eitaa logo
به یاد شهید محسن حججی
859 دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
1.5هزار ویدیو
39 فایل
آرزویم، آرزوی زینب است جان ناچیزم، فدای زینب است... شهادت، شهادت، شهادت آرزومه... به یاد شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی، دانشمند هسته ای محسن فخری زاده، محسن حججی، نوید صفری، صادق عدالت اکبری، حامد سلطانی تاریخ تاسیس: ۱۳۹۷.۰۱.۲۹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهدا و الصدیقین❤️
سلام، عصرتون بخیر🍎
🌱 وَ اتْلُ ما أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ كِتابِ رَبِّكَ لا مُبَدِّلَ لِكَلِماتِهِ وَ لَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً و آنچه را كه از كتاب پروردگارت به تو وحى شده است (بر مردم) بخوان، (سنّت‌ها و) كلمات الهى را تغيير دهنده‌اى نيست و هرگز جز او پناهگاهى نخواهى يافت (كه به آن پناهنده شوى). 🍇آیه ۲۷، سوره کهف 🎁هدیه به @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
به یاد شهید محسن حججی
❤️🌱 در یکی از سفرهایی که از سوریه به ایران داشتم، حاج حمید با من تماس گرفت و گفت: حاجی شنیدم سوریه بودی. گفتم: بله. تا این جواب را به ایشان دادم شروع به گریه کرد و مرا به فاطمه زهرا (س) قسم داد که ایشان را با خودم ببرم. گفتم: شما الان مشغول چه کاری هستید؟جواب داد: الان آزادم و همه کارهایم را انجام داده‌ام. هرکاری بگویید انجام می‌دهم، نوکری مدافعان حرم را می‌کنم. ما خیلی از افراد را اسم داده بودیم. حدود 30 نفر و او سی و یکمین نفر بود هنوز آن‌ها نیامده بودند. او اولین نفری بود که آمد و گفت: کار مرا حضرت زهرا (س) درست کرده است. در واقع یک اراده‌ی الهی بود در عاقبت به خیری و جاودانگی این شهید و خدای عالم شاهد است، دست هیچ کس نبود. هیچ اراده‌ای نمی‌توانست جلوی ایشان را بگیرد. حاج حمید مسئول تدارکات و پشتیبانی قرارگاه شد ولی هر چند وقت یک‌بار می‌آمد و می‌گفت من رزمنده جنگم و پشت جبهه نمی‌توانم کار کنم. می‌خواست رو در روی دشمن بجنگد به همین خاطر علاوه بر مسئولیت مالی، فرمانده محور عملیاتی شد. محور حاج حمید یکی از قرارگاه‌های ما بود که حدوداً یک کیلومتر با دشمن فاصله داشت. هم محور را اداره می‌کرد و هم مسئولیت مالی کل قرارگاه را به عهده داشت. یک روز درگیری در محورهای دیگر پیش آمد و دشمن می‌خواست عملیات کند ما به آن‌جا رفتیم و حدود 24 روز با دشمن درگیر بودیم. موقعیتی پیش آمد و یکی از گردان‌های وی را برای درگیری به خط بردم ولی به خودش اجازه ندادم چون می‌دانستم اگر جلو برود شهید می‌شود. یکی دو بار تلفنی با من حرف زد و اعتراض می‌کرد و می‌گفت: من مثل پدر این نیروها هستم چرا اجازه نمی‌دهی پدر به بچه‌هایش سر بزند؟ من به ایشان اجازه دادم فقط یک‌شب به آن‌ها سر بزند و سریع او را برگرداندم و خدای عالم شاهد است می‌دانستم اگر بماند شهید می‌شود. ایشان چنان حماسی و عاشورایی و غیرتمندانه به دل دشمن می‌زد که اصلاً معلوم نبود فرمانده است یا سرباز. چند روز گذشت درگیری سخت‌تر شد و من مجبور شدم گردان دوم را هم ببرم ولی باز به خودش اجازه ندادم همراه آن‌ها برود. دوباره تلفنی با من تماس گرفت و برای جلورفتن شروع به التماس کرد و آخرهای صحبت‌هایش گریه کرد. یک روز در این فاصله من به عقب برگشتم تا مرا دید یقه‌ی مرا گرفت و گفت: چرا نمی‌خواهی من عاقبت‌به‌خیر شوم؟ چرا نمی‌خواهی من به سعادت برسم؟ بر من منت گذاشتی و مرا تا اینجا آوردی چرا نمی‌گذاری من بروم و کارم را انجام بدهم؟ و باز هم چشمانش پر از اشک شد. من هم مجبور شدم بهش اجازه بدهم. آن‌چنان ذوق و شوقی پیدا کرد برای رفتن که ظرف دو دقیقه آماده شد. با خوشحالی می‌خندید. مرا محکم بغل کرد و بوسید و گفت: نمی‌دانی چه لطف بزرگی در حق من کردی. خلاصه وقتی به محور رسیدیم مستقیم پیش بچه‌ها رفت. دو شب پیش بچه‌ها بود. مثل مادری که نگران بچه‌هایش باشد تا صبح بیدار بود و بالای سر بچه‌ها راه می‌رفت. به روایت حاج رحیم نوعی اقدم، همرزم شهید ✍مشرق، حریم حرم @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹
☘️🌱☘️🌱☘️ 🌱☘️ ☘️ (۹) 🌷سه شهید مدافع حرم از دوستانش بودند. مصطفی صدرزاده، سجاد عفتی و محمد آژند که شهید شدند حال و هوایش عوض شد. مخصوصا رفتن محمد آژند حسابی به هم‌اش ریخت. 😔محمد دوست صمیمی‌اش بود. مدام اشک می‌ریخت که: «نمی‌دونم محمد چی کار کرد بی‌بی خواستش. چرا منو نمی‌خوان!» ، شهادت آبانماه ۹۸ به روایت مادر ✍️جنت فکه @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein ☘️🌱☘️🌱☘️🌱☘️🌱☘️🌱☘️
زائری با گریه آمد، با دل آرام رفت یک نگاهت می‌تواند مرهم طوفان شود . . . چهارشنبه های خاص❤️ السلام ای نور دیده ی حضرت زهرا (س) @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
🕊هدیه هر شب نثار روح پاک و مطهر و ۵ شاخه گل🌹صلوات @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌺🍃
❤️امشب به یاد صلواتی ختم کنیم... برای برگشت پیکر و و دیگر شهدا ۱۴ صلوات و برای باخبر شدن از وضعیت و برگشتن و ، ۱ آیت الکرسی بخوانید و هدیه کنید به آقاجان امام رضا (ع) 🌹 برای پیروزی رزمندگان، آسودگی و سلامتی مرزدارانمان دعا بفرمایید ۵ امن یجیب... شبتون بخیر و شهدایی التماس دعای شهادت دارم 🌹 🌼🍃
بسم الله النور❤️
سلام، روزتون بخیر🌹
🌱 وَ هُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِنْ بَعْدِ ما قَنَطُوا وَ يَنْشُرُ رَحْمَتَهُ وَ هُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ و اوست كه پس از نا اميدى مردم باران مى‌فرستد و رحمت خويش را گسترش مى‌دهد و اوست سَرور ستوده. 🍇آیه ۲۸، سوره شوری 🎁هدیه به @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
❤️🍃 آخرین باری که به کربلا رفته بود مصادف با اربعین بود، هرچی اصرار کردیم بیا حرم حضرت ابوالفضل العباس (ع) نیامد. چون احساس خجالت می کرد که وقتی حرم بی بی در محاصره است به زیارت حضرت عباس علیه السلام بیاید، ۱۰ روز بعد به سوریه رفت و به شهادت رسید. اولین بار که با هم به کربلا رفتیم زمان برگشت، گفت: اگر خدا بخواهد هر موقع اردوی کربلا راه بیاندازید من هم می آیم. قرار بود ۲ ماه بعد از شهادتش هم برویم، خودش، همسر و مادرش را ثبت نام کرد و گفت: «محمودرضای بیضایی هم امسال می آید.» 👥اکبر و محمودرضا بیضایی در سال ۸۴ هم دوره بودند ولی قسمت نشد همسفر این دو شهید شویم. 😭بار اول که کربلا رفته بودیم مصادف با ایام فاطمیه بود، در مسیر حرم مرا روی تل زینبیه برد و زیر لب زمزمه می کرد: «دامن کشان رفتی، دلم زیر و رو شد ....» آمد روی تل زینبیه ایستاد و گفت: « فاصله اینجا تا گودی قتلگاه را ببین». 💔خیلی دلسوخته حضرت زینب سلام الله علیها بود... ✍نوید شاهد @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
▪️درگذشت خانم معلمی که در بیمارستان هم به بچه ها آموزش می داد... 🔹«مریم اربابی»، آموزگار مدارس ابتدایی گرمه از شهرستانهای خراسان شمالی که چند روز پیش به علت ابتلا به در بیمارستان بستری شده بود، درگذشت. 📸تصویرش روی تخت بیمارستان، گوشی‌ در دست و در حال آموزش، دل ما معلمان و دانش‌آموزان را به درد آورد. یادش گرامی باد. 📲توییت طاهره نقی ئی، دبیرکل سازمان معلمان ایران روحشون شاد🌷 📸 ، اردبیل @Ardabil_Az @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein
☘️🌱☘️🌱☘️ 🌱☘️ ☘️ (۱۰) ✔️سه‌بار برای رفتن به سوریه اقدام کرد. بار اولش یک ماه به عید بود. خانه به ‌هم ‌ریخته بود. تقریبا یازده شب بود. مرتضی خواب بود. 📲تلفنش که زنگ خورد، کمی خواب‌آلود صحبت کرد و بعد سراسیمه از جایش بلند شد. تندتند چند تکه لباس توی کیسه پلاستیکی ریخت و گفت: «من باید برم ماموریت. دارم می‌رم مناطق محروم. ممکنه نتونم باهاتون تماس بگیرم. نگران نشید.» ‼️باورم نشد. به دلم افتاد و گفتم: «مرتضی! داری می‌ری سوریه؟!» جواب داد: «نه مامان! سوریه کجا بود؟!» از من اصرار و از مرتضی انکار. کوتاه نیامد و رفت. بعد از سه چهار روز برگشت. گفتم: «رفتی سوریه و برگشتی؟» افتاد به خنده و زیر بار نرفت. قسمش دادم. 😅گفت: «آره مامان ولی نشد. پرواز جا نداد برم.» بعدها متوجه شدم چون تک‌پسر بوده اعزامش نمی‌کردند... ، شهادت آبانماه ۹۸ به روایت مادر ✍️جنت فکه @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein ☘️🌱☘️🌱☘️🌱☘️🌱☘️🌱☘️
شادی از جنس شهدا.mp3
6.07M
من یقینی میخوام که منُ سست نکنه؛ 🌟 مثل شهـــدا .... که مشکلات و گرفتاری ها منُ از دویدن برای امام زمان باز نداره! که تردید نتونه منُ زمین بزنه! باید چیکار کنم به این یقین برسم؟ 🎤 @shahid_hajasghar_pashapoor 🌹🕊
🕊هدیه هر شب نثار روح پاک و مطهر و ۵ شاخه گل🌹صلوات @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌺🍃
❤️امشب به یاد صلواتی ختم کنیم... برای برگشت پیکر و و دیگر شهدا ۱۴ صلوات و برای باخبر شدن از وضعیت و برگشتن و ، ۱ آیت الکرسی بخوانید و هدیه کنید به آقاجان امام رضا (ع) 🌹 برای پیروزی رزمندگان، آسودگی و سلامتی مرزدارانمان دعا بفرمایید ۵ امن یجیب... شبتون بخیر و شهدایی التماس دعای شهادت دارم 🌹 🌼🍃
بسم الله الرحمن الرحیم🦋🌱
سلام، روزتون بخیر❤️
🌱 وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِيدِ و از آسمان، آبى پر بركت نازل كرديم، پس به وسيله آن باغ‌ها و دانه‌هاى دروشدنى رويانديم. 🍇آیه ۹، سوره مبارکه ق 🎁هدیه به @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
❤️🍃 شهید محسن خزایی در ۱۵ آذرماه سال ۵۱ درخانواده ای مذهبی که ذاکر اهل بیت بودند به دنیا آمد. در سال ۷۴ به عنوان متصدی صدا فعالیت خود را در صدا و سیما  آغاز کرد و به خاطر شور و نشاط خاصی که در برنامه های جوان ایجاد می کرد و با جوانان ارتباط زیادی داشت مدیر باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان شد. اوج کارش زمانی بود که جریان تکفیری گروهک جندالشیطان در جنوب شرق فعال شده بود. او یک بار از کمین گروهک تکفیری در حادثه تروریستی تاسوکی نجات یافت. پس از موفقیت در باشگاه خبرنگاران جوان زاهدان به عنوان مدیر خبر گیلان معرفی شد.  پس از فعالیت های تخصصی و حرفه ای خبر، عشق دفاع ازحرم  او را به سوریه کشاند او درسوریه بعد از هر گزارش خبری خود، در بین رزمندگان مقاومت مداحی اهل بیت می کرد. او دارای سه فزرند، دو پسر و یک دختر است. محسن خزایی خبرنگار خبرگزاری صدا و سیما در سوریه حین تهیه گزارش در ۲۲ آبانماه ۹۵ در منطقه عملیاتی حلب به شهادت رسید. گروه خبری خبرگزاری صدا و سیما به همراه سایر رسانه ها برای پوشش آخرین وضع میدان نبرد و پیشروی رزمندگان در منطقه منیان در غرب شهر حلب حضور داشت که تروریست ها با خمپاره این گروه را مورد حمله قرار دادند. شهید خزایی در اثر اصابت ترکش ناشی از انفجار خمپاره به ناحیه سر  به شهادت رسید. @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃
🦋خودتان را برای ظهور روحی لک الفدا و جنگ با کفار به خصوص اسرائیل آماده کنید که آن روز خیلی نزدیک است... @shahid_mohsen_hojaji_ya_hosein 🌹🍃