🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
📖 #برگی_از_زندگی_شهدا (۶۶)
برادر #شهید_محسن_وزوایی در خاطرات خود از برادرش محسن روایت کرده است که :
مادر هیچوقت جلودار #محسن نبود اما آخرین بار خیلی ناراحت شد و گفت محسن اینبار نرو، دِینی به گردنت نیست و تکلیفت را ادا کردی، خدمت تنها در #جبهه نیست و کسی از تو انتظار ندارد.
🌷محسن گفت :
مادر این را از من نخواه، من عهدی با خدا بستم که تا پایان جنگ در جبهه باشم.
😔مادر که انقدر اصرار کرد و دید ثمر ندارد در آخر به محسن گفت تو دستت جان ندارد که اسلحه دست بگیری!
محسن گفت میتوانم با این یکی دستم کلت بگیرم.
🔰باز وقتی مادر دید حرفش اثر ندارد، گفت :
😢تو این همه عشق #کربلا داری اگر بروی شهید بشوی کربلا را هم نمیبینی.
❤️محسن در جوابش گفت :
😍مادرجان ما کربلا را برای خودمان نمیخواهیم برای نسلهای #آینده میخواهیم...
نثار روحش #صلوات🌷
Defapress
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🕊🌺🍃🕊🌺🍃🕊
🌺🕊🌺
🍃🌺
🕊
#تولد
🌱متولد سال ۱۳۴۲ در یزد بود، خانوادهاش به خاطر علاقه به خاندان عصمت و طهارت نامش را محمد گذاشتند.
#مبارز_انقلابی
از کودکی با علاقهای که به اسلام و حرکتهای انقلابی داشت، در مبارزات مردمی علیه طاغوت شرکت کرد و پس از آشنایی با تفکرات امام خمینی (ره) ارادت خاصی به ایشان پیدا کرد که تا آخرین دقایق حیات بر این علاقه ماند.
#جهاد_سازندگی
#سپاه
پیش از شرکت در سربازی از جمله جهادگرانی بود که ماموریت پشتیبانی را در جهاد سازندگی مستقر در ایلام گذراند. پس از سربازی، در سپاه شهرستان مهریز به عنوان مسوول پرسنلی مشغول به خدمت شد.
#جبهه
#شهادت
با وجود فراهم شدن شرایط ازدواج و اصرار خانواده، حضور در جبهه را بر این امر ترجیح داد و در سال ۱۳۶۲ رسما به جبهه رفت. او در همان سال و در عملیات والفجر ۲ در غرب کشور شرکت کرد و ۱۵ مرداد به شهادت رسید. شش روز بعد از شهادت، پیکرش را به زادگاهش بردند و در مراسمی تشییع و در گلزار شهدای شهر یزد به خاک سپرده شد.
#ازدواج
مادر شهید تعریف میکند:
«دلم میخواست محمد زود ازدواج کند، حتی قرار شد یکبار برایش خواستگاری بروم، اما گفت بگذارید وقتی جنگ تمام شد. با این حال رفتیم و صحبتهای اولیه را کردیم و بعد برایش نامه نوشتیم، ولی او قبول نکرد و گفت الان جبهه به وجود من نیاز دارد. بیشترین دعایش رسیدن به فیض شهادت بود، هر بار که از جبهه تماس میگرفت یا نامه مینوشت از ما میخواست برای شهادتش دعا کنیم. به خاطر علاقه و تسلط به قرآن گاهی به تدریس قرآن میپرداخت.»
#وصیت_نامه
او در بخشی از وصیتنامه خود نوشته است:
«مادر عزیزم، سلامم به شما باد که بهشت زیر پای مادران است. سلامم به شما باد که نتوانستم ذرهای از آن زحمات و رنجهایی که به خاطرم متحمل شده اید جبران کنم.
مادر جان حلالم کن، برایم دعا کن که خدا مرا آمرزیده و با شهیدان محشورم کند. مادرم نمیگویم که گریه مکن، ولی این را یادآور میشوم که خدای نکرده ناشکری نکنید. مادر عزیزتر از جانم، نمیدانم چگونه از شما تشکر کنم و احساساتم را به روی کاغذ آورم. از خدا میخواهم شما را مؤید و مورد رحمت و لطف خود قرار دهد.
برادران گرامیام محمدعلی، خلیل، جلیل و خواهر دلبندم از شما تقاضای عفو دارم و امید آن که دعایم کنید. از روی عجز و ناتوانی دست به دامن شما میشوم که در مراسم دعا و عزاداری و آن موقع که ارتباط با خدای وصل میکنید مرا هم بهرهمند کنید. اِن شاء الله همیشه و در همه حال به یاد خدا باشید.»
#دفاع_مقدس
#زمینه_ساز_ظهور
#شهید_محمد_جهان_دوست
defapress.ir
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🌺🍃🕊🍃🌺🍃🕊🍃🌺
🦋🌱
🍂
📚برشی از کتاب #سربلند
زمزمه رفتن محسن به #سپاه اول توی خانواده خانمش پیچید. من خودم دوست داشتم عضو سپاه شوم. همان اوایل جنگ که رفتم #جبهه. خب نشد؛ اما در مورد محسن مخالفت کردم که جای پایش را سفت کنم تا فردا کسی #اعتراض نکند.
🌹به پدرخانمش گفتم : آدم #نظامی اختیارش دست خودش نیست. شب و نصفهشب زنگ میزنند باید زن و بچه رو ول کنه بره به امون خدا. بعدا گله نکنی!
🍃به مادرش هم گفتم : کسی که سپاه بره #جون_سالم به در نمیبره. یا شل و پل میشه یا #کشته. بعدا گریه و زاری نکنی. از وقتی رفت توی #سپاه نگرانش بودم. همیشه نگرانش بودم؛ ولی فکر نمیکردم به این زودی #شهید شود....
سیدرضا نریمانی شعری دارد که میگوید: یه دسته گل دارم برای این #حرم میدم... روی این شعر #حساس بودم. اگر میشنیدم به هم میریختم. کسی حق نداشت توی خانهی ما این مداحی را گوش کند یا بخواند...
✍راوی : پدر #شهید_محسن_حججی
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🍂
🦋🌱