🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
🌾 #حر_انقلاب
🚚 همه سوار بر کامیونها تا روستای سادات و سپس تا سنگرهای آماده شده رفتیم. بعد از آن پیاده شدیم و به یک ستون حرکت کردیم.
👤 آقا سید مجتبی جلوتر از همه بود. من و یکی از رفقا هم در کنارش بودیم، شاهرخ هم کمی عقبتر از ما در حرکت بود، بقیه هم پشت سر ما بودند. در راه یکی از بچه ها جلو آمد و با آقا سید شروع به صحبت کرد. بعد هم گفت :
دقت کردید، شاهرخ خیلی تغییر کرده! سید با تعجب پرسید: چطور؟!
گفت: همیشه لباسهای گلی و کثیف داشت. موهاش به هم ریخته بود. مرتب هم با بچه ها شوخی می کرد و می خندید اما حالا!
☘ سید هم برگشت و نگاهش کرد. در تاریکی هم مشخص بود. سر به زیر شده بود و ذکر می گفت. حمام رفته بود و لباس نو پوشیده بود. موها را هم مرتب کرده بود. سید برای لحظاتی در چهره شاهرخ خیره شد. بعد هم گفت :
😔💔 از شاهرخ حلالیت بطلبید، این چهره نشون می ده که آسمونی شده. مطمئن باشید که شهید می شه!
hor-zaman.ir
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔻 قسمت سی و ششم 🔺
🍃💐 #شهید_شاهرخ_ضرغام
🌹 #دفاع_مقدس
#شهید_گمنام
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃
2.2M
🎙 گفت و گو با مادر #مدافع_حرم #شهید_مجید_قربانخانی مجید بربری
🌹 داداش مجید
🕊 التماس دعا
---•••¤•¤•¤🍃🌸🍃¤•¤•¤•••---
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
---•••¤•¤•¤🍃🌸🍃¤•¤•¤•••---
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🌷🕊
🕊
🌟 #رفاقت_تا_شهادت
🌹 رسول در ۱۳ سالگی وارد بسیج شد. خاطرهای که نقل میکنم از زبان مربی اوست که جانبار جنگ سوریه است. او تعریف میکند :
👥 بچهها را برای آموزش به اردو برده بودیم بعد از نماز مغرب و عشاء رسول من را صدا زد و گفت :
☺️ آقا مرتضی میخواهم چیزی بگویم قول بده به کسی نگویی گفتم باشه رسول گفت :
👌 آقا مرتضی شما آدم پاکی هستی دعاهایت میگیرد در دعاهایت برای من هم دعا کن شهید شوم.
📖 دفتر خاطراتی از رسول داریم که متعلق به دوران اول راهنمایی به بعدش است. خب معمولا هرکسی پایان نوشته یا نامه اش امضای چیزی میزند، رسول هم پایان همه نوشته هایش نوشته بود :
❤️ خدایا عاقبت ما را با شهادت ختم به خیر کن ❤️
این روشن میکند که یک جوان از همان سنین کم برای شهادت هدف دارد...
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔸 قسمت هجدهم
#شهید_رسول_خلیلی (محمدحسن) به نقل از پدر شهید
#مدافع_حرم
🕊
🌷🕊
🕊🌷🕊🌷🕊🌷
❤️ امشب به یاد #شهید_ناصر_باباجانیان صلواتی ختم کنیم...❤️
برای برگشت پیکر #شهید_عباس_عبدالهی و دیگر شهدا ۱۴ صلوات
و برای باخبر شدن از وضعیت و برگشتن #حاج_احمد_متوسلیان ، ۱ آیت الکرسی بخوانید و هدیه کنید به آقاجان امام رضا (ع)
🌹 برای پیروزی رزمندگان، آسودگی و سلامتی مرزدارانمان دعا بفرمایید
۵ امن یجیب...
🌹 برای گشایش کار عزیزی و حاجت رواییش
۵ امن یجیب...
🌹 برای رفع مشکل جناب گمنام دعا بفرمایید.
۵ امن یجیب...
🌹 برای سلامتی بانو حلیمه دعا بفرمایید.
۵ امن یجیب...
شبتون بخیر و زهرایی
التماس دعای شهادت دارم 🌹
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌼🍃
🍃🌸 #استاد_پناهیان :
👥 تجمع آدمهای خوب در کنار هم و همدلی، همصدایی و همکاری آنها با یکدیگر مهمترین منبع تولید قدرت حق و نور معنویت در عالم است.
👌 در حالی که اهل باطل هر قدر دور هم جمع شوند اثر چندانی در عالم ندارند.
🌟 هرچه قدر این تجمع بیشتر باشد معجزات بزرگتری میآفریند.
👈 مثل تجمع پیادهروی #اربعین در کربلا
سلام
روزتون بخیر و پر برکت 🌹☘
---•••¤•¤•¤🍃🌸🍃¤•¤•¤•••---
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
---•••¤•¤•¤🍃🌸🍃¤•¤•¤•••---
﷽
" اللَّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضَانَ ، الَّذِي أَنْزَلْتَ فِيهِ الْقُرْآنَ "
با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان قصد ختم قرآن به نیت شهید محمدخانی را داریم .
عزیزانی که مایل به شرکت در این طرح هستند لطفا جزء مورد نظرشون رو به آیدی زیر اعلام کنند .
👉👉👉 @MS_Elaahi 👈👈👈
برای اطلاع از جزهای برداشته شده در ابتدا کانال حاج عمار رو چک کنید :
https://eitaa.com/shahidmohammadkhani
🍃🌸🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
🌾 #حر_انقلاب
🔹 هفده آذر ۵۹ برای انجام عملیات به سمت جاده ی ماهشهر رفتیم. از کانال عبور کردیم و در سکوت به سنگرهای دشمن نزدیک شدیم، عملیات موفق بود.
سیصد کشته از نیروهای دشمن در منطقه افتاده بود. اما با روشن شدن هوا نیروهای تحت امر #بنی_صدر از ما پشتیبانی نکردند و با پاتک نیروهای دشمن مجبور به عقب نشینی شدیم.
🌸 شاهرخ در سنگر ماند تا نیروها بتوانند به عقب بروند با شلیک های پیاپی گلوله های آر پی جی و هدف قرار دادن تانک های دشمن مانع پیشروی آنها می شد. چند تانک دشمن را منهدم کرد.
تیربار روی تانک ها مرتب شلیک می کردند. ما هنوز در کنار نفربر در درون خاکریز بودیم. فاصله تانکها با ما کمتر از صدمتر بود.
شاهرخ پرسید : نارنجک داری؟
گفتم : آره چطور مگه!
گفت : نفربر رو منفجر کن. نباید دست عراقیا بیفته.
بعد گفت : تو اون سنگر گلوله آرپی جی هست برو بیار.
✅ بعد هم آماده شلیک آخرین گلوله شد. شاهرخ از جا بلند شد و روی خاکریز رفت. من هم دویدم و دو گلوله آر پی جی پیدا کردم.
😦 هنوز گلوله آخر را شلیک نکرده بود که صدائی شنیدم، یکدفعه به سمت شاهرخ برگشتم. چیزی که می دیدم باورکردنی نبود. گلوله ها را انداختم و دویدم. شاهرخ آرام و آسوده بر دامنه خاکریز افتاده بود. گوئی سالهاست که به خواب رفته....
hor-zaman.ir
@shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
🔻 قسمت سی و هفتم 🔺
🍃💐 #شهید_شاهرخ_ضرغام
🌹 #دفاع_مقدس
#شهید_گمنام
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃🌸🍃