیروی عادی میدانستم. آنروز در پایگاه منتظران شهادت به اتاقی رسیدیم. خرازی گفت:
«من اینجا کاری دارم.»
👀 بهمحض اینکه ایشان داخل اتاق شد، من یک لحظه حسن باقری را دیدم که با حسین خرازی سلاموعلیک کرد. با دیدن این صحنه شوکه شدم. در یک لحظه تمام صحبتها و برخورد تندی که با او کرده بودم، مثل فیلم از جلوی چشمم گذشت. شرمنده شدم و خود را پنهان کردم. حسن باقری ظاهراً متوجه شد و بهخاطر اینکه رعایت حال ما را کرده باشد، به روی خود نیاورد.
🌷 بعد از اینکه کار آقای خرازی با ایشان تمام شد، با هم بیرون آمدند. من همان اطراف میگشتم و مراقب بودم که مرا نبیند. ولی حسین خرازی مرا به ایشان معرفی کرده بود. حسن باقری با برخورد بسیار زیبا که در شأن مردان بزرگ اسلام است با من روبهرو شد. انگار که هیچ اتفاقی بین ما نیفتاده است. حتی بعدها صحبت پیش میآمد ولی او بهخاطر اینکه ناراحت نشوم، به روی خود نمیآورد. از برخوردی که قبلاً داشتم از خودم بدم آمد. از رفتار او به شدت تحت تأثیر قرار گرفتم. از آن روز علاقۀ زیادی نسبت به او پیدا کردم.
🔍 نزدیک عملیات فرماندۀ کل قوا مرتب به کانالی که برادران در جبهه دارخوین به طرف دشمن حفر میکردند، سر میزد و راهنماییهای لازم را میکرد. از نزدیک همراه برادر صفوی حضور داشت و در این جبهه کمکهای زیادی کرد. آن عملیات گذشت و ما اعتقاد و شناختمان نسبت به این فرمانده و مجاهد فی سبیلالله بیشتر شد. در عملیات آبادان، طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس، ایشان را از نزدیک بهتر و بیشتر شناختیم.
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
📢 هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم
🔹️امروز؛ صفحه دویست و بیست و نه قرآن کریم
سوره مبارکه هود
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
صفحه ۲۲۹.mp3
6.72M
📢 هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم
🔹️صفحه دویست و بیست و نه قرآن کریم، سوره مبارکه هود
با صدای محمد حسین سعیدیان بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید.
منبع: نرمافزار طنین وحی
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
📸 خندید و رفت ...
گفتم کجا؟ گفتا به خون!
گفتم چه وقت؟ گفتا کنون!
گفتم سبب؟ گفتا جنون!
گفتم نرو... خندید و رفت...!
گفتم که بود؟ گفتا که یار!
گفتم چه گفت؟ گفتا قرار!
گفتم چه زد گفتا شرار!
گفتم بمان... نشنید و رفت...!
📿 هدیه به ارواح طیبه شهیدان صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🌺 به معنای واقعی کلمه، زاهد 3⃣ #قسمت_سوم «شهیدان زاهدی، خرازی، ردانیپور، دغدغهشان بهطور کامل جن
🌺 به معنای واقعی کلمه، زاهد | شهید محمدرضا زاهدی در کلام سردار حسامزاده
4⃣ #قسمت_چهارم
«آقای زاهدی را به دادسرای نظامی اهواز معرفی کردند»
📷 تصویری از شهیدان ردانی پور، زاهدی، خرازی و رزمندگان لشگر امام حسین (علیه السلام) در دوران دفاع مقدس
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🌺 به معنای واقعی کلمه، زاهد | شهید محمدرضا زاهدی در کلام سردار حسامزاده 4⃣ #قسمت_چهارم «آقای زاه
🌺 به معنای واقعی کلمه، زاهد
4⃣ #قسمت_چهارم
«آقای زاهدی را به دادسرای نظامی اهواز معرفی کردند»
🏛️ مدتی بعد، #آقای_ردانی_پور، آقای زاهدی را برای فرماندهی انتخاب کرد، اما او قبول نکرد. دلیلش هم این بود که میگفت خودش را در حد این جایگاه نمیداند. آقای ردانی پور به یکی از نیروهایش به نام آقای باباگلی سپرد که آقای زاهدی را به جرم تمرد از دستور به دادسرای نظامی اهواز ببرد.
⚖️ اینها هم رفته بودند و مسئول دادسرا پس از کمی صحبت کردن با حاج علی، گفته بود به آقای ردانی پور بگویید یک بار دیگر مسئولیت را به دوش آقای زاهدی بسپرد. نهایتاً زاهدی فرمانده شد و عملیات رمضان در زمان فرماندهی او انجام شد.
🔻 تنها یگانی که در عملیات رمضان به طور کامل مأموریتش را انجام داد و به عنوان موفقترین یگان شناخته شد، تیپ امام حسین (ع) بود.
🩺 در مرحله دوم عملیات رمضان، آقای زاهدی مجروح شد. کسی را فرستاده بود که کلت منور بزند، اما این گلوله منور برگشت و به صورت آقای زاهدی خورد و لبش خونریزی شدیدی کرد.
💉 من آن جا بودم و خودم او را به بهداری بردم. حاج علی نه در لحظه جراحت و نه در هنگام بخیه، هیچ نالهای نکرد. من دستش را میدیدم که مشت کرده فشار میدهد، اما مراقب بود کسی حتی یک ناله هم از او نشنود.
✊🏻 عملیات رمضان پنج مرحله داشت و او با همان جراحت و خونریزی ادامه داد و تا مرحله آخر کنار نیروهایش بود.
🔰 پس از تشکیل سپاه سوم صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، آقای زاهدی جانشین لشکر شد. اما بعد از مدتی به او گفتند برای فرماندهی به تیپ قمر بنی هاشم (ع) برود؛ او هم بی هیچ حرفی رفت.
🔄 این جابهجایی در حقیقت یک رده پایینتر بود، اما خب این چیزها برای او مهم نبود. من هم به همراه او به تیپ رفتم. ما در تیپ قمر بنی هاشم (ع) سه عملیات عمده انجام دادیم؛ بدر، کربلای ۴ و کربلای ۵ و والفجر ۸ که در همه اینها تیپ قمر بنی هاشم (ع) به فرماندهی آقای زاهدی موفقترین یگان بود.
✍🏻 برگفته از #ماهنامه_فکه
🎙 راوی: سردار سید مرتضی حسامزاده
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
📢 هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم
🔹️امروز؛ صفحه دویست و سی قرآن کریم
سوره مبارکه هود
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً قرآن بخوانید حتّی روزی نیم صفحه، روزی یک صفحه بخوانید، امّا ترک نشود. در دنیای اسلام هیچ کس نباید پیدا بشود که یک روز بر او بگذرد و آیاتی از قرآن را تلاوت نکند.
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
صفحه ۲۳۰.mp3
5.41M
📢 هر روز یک صفحه قرآن بخوانیم
🔹️صفحه دویست و سی قرآن کریم، سوره مبارکه هود
با صدای محمد حسین سعیدیان بشنوید.
✏️ توصیه مهم حضرت آیتالله خامنهای:
هر روز حتماً یک صفحه قرآن بخوانید.
منبع: نرمافزار طنین وحی
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🌺 به معنای واقعی کلمه، زاهد 4⃣ #قسمت_چهارم «آقای زاهدی را به دادسرای نظامی اهواز معرفی کردند» 🏛️
🌺 به معنای واقعی کلمه، زاهد | شهید محمدرضا زاهدی در کلام سردار حسامزاده
5⃣ #قسمت_پنجم (قسمت آخر)
«بخاطر برخی مسائل، آقای زاهدی فرماندهی را رها کرد، به عنوان بسیجی اسم نویسی کرد و به عنوان نیروی عادی به جبهه برگشت»
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🌺 به معنای واقعی کلمه، زاهد | شهید محمدرضا زاهدی در کلام سردار حسامزاده 5⃣ #قسمت_پنجم (قسمت آخر) «
🌺 به معنای واقعی کلمه، زاهد
5⃣ #قسمت_پنجم (قسمت آخر)
«بخاطر برخی مسائل، آقای زاهدی فرماندهی را رها کرد، به عنوان بسیجی اسم نویسی کرد و به عنوان نیروی عادی به جبهه برگشت»
💬 با وجود این عملکرد بینظیر، حرف و حدیثها و مشکلات پشتیبانی و یک سری مسائل سیاسی باعث شد که حاج علی یک روز من را کنار کشید و گفت:
«من دیگه نمیخوام فرماندهی کنم. فکر نکنین من میخوام از جنگ فرار کنم ها، نه. فقط دیگه نمیخوام فرمانده تیپ باشم. نمیخوام این مسائل رو ببینم.»
🚗 با هم به تهران آمدیم و بعد به کرج رفتیم. آقای زاهدی به عنوان بسیجی اسم نویسی کرد و به عنوان نیروی عادی به جبهه برگشت. یک هفته بعد فرمانده قرارگاه قدس من و #آقای_اصغر_رجایی را صدا کرد و سراغ آقای زاهدی را گرفت.
من گفتم: «ما به شما نمیگیم که ایشون کجا هستند.»
یک هفته بعد #آقای_میثمی ما را خواست و گفت:
«ببین آقای حسامی، ما فرمانده زیاد داریم اما میگن ما پول میخوایم، نیرو میخوایم، تانک میخوایم ... ما فرماندهای میخوایم که بدون این چیزا بتونه بجنگه. برین آقای زاهدی رو بیارین.»
🤔 من گفتم: «حاج آقا ببین این درست نیست؛ این برخوردها پیش آمده، چنین شده و فلان اتفاق افتاده.» باز ایشان گفتند:
«من دارم به شما میگم این رو، من که نماینده امام هستم میگم برین حاج علی رو بیارین پیش من.»
🏠 ما هم آقای زاهدی را نزد آقای میثمی بردیم و بعد از صحبتهایی که رد و بدل شد، او دوباره به فرماندهی برگشت.
بعد از جنگ، خودش خانهاش را در مجتمع امام حسین (ع) ساخت. آن زمان فرمانده لشکر امام حسین (ع) بود و خودش سیمان میآورد، بنایی، نقاشی و... میکرد. بعدها به همه فرماندهان خانه دادند اما آقای زاهدی گفت: «ما همان خانهای که داریم خوب است و خانه جدید را قبول نکرد.»
🌿 او به معنای واقعی کلمه، آدم زاهدی بود؛ از نظر خورد و خوراک، وضع و روزگار و همه شئونات زاهد بود. زمانی که در سوریه مستقر بود، من برای توجیه درباره لبنان مهمانش بودم. یادم هست وقت خداحافظی گفت: «حاجی! ما با حاج خانم قرار گذاشتیم همون جور که اومدیم برگردیم و هیچ مالی از این ماموریت برنداریم.»
🔰 او حدود پنج سال فرمانده لشکر ۱۶ قدس بود و شرایط کاری به طوری سخت بود که کسانی که با خودش برده بود، دوام نیاوردند و برگشتند. اصلاً بعضی از نکتههای سابقه کاری ایشان هنوز گفته نشده است. حقیقتاً درباره آقای زاهدی، آن چیزی که بیشتر از همه آدم را درگیر میکند، همین مظلومیتش است.
✍🏻 برگفته از #ماهنامه_فکه
🎙 راوی: سردار سید مرتضی حسامزاده
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی