38.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
«...حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیل...»
#ببینید
🎥 سرشارم از جوانی
🔸 لینک با کیفیت این #روایت در آپارات #سیمای_هنر_و_اندیشه
https://aparat.com/v/RYKXn
#غزه #وعده_صادق
#شهید_قدس
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
🆔 @shahid_mohammadrezazahedi
هدایت شده از تحلیل و تبیین
14.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎤 #روایت شهید حاج قاسم سلیمانی از مسئولیتپذیری و استقامت شهید حاج محمدابراهیم همت در ساعات منتهی به شهادت
🌷 بازنشر به مناسبت ۱۷ اسفند؛ سالروز شهادت شهید حاج محمدابراهیم همت فرمانده لشگر ۲۷ محمدرسولالله در دوران #دفاع_مقدس
💻 Farsi.Khamenei.ir
💠 «او»
🌷 از برای آنکه بهشت، تنها بهایش بود؛ انتشار در سالروز شهادتش...
🔰 #روایت داماد رهبر انقلاب از حضور شهید زاهدی در مراسم نماز بر پیکر شهید سید رضی موسوی
✍🏻 آخرین عکس شهید زاهدی با رهبر انقلاب، قبل از شهادت
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
💠 «او»
🌷 از برای آنکه بهشت، تنها بهایش بود؛ انتشار در سالروز شهادتش...
🔰 #روایت داماد رهبر انقلاب از حضور شهید زاهدی در مراسم نماز بر پیکر شهید سید رضی موسوی
🔹 قرار شد نماز سیدرضی را آقا بخوانند. بامدادِ پنج شنبه هفتم دی ماه ۱۴۰۲، در یک روزِ سردِ زمستانی، خانواده شهید به همراه عدهای از فرماندهان و سرداران منتظر بودند. «او» هم گوشهای ایستاده بود. ساکت و آرام. آقا که تشریف آوردند، چند قدمی هم عقبتر از آن جا که ایستاده بود، رفت. آقا بعد از تفقد و تسلیت به خانواده شهید سید رضی، مشغول صحبت با برخی فرماندهان شدند. «او» باز هم عقبتر رفت و دور شد. سرمای زمستان تهران، بهانه خوبی به دستش داده بود تا خودش را خوب و زیاد بپوشاند. کلاهی بر سر تا روی چشمها گذاشته و دکمههای اورکت را هم تا بالا بسته بود.
🔸 در بین صحبت آقا با فرماندهان، رهبر از زبان یکی از سرداران، متوجه حضور «او» شدند. با تأکید جویا شدند: مگر «او» اینجاست؟ گفتند: بله و زود «او» را صدا زدند تا جلو بیاید. با آرامش و سکوت و تواضع جلو آمد. سلام و دستبوسی کرد و احوالپرسی مختصری. بعد خیلی تند و سریع عقب رفت؛ عقبتر از قبل. انگار نمیخواست حتی به اندازه ذرهای دیده شود. نمیخواست زحمتی درست کند. نمیخواست به قدر پر کاهی هم بار باشد.
🔹نماز را هم صف آخر خواند. دور و مخفیانه... انگار عادت کرده که حتی سر و صدای کوچک و ریزی هم نداشته باشد. نماز تمام شد و «او» باز هم دور و غریب و تنها. حالا تابوت را بلند کردند برای تشییع تا بیرون بیت رهبری. «او» با چشمهایش یار و همرزم دیرینهاش را بدرقه میکرد، گویا با همان چشمها داشت با او حرف میزد و قرار و مدار میگذاشت، شاید هم قرار و مدارهای قبلی را یادآوری میکرد.
🔸 در همین بین ، اهل دلی که در جمع بود به چند جوان و نوجوان اطرافش توصیه کرد: "بروید و خوب و سیر تماشایش کنید؛ شاید دیگر «او» را نبینید".
➖ به آن بندهی خدا عرض ادب کردم و گفتم: "از «او» چه دیدید که چنین توصیهای داشتید؟"
➖ گفت: "او مجسمه اخلاص است. به اندازه ذرهای اجازه بروز و ظهور نفس نمیدهد. کامل رامش کرده. با این همه کتوم و بی ادعاست!" بعد ادامه داد: "اما طولی نمی کشد... این اخلاص اجرش فقط یک چیز است".
🔘 سه ماه بعد، دوشنبه بیست و یک رمضان، سیزده فروردین ۱۴۰۳ بود که خبر بهشتیشدن «او» آمد. باز مسجل شد که بهشت را به بها بدهند؛ نه به بهانه!
🔷🔸 «او»، شهید محمدرضا زاهدی، فرمانده و سردار بزرگ و بلند بالا اما بیادعای سپاه سرافراز اسلام و ایران بود.
✍🏻 به قلم دکتر مصباحالهدی باقری | استاد و پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق (علیه السلام)
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🔰 #روایت کامل و شنیده نشده از شهید رئیسی و عملیات وعده صادق یک
🕌 صدای اذان می آمد. همزمان حاج آقا هم به مسجد رسیدند. میدانستم که در آن روزِ تعطیل سیزده بدر، جلسهای اقتصادی داشته و از آنجا مستقیم به مسجد آمدهاند و احتمالا از حادثه بیخبرند. سراغ سید مهدی موسوی (فرمانده یگان حفاظت) رفتم و ماجرا را گفتم، مبهوت شد و اسمی یکی از رفقایش را گفت که آیا میان شهدا بوده یا خیر؟
⏪ ادامه در پیام بعد ...
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی
🔰 #روایت کامل و شنیده نشده از شهید رئیسی و عملیات وعده صادق یک 🕌 صدای اذان می آمد. همزمان حاج آقا ه
🔰 #روایت کامل و شنیده نشده از شهید رئیسی و عملیات وعده صادق یک
🗓 سال ۱۴۰۳ روز شهادت ابوالایتام مصادف شده بود با سیزدهمین روز فروردین که آئینهای خاص خود را دارد. برای رئیسجمهوری که خودش از ۵ سالگی طعم یتیمی را چشیده بود، روز ویژهای بود؛ میزبانی از دهها کودک و نوجوان یتیم تحت پوشش نهادهای حمایتی در مسجد سلمان نهاد ریاستجمهوری.
📰 نزدیک افطار آماده میشدم راهی مسجد سلمان بشوم که خبری فوری در رسانهها منتشر شد: "حمله موشکی صهیونیستها به ساختمان کنسولگری ایران در دمشق".
بلافاصله خاطرات سفر چند ماه قبل به سوریه و جلسات برنامهریزی برای سفر رئیسجمهور که بخشی از آنها در همین ساختمان کنسولگری در جنب سفارت برگزار میشد، از جلوی چشمم گذشت.
💔 شروع کردم به پیگیری جزئیات خبر و شهدای احتمالی این حمله تروریستی. یافتههایم تلخ و باورناپذیر بود.
🕊 #ابومهدی یا همان سردار زاهدی، فرمانده ارشد سپاه در شامات و یار دیرین جناب سیدحسن نصرالله، به همراه چند نفر از مقامات ارشد نیروی قدس در این حمله به کاروان شهدای طریقالقدس پیوسته بودند.
اسامی شهدا را با ۲-۳ منبع چک کردم و وقتی یقین کردم که دقیق است، راهی مسجد شدم.
📢 صدای اذان میآمد. همزمان حاج آقا هم به مسجد رسیدند. میدانستم که در آن روزِ تعطیل سیزدهبدر، جلسهای اقتصادی داشته و از آنجا مستقیم به مسجد آمدهاند و احتمالاً از حادثه بیخبرند.
🌹 سراغ سید مهدی موسوی (فرمانده یگان حفاظت) رفتم و ماجرا را گفتم. مبهوت شد و نام یکی از رفقایش را پرسید که آیا میان شهدا بوده یا خیر؟ گفتم: «تا جایی که میدانم نبوده است.»
بلافاصله تأکید کرد چیزی به حاج آقا نگیها.
گفتم: «اتفاقاً آمدهام که بگویم، اتفاق مهمی است و روال بر این است که موضوعات با این درجه از اهمیت را بلافاصله اطلاع میدهیم.»
گفت: «اجازه بده حالا که میزبان ایتام هستند و دلخوش به حضور در جمع آنها، ساعتی را با آرامش سپری کنند.»
پذیرفتم و بعد از نماز برای پیگیری اخبار به دفتر بازگشتم.
🕰 کمی بعد خبر دادند که ساعت ۲۱ جلسه شورایعالی امنیت ملی برگزار میشود. مجدد به مسجد برگشتم. یکی از نوجوانان در حال سخن گفتن بود و بعد از او آیتالله رئیسی دقایقی صحبت کردند و در آخر عذرخواهی کردند که جلسه مهمی دارند که باید به آن برسند. فهمیدم که منبع بیملاحظه دیگری خبر حمله دمشق را به ایشان رسانده است.
هرچه دقت کردم نشانی از تشویش، نگرانی یا عجله در ایشان ندیدم.
🌷 با پایان رسمی مراسم، ایتام بر گرد ایشان حلقه زدند و آیتالله رئیسی تا درب خروج مسجد با بچهها مشغول صحبت بودند و بعد هم روی پلههای خروجی مسجد به یکی از مدیران نهاد گفتند برای این پلهها نرده بگذارید؛ چند روز قبل یکی از بچههای حفاظت اینجا آسیب دید.
♦️ اتفاق تلخ، مهم و بیسابقهای رخ داده بود و برای اولین بار رژیم به یک ساختمان دیپلماتیک که حکم خاک کشورمان را دارد، حمله کرده بود. اما در سیمای رئیسجمهور و رئیس شورایعالی امنیت ملی، جز آرامش و طمأنینه، چیزی دیده نمیشد. آنهم دقایقی قبل از جلسه شورایعالی امنیت ملی؛
"اِنَّ الَّذینَ قالوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَلا تَحْزَنُوا".
🎯 در همان جلسه پاسخ قاطع و مستقیم ایران به سرزمینهای اشغالی به تصویب رسید. اقدامی افتخارآمیز که برای اولین بار در تاریخ کشورمان انجام میشد و عملیات «وعده صادق یک» نام گرفت.
🕊 بعد از شهادت رئیسجمهور، فرماندهان ارشد نظامی در دیدار با دکتر مخبر، از آن جلسه ویژه و روحیه باصلابت رئیسجمهور سخن گفتند که به نیروهای نظامی تأکید کرده بود با شدت پاسخ این جسارت را بدهید و نگران اداره امور کشور نباشید، آن را من برعهده میگیرم.
📖 بریدهای از کتاب «هارداسان» | خاطرات محمدمهدی رحیمی، مدیرکل وقت روابط عمومی ریاستجمهوری از رئیسجمهور شهید
📿 شادی روح شهدا صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
☑️ کانال رسمی شهید محمد رضا زاهدی