877.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ای بنده نواز...
🖤🖤🖤
🌼چقدر مهربان است!
شیخ محمد، کفشدار روحانی، از موثقین اهل منبر مشهد، از دوست خود نقل کرد که گفت:
هنگام تحویل سال نو، در حرم مطهر حضرت رضا علیهالسلام بودم.
با وجود تنگی جای، در پهلوی خود جوانی را دیدم که بزحمت نشسته است. به من گفت:
هر چه میخواهی از این بزرگوار بخواه.
من چون او را جوان متجددی دیدم، خیال کردم او از روی استهزاء این حرف را میزند؛ سپس گفت:
خیال نکنی که من از روی بیاعتقادی این حرف را زدم، حقیقت همین است؛ زیرا از این بزرگوار معجزهی بزرگی دیدهام. بعد شروع کرد به شرح آن معجزه.
گفت:
من اهل کاشمرم پدرم در آنجا نسبت به من کم مرحمتی مینمود؛ لذا بی اجازهی او پیاده به قصد زیارت این بزرگوار، به مشهد مقدس آمدم و چون جایی را نمیدانستم و کسی را هم نمیشناختم یکسره به حرم مطهر مشرف شدم و زیارت نمودم؛ ناگاه در بین زیارت، چشمم به دختری افتاد که با مادر خود به زیارت آمده بود.
همینکه چشمم به آن دختر افتاد، منقلب و فریفتهی او شدم و عشقش در دلم جای گرفت به طوری که پریشان حال شدم. جلو ضریح رفتم و شروع کردم به گریه کردن عرض کردم:
حال که من گرفتار این دختر شدهام همین دختر را از شما میخواهم؛ گریه و تضرع زیادی کردم. بطوری که بیحال شدم وقتی به خود آمدم دیدم؛ چراغهای حرم روشن شده و وقت نماز مغرب است؛ لذا نماز خواندم و با همان حال پریشانم باز جلو ضریح مطهر رفته و شروع کردم به گریه کردن.
ادامه 👇