eitaa logo
کانال رسمی شهید مصطفی صفری تبار
299 دنبال‌کننده
878 عکس
145 ویدیو
15 فایل
کانال رسمی شهید مدافع وطن پاسدار مصطفی«کمیل»صفری تبار شهادت:1390/06/13 شمالغرب کشور_ارتفاعات جاسوسان درگیری با گروهک تروریستی پژاک صفحه اینستاگرام شهید:👇 https://www.instagram.com/komeyl.safaritabar ادمین کانال همسرشهید👇: @my_ma97618
مشاهده در ایتا
دانلود
👌 💠▫️یه روز نگاه کردم تو چشمای گفتم ابراهیم چشمات چقدر قشنگن ،گفتم تو خیلی زیبان و خدا چیزای زیبا رو برای ما نمی ذاره تو این دنیا برای خودش بر می داره 💠▫️مطمئنم حاجی تو وقتی بشی سرت جدا می شه خدا می بره. حاج ابراهیم همت می گه چشمای ابراهیم من بخاطر این قشنگ بود 💠▫️یکی بخاطر اینکه این چشم ها به گناه باز نشد 💠▫️دوم اینکه هر وقت خونه بود پا می شدم می دیدم چشمای قشنگ حاج ابراهیم دارن در خونه چه اشکی می ریزن 💠▫️گفتم من مطمئنم این چشما رو خاطر خواه شده چشمات نمی مونه.آخرش هم تو از بالای دهانش و لبهاش رفت چشما رو خدا با قابش برداشت و برد. 💚🍃💚🍃💚🍃 کانال رسمی شهیدمصطفی صفری تبـــــــار 🌹 @shahid_mostafa_safaritabar
ماجرای جذاب خواستگاری زیباترین شهید👇 🕊 ✅قسمت هشتم ✍️بنقل از همسر محترم شهید نیت روزه و دعای توسل کردم. با خود گفتم :بعداز چهل شب، هر کس که آمد خواستگاری، جواب نه نمی شنود.😁🙈 درست شب سی و نهم یا چهلم بود که باز ابراهیم آمد خواستگاری.😳😅 جواب استخاره را هم می دانست. آمده بود بشنود آره.😬 وشنید. ☺️💝😉🙈 ولی این تازه اول راه بود. گفتم :حالا تعارف را می گذاریم کنار، می رویم سر اصل مطلب. 👇👇👇 مطلب این بود که خیلی از خانواده ها راضی نمی شدند دختر هایشان را به سپاهی یا رزمنده بدهند، و بخصوص خانواده من. 😣 گفتم :خانواده من تیپ خاص خودشان را دارند، به این سادگی ها با این چیزها کنار نمی آیند.😕 اول باید راضی شان کنید،👈✅ بعد هم این که باید بدانند من اصلاً مهریه نمی خواهم. ❌ گفت :منطقه وقت این جور کارها را ندارم.😢⏰ عصبانی شدم، بلند شدم سریع از اتاق بروم بیرون،😏🏃♂️ که برگشت گفت :وقت ندارم ولی نگفتم که توکل ندارم، شما نگذاشتید من حرفم تمام شود .😅😬🙏 ازم خواهش کرد بگیرم بشینم. نشستم. گفت :👇👇👇😳 ❤️ ❤️ ❤️ خطبه عقد من و شما خیلی وقت ست که جاری شده. 😍😘💏 نفهمیدم.🙄🤔 گذاشتم باز به حساب بی احترامی. 😠😒 گفت :توی سفر حجم، در تمام لحظه هایی که دور خانه خدا طواف می کردم، فقط شما را کنارم می دیدم😇🙄♀️. آنجا خودم را لعنت می کردم. به خودم می گفتم :این نفس پلید من ست، نفس اماره ی من ست، که نمی گذارد من به عبادتم برسم😖🙈👹. ولی بعد که برگشتم پاوه دیدمتان 😍😳 به خودم گفتم :این قسمتم بوده که.☺️✌️😄...... گفتم :من سر حرف خودم هستم، در هر حال، هستم.😌🙈💘 راضی کردن خانواده ام با شما. حرف آخر. 😁 یک ماه بعد رفت خانه مان،🏠 بعد از عملیاتی سخت، که عده یی از بچه‌های اصفهان در آن شهید شده بودند.🕊 با آمبولانس آمد، خسته و خاکی و خونین، به خواستگاری کسی که خانه هم نبود😅، دختر رفته بود پاوه.😬🚌 خانواده به ابراهیم گفته بودند.......‼️👇👇👇 كلِ دنيا 🌍يك طرف...👈 لبخندِ اولین صبحت يك طرف...☺️👉 عجيب ميچسبد😍😊 🌹کانال رسمی شهیدمصطفی (کمیل) صفری تبار🌹 @shahid_mostafa_safaritabar