eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
866 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
39 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده، محسن حججی، نوید صفری، صادق عدالت اکبری، حامد سلطانی تاریخ تاسیس: ۱۳۹۷.۰۱.۲۹
مشاهده در ایتا
دانلود
به یاد شهید محسن حججی
🚨با من نفس بکش #نفس_احسان باشیم.... احسان 19 ماه داره و از بدو تولد از بیماری مادرزادی در اندام تنف
دوستان این موسسه کاملا معتبر و مورد اطمینان هست، دوستانی که توان مالی دارند برای سلامتی این طفل معصوم دست به کار بشوند.😔❤️
🕊هدیه هر شب نثار روح پاک و مطهر و ۵ شاخه گل🌹صلوات @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌺🍃
❤️امشب به یاد صلواتی ختم کنیم... برای برگشت پیکر و و دیگر شهدا ۱۴ صلوات و برای باخبر شدن از وضعیت و برگشتن و ، ۱ آیت الکرسی بخوانید و هدیه کنید به آقاجان امام رضا (ع) 🌹 برای پیروزی رزمندگان، آسودگی و سلامتی مرزدارانمان دعا بفرمایید ۵ امن یجیب... شبتون بخیر و شهدایی التماس دعای شهادت دارم 🌹 🌼🍃
بسم رب الشهدا و الصدیقین❤️
سلام، عصرتون بخیر🍎
🌱 وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً و آنچه را كه از كتاب پروردگارت به تو وحى شده است (بر مردم) بخوان، (سنّت‌ها و) كلمات الهى را تغيير دهنده‌اى نيست و هرگز جز او پناهگاهى نخواهى يافت (كه به آن پناهنده شوى). 🍇آیه ۲۷، سوره کهف 🎁هدیه به @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
به یاد شهید محسن حججی
❤️🌱 در یکی از سفرهایی که از سوریه به ایران داشتم، حاج حمید با من تماس گرفت و گفت: حاجی شنیدم سوریه بودی. گفتم: بله. تا این جواب را به ایشان دادم شروع به گریه کرد و مرا به فاطمه زهرا (س) قسم داد که ایشان را با خودم ببرم. گفتم: شما الان مشغول چه کاری هستید؟جواب داد: الان آزادم و همه کارهایم را انجام داده‌ام. هرکاری بگویید انجام می‌دهم، نوکری مدافعان حرم را می‌کنم. ما خیلی از افراد را اسم داده بودیم. حدود 30 نفر و او سی و یکمین نفر بود هنوز آن‌ها نیامده بودند. او اولین نفری بود که آمد و گفت: کار مرا حضرت زهرا (س) درست کرده است. در واقع یک اراده‌ی الهی بود در عاقبت به خیری و جاودانگی این شهید و خدای عالم شاهد است، دست هیچ کس نبود. هیچ اراده‌ای نمی‌توانست جلوی ایشان را بگیرد. حاج حمید مسئول تدارکات و پشتیبانی قرارگاه شد ولی هر چند وقت یک‌بار می‌آمد و می‌گفت من رزمنده جنگم و پشت جبهه نمی‌توانم کار کنم. می‌خواست رو در روی دشمن بجنگد به همین خاطر علاوه بر مسئولیت مالی، فرمانده محور عملیاتی شد. محور حاج حمید یکی از قرارگاه‌های ما بود که حدوداً یک کیلومتر با دشمن فاصله داشت. هم محور را اداره می‌کرد و هم مسئولیت مالی کل قرارگاه را به عهده داشت. یک روز درگیری در محورهای دیگر پیش آمد و دشمن می‌خواست عملیات کند ما به آن‌جا رفتیم و حدود 24 روز با دشمن درگیر بودیم. موقعیتی پیش آمد و یکی از گردان‌های وی را برای درگیری به خط بردم ولی به خودش اجازه ندادم چون می‌دانستم اگر جلو برود شهید می‌شود. یکی دو بار تلفنی با من حرف زد و اعتراض می‌کرد و می‌گفت: من مثل پدر این نیروها هستم چرا اجازه نمی‌دهی پدر به بچه‌هایش سر بزند؟ من به ایشان اجازه دادم فقط یک‌شب به آن‌ها سر بزند و سریع او را برگرداندم و خدای عالم شاهد است می‌دانستم اگر بماند شهید می‌شود. ایشان چنان حماسی و عاشورایی و غیرتمندانه به دل دشمن می‌زد که اصلاً معلوم نبود فرمانده است یا سرباز. چند روز گذشت درگیری سخت‌تر شد و من مجبور شدم گردان دوم را هم ببرم ولی باز به خودش اجازه ندادم همراه آن‌ها برود. دوباره تلفنی با من تماس گرفت و برای جلورفتن شروع به التماس کرد و آخرهای صحبت‌هایش گریه کرد. یک روز در این فاصله من به عقب برگشتم تا مرا دید یقه‌ی مرا گرفت و گفت: چرا نمی‌خواهی من عاقبت‌به‌خیر شوم؟ چرا نمی‌خواهی من به سعادت برسم؟ بر من منت گذاشتی و مرا تا اینجا آوردی چرا نمی‌گذاری من بروم و کارم را انجام بدهم؟ و باز هم چشمانش پر از اشک شد. من هم مجبور شدم بهش اجازه بدهم. آن‌چنان ذوق و شوقی پیدا کرد برای رفتن که ظرف دو دقیقه آماده شد. با خوشحالی می‌خندید. مرا محکم بغل کرد و بوسید و گفت: نمی‌دانی چه لطف بزرگی در حق من کردی. خلاصه وقتی به محور رسیدیم مستقیم پیش بچه‌ها رفت. دو شب پیش بچه‌ها بود. مثل مادری که نگران بچه‌هایش باشد تا صبح بیدار بود و بالای سر بچه‌ها راه می‌رفت. به روایت حاج رحیم نوعی اقدم، همرزم شهید ✍مشرق، حریم حرم @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹
☘️🌱☘️🌱☘️ 🌱☘️ ☘️ (۹) 🌷سه شهید مدافع حرم از دوستانش بودند. مصطفی صدرزاده، سجاد عفتی و محمد آژند که شهید شدند حال و هوایش عوض شد. مخصوصا رفتن محمد آژند حسابی به هم‌اش ریخت. 😔محمد دوست صمیمی‌اش بود. مدام اشک می‌ریخت که: «نمی‌دونم محمد چی کار کرد بی‌بی خواستش. چرا منو نمی‌خوان!» ، شهادت آبانماه ۹۸ به روایت مادر ✍️جنت فکه @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein ☘️🌱☘️🌱☘️🌱☘️🌱☘️🌱☘️
زائری با گریه آمد، با دل آرام رفت یک نگاهت می‌تواند مرهم طوفان شود . . . چهارشنبه های خاص❤️ السلام ای نور دیده ی حضرت زهرا (س) @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
🕊هدیه هر شب نثار روح پاک و مطهر و ۵ شاخه گل🌹صلوات @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌺🍃