eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
858 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
39 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده، محسن حججی، نوید صفری، صادق عدالت اکبری، حامد سلطانی تاریخ تاسیس: ۱۳۹۷.۰۱.۲۹
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ؟ ▪️اینجا کربلای است و دختربچه‌ای 5 ـ 6 ساله در خیابان‌های یمن؛ همان جایی که متعلق به خاک سرزمین اوست. او بارها در آن مکان مشغول به بازی بود، اما اکنون به اشغال مزدوران سعودی در آمده است. 😓تشنگی امان او را بریده، ظرف آبی می‌بیند کنار خیابان که گویی به عنوان تله کار گذاشته شده است. احساس وظیفه می‌کند تا هم خود را از عطش نجات دهد و هم مقداری از آن را برای خانواده ببرد. 🔥در آن سوی خیابان و گویی بر فراز یک بلندی، کفتار سعودی همچون حرمله کمین کرده است. این کودک به سمت آب می‌رود غافل از اینکه تک‌تیرانداز سعودی به سوی او نشانه رفته است.  🍒زمانی که دختربچه نزدیک ظرف آب می‌رسد، قبل از اینکه دستش به آن ظرف اصابت کند، آن حرمله‌صفت تیر را رها می‌کند و تیر به پشت سر آن دختر مظلوم برخورد و او را نقش بر زمین می‌کند. 😭حالا ردّ خونی روی زمین دیده می‌شود و ردّ خونی روی ظرف آب. اما برادر این کودکِ خردسال، طاقت خود را از دست می‌دهد و بی‌توجه به تک‌تیرانداز سعودی به سمت خواهر می‌رود و او را با حالتی مبهوت، کشان‌کشان به سمت منزل حرکت می‌دهد؛ حالا ردّ خون دیگری روی آسفالت‌های خیابان دیده می‌شود که از کنار خیابان تا منزل آن کودک امتداد پیدا کرده است تا سند ننگ دیگری باشد بر صفحه سیاه تاریخ آل‌سعود تا زمانی که خداوند انتقام این مظلومان را به شدیدترین وجه از آنها بستاند... 🏴 @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein ▪️🍃
🍃🌷🍃🌷🍃 ✊ 💔هیچ گاه لحظه‌ای که او را در کفن دیدم فراموش نمی‌کنم. صورتش سرد بود. هر وقت دست‌هایش یخ می‌کرد از من می‌خواست تا با دست‌هایم گرمشان کنم. در آن لحظه یاد این افتادم که چقدر سرمایی بود و من به خاطر این سر به سرش می‌گذاشتم. 😔نمی‌دانستم چه باید به او بگویم، فقط گفتم [عیسی] منتظرم بمان! تو همه دارایی‌ام هستی و خیلی دوستت دارم. منتظرم جوابم را بدهی اما تو پاسخی نخواهی داد... ✨حرف‌هایت را به خاطر می‌آورم که به من می‌گفتی : اگر گرفتاری برایت پیش آمد شکایت نکن، ما توی بهشت باهمیم و من با غیر تو نخواهم بود. من حورالعین را نمی‌خواهم تو حور العین من هستی، کسی جز تو را نمی‌خواهم. طبیعتاً این اتفاق برایم خیلی سخت بود. تنها چیزی که آرامم می‌کند فقط خود عیسی است. فکر اینکه عیسی در جایی به مراتب زیباتر از دنیا به چیزی که می‌خواست رسید. ▪️و البته یادآوری مصیبت اهل بیت که تنها راه صبوری و ثبات است. من خدا را به خاطر نعمت شهادت عیسی و عباس که به من عطا کرد شکر می‌کنم و این مسأله نقطه ضعف من نیست. بله برعکس، فزونی بخش توان و عزم من است. 🔺قسمت یازدهم - آخر 👤بانو 🌷 (همسر اول)، شهادت ۱۳۹۶ه.ش 🌷 (همسر دوم)، شهادت ۱۳۹۸ه.ش ✍جهان نیوز @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد💔😔
سخت است وقتی روضه وصف دختری باشد حالا تصور کن به دستش هم، سری باشد
حالا تصور کن که آن سر، ماهِ خون رنگی در هاله‌ای از گیسویی خاکستری باشد...
دختر دلش پر می‌کشد، بابا که می‌آید، موهای شانه کرده‌اش در معجری باشد
ای کاش می‌شد بر تنش پیراهنی زیبا ... یا لااقل پیراهن سالم‌تری باشد
سخت است هم شیرین زبان‌ باشی و هم فکرت پیش عموی تشنه‌ی آب آوری باشد
با آن‌همه چشم انتظاری باورش سخت است سهمت از آغوش پدر تنها سری باشد
شلاق را گاهی تحمل می‌کند شانه اما نه وقتی شانه‌های لاغری باشد
اما نه وقتی تازیانه دست ده نامرد دور و برِ گم گشته‌ی بی‌یاوری باشد
خواهرتر از او کیست؟ او که، هر که آب آورد، چشمش به دنبال علی اصغری باشد
وای از دل زینب که باید روز و شب انگار در پیش چشمش روضه‌های مادری باشد
😭😭😭
وای از دل زینب که باید روضه‌اش امشب «بابا ! مرا این بار با خود می‌بری؟» باشد...
بابا ! مرا با خود ببر، می‌ترسم آن بدمست در فکر مهمانی و تشت دیگری باشد
باید بیایم با تو، در برگشت می‌ترسم در راه خار و سنگ‌های بدتری باشد
باید بیایم با تو، آخر خسته شد عمه شاید برای او شب راحت تری باشد....😭
این خار مغیلانِ... در صحرای کربلا می روید...💔😔 بی بی سه ساله... با ذره تربتی ز غبارهای چادرت از گوشه ی خرابه مرا کربلا بده...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️روضه خوانی فوق العاده جانسوز صابر خراسانی برای (س) شب سوم شب بی بی جانم رقیه @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein ▪️🍃
در باب سکینه (رقیه (س)) این چنین فرمودند : این طفل به قدری به اباعبدالله علاقه‌مند بود و پدر بزرگوارش را دوست داشت که اظهار علاقه‏‌های او در تاریخ به شدت منعکس شده است. برای اباعبدالله از نظر الهی یک امتحان بسیار بزرگی بود وقتی که احساس می‌کرد که باید از طفلی که اینقدر برای او عزیز است و اینقدر آن طفل او را دوست می‏‌دارد جدا بشود. در یکی از وداع‌ها اباعبدالله آمدند و این طفل گریه می‌کرد، اشعاری به حضرت نسبت داده‌اند : سَیطولُ بَعْدی یا سَکینَةُ فَاعْلَمی‏ مِنْک الْبُکاءُ اذِ الْحَمامُ دَعانی‏ لاتُحْرِقی قَلْبی بِدَمْعِک حَسْرَةً مادامَ مِنِّی الرّوحُ فی جُثْمانی‏ فَاذا قُتِلْتُ فَانْتَ اوْلی‏ بِالَّذی‏ تَأْتینَهُ یا خیرَةَ النِّسْوانِ‏ [1] فرمود: دخترکم! فعلًا گریه نکن، تو بعدها گریه‌های طولانی داری، فرصتهای زیادی برای گریه داری. تا من زنده هستم تو گریه نکن، گریه‌‏ات را بگذار برای بعد از رفتن من. 😭بعد فرمود: «لاتُحْرِقی قَلْبی بِدَمْعِک حَسْرَةً» مگر نمی‌‏دانی که این دانه‏‌های اشک تو آتش به دل پدرت می‌زند. مادامی که روح در بدن من هست مرا با این اشکها آتش نزن، وقتی من کشته شدم آن وقت اختیار با توست، هرچه دلت می‌خواهد گریه کن. 📖استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج 5، ص33 1)ینابیع‏ المودّة، ج 2/ ص 172
تمام سعی و تلاشم اینه توی این شب ها با منبع معتبر مطلب برسونم، دعا کنید موفق باشم خدایی نکرده تحریفی صورت نگیره. الهی آمین
02-Rasoli-Moharam-98-Shab-03-(madahionline.ir).mp3
7.27M
[بابا] وقتی که تو نیستی... با اشکام حرف میزنم... 🎙مهدی رسولی @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein ▪️🍃
03-Rasoli-Moharam-98-Shab-03-(madahionline.ir).mp3
6.68M
حرم پاک رقیه... (ترکی) 🎙مهدی رسولی @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein ▪️🍃
التماس دعا... قبول باشه از همگی دوستان