eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
153 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید مصطفی صدرزاده
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 ☑️ بخـش دوم ✅ برای تربیت ولایی بچه ها مثلا چه برنامه ای داشتید؟ یا اینکه شهید بزرگوار مط
🌴🌳🌴🌳🌴🌳🌴🌳🌴🌳 ☑️ بخش سـوم ✅🗣و ای شهید.... ما همچنان استوار، راهت را ادامه خواهیم داد... وترس و واهمه ای نخواهیم داشت...چرا که در مکتب ما شهادت افتخار است...وهرگز میدان را خالی نخواهیم کرد...به فضل وکرم خدا...✌️✌️ 🗣 دوستان لازم به ذکر است که شهید بزرگوار در سال 88 در فتنه ی جنبش سبز مورد تهاجم داعشیان وقت و آن زمان قراررفتند و مجروح شدن ... روز قبل شهادتش هم به همه گفته بود که شهید میشم کم تر از یک روز دیگه .... توی تاسوعا شهید شدن بت ضرب یک گلوله ... .در حالی که روز به دنیا اومدنشون هم نذر حضرت عباس کرده بودن خانواده شون .. 💔🌹 ✅ ببخشید اما این سوال خیلی مهمیه چون مثل یه سر مشق میمونه شهید بزرگوار در برابر شکستن حرمت مذهب تو کوچه و خیابون که متاسفانه دیگه عادی شده چه کار میکردند؟ ✍این هم جزء سوالات آخره که در وصیت نامه شان مستقیم در مورد روزه خواری گفتند ✅ سرکار خانم صدر زاده، دلایلی که شهید برای مدافع حرم شدن میاوردن برای شما چی بود؟ ✍فاطمه خانم که پدر را درک کرد و از عشق و محبت بی کرانشان چشیده ولی اگر محمد علی از من بپرسه که بابا چرا ما را گذاشت و برای مردم کشور دیگری رفت؟ به او با افتخار و سربلندی میگم که بابای شما آنقدر وسعت دیدش بالا بود و آنقدر مسئولیت پذیری بالایی داشت که خانواده او فقط همین چهار نفر ما نبودیم خانواده او همه شیعیان جهان بودند پسر او فقط محمد علی نبود بلکه همه بچه هایش شیعه دنیا در زیر آتش جنگ و دنیا طلبی خیلی ها بیچاره و آورده میشوند بود دختر او فقط فاطمه نبود بلکه همه دختران که به اسارت برده میشوند فقط به جرم مذهبشان و محل زندگیشان ✍این وسعت دید و جهان‌بینی و مسئولیت پذیری تکیه گاه زندگی من بود که آنقدر محکم بو که نه تنها من و فرزندانش بلکه برای همه مظلومین دلسوز بود و مانند تکیه گاه بود ✍او مرزهای جغرافیایی همان خط خطی های بچه گانه را پاک کرد مرز او اعتقاداتش شد و مذهبش ✍از فداییان جنگ تحمیلی و شهدا الگو گرفت و فدای مذهبش شد ✅ سلام علیک به همسر شهید ببخشید یک سوال داشتم روزی که شهید صدر زاده شهید شدند شما گفتید خودم محمدعلی وفاطمه به فدای رهبر، شهید هم که شوخ طبع بودند، سوال من این است که درکانال شهید صدرزاده گذاشتند درروز تولدمحمدعلی که شهید صدرزاده خواب اینکه پسر عزیزتان شهید میشه را دیدند آیا واقعیت داره البته ببخشید ذهنم رادرگیر کرده😔😔واقعا ازاین سوالی که کردم بنده راعفو بفرمایید ✍بله صحت داره ✅ توضیح بدین؟؟ یعنی خواب دیدندفرزندشان شهیدمیشن؟ الله اکبر😭 ✍آقا مصطفی محمد علی را که قرار بود مرده یا معلول به دنیا بیاد را معامله کرد که سالم باشد و بعد به خود خدا و در راه اهل بیت برگرداند و این نکته را همیشه به من یاد آوری میکردند ✍من هم ناراحت نیستم و به شوخی به ایشان می گفتم دادن بچه ها برای من راحت تر است از شهادت شما ✅🗣بله من هم خوندم شرط زنده ماندن محمد علی این است که محمدعلی شهید بشن 🗣ان شاءالله زنده باشند ودر رکاب صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بجنگند✌️ ✅ خوابشون چی بود ؟؟ ✍گفتند در خواب بچه را مرده به ایشان داده بودند ایشان خواسته بود که او را بگیرند و سالم بدهند و او هم قول داده بود که به خودشان برگرداند https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
شب تاسوعا...صحبت سید ابراهیم در جمع گردان.amr
3.15M
۳۲ دقیقه آخرین صحبتهای فرماندهی دلاور گردان عمارِ فاطمیون در جمع نیروهاش در شب شهادتش (شب تاسوعا) وهمچنین روضه خانی و وداع در شب عملیات https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
دیروز جمله ای خوندم که خودم خشکم زد ، یکی از کارشناسان نظامی امریکایی گفته موشکهای بالستیک ایران اینقدر دقیق هستند که اگر کسی در موشکباران کشته شد میتوان با اطمینان گفت ایران قصد داشته آن شخص را بکشد ، اتفاقی نبوده ✍️ علی جهان آرا https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
‌ سرودۀ میلاد عرفان‌پور در استقبال از غزل رهبر انقلاب که بیتی از آن را در آستانۀ عملیات تنبیهی علیه رژیم صهیونیستی خواندند 🔸دلا! ز معرکۀ محنت و بلا مگریز چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز 🔸ما را مباد، از دل طوفان گریختن ننگ است از میانۀ میدان گریختن 🔸از خط خون بخوان که نبوده‌ست رسم ما از پاسخ ندای شهیدان، گریختن 🔸جانا تو جان بخواه! که معنای زندگی‌ست دل را بهانه‌کردن و از «جان» گریختن 🔸اسفند روی آتش عشقیم و روشن است از این بلا نمی‌شود آسان گریختن 🔸کم‌سو شدیم در قفس شهرها، خوشا همچون ستارگان به بیابان گریختن 🔸یا‌ایهالعزیز! گوارای جان ماست محض رضای دوست به زندان گریختن 🔸با اشک شوق، می‌گذریم از میان نیل فرعون مانده است و هراسان گریختن 🔸ما در امان «انّ معی ربّیِ»‌ توایم از فتنه‌ها خوش است به‌ قرآن‌ گریختن https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
📱سروده‌ی افشین علا درباره عملیات تنبیهی علیه رژیم صهیونیستی با تضمین مصرعی از رهبر انقلاب 👈در آستانه عملیات تنبیهی «وعده صادق» علیه رژیم صهیونیستی، رهبر انقلاب در یکی از جلسات مرتبط، یک بیت شعر از غزلی که چندسال پیش با تلمیح از آیات قرآن مجید درباره رویارویی حضرت موسی علیه‌السلام با فرعون و ساحرانِ فرعونی سروده بودند، برای این عملیات خواند: 📝تو را است معجزه در کف زِ ساحران مهراس 📝عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز 👆در پی انتشار این سروده، آقای افشین علا از شاعران برجسته کشور با تضمین مصرعی از شعر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، غزلی را سرود که رسانه نگار آن را به شرح زیر منتشر میکند: 🔹وعده‌ی صادق رسید مژده‌ به یاران ز پیر باده‌شناس که گاه مستی و عیش است شکر و حمد و سپاس چمن به مشک بیامیز و لاله روشن کن به مژده‌ای که رسید از سلاله‌ی گل یاس که انتقام شهیدان گرفت لشکر عشق به شیوه‌ای که نمی‌یابمش مثال و قیاس که کرد رخنه ز هر سو به سقف گنبد خصم که بر فلاخن داوود ضربه زد ز اساس چنان به گرز گران زد به کاسه‌ی سر دیو که شد ز مغز تل‌آویو و غرب، هوش و حواس که سوخت خرمن اهریمنان به آتش خشم که دوخت بر تن ناپاک‌شان ز لرزه، لباس نشست مرهم از این مژده بر جراحت قدس رسید روشنی دیده بر یلان حماس حدیث دولت صهیون و ملک ایران است حکایت علف هرزه و حکایت داس دلا عنان به امین ده که قبل واقعه گفت: "توراست معجزه در کف، ز ساحران مهراس!" افشین علا اردیبهشت ۱۴۰۳ https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
🌹بسم رب الشهدا🌹 شهيد مدافع حرم 🌷سيدابراهيم 🌷به روايت شهيد مدافع حرم عطايى 🌷ابوعلى🌷 🌸بهمن ٩٣ براى آزادسازى شهر ديرالعدس كه در استان درعا و جنوب سوريه بود و موقعيتى استراتژيك داشت، راهى شديم. يك گردان قبل از گردان نيروهاى مخصوص حمله كردند كه پشت شهر ماندند و نتوانستند خط را بشكنند. بچه هاى نيروى مخصوص آمدند. نصف شهر را پاكسازى كرديم و براى احتياط در هر خانه چندتا از بچه ها را مى گذاشتيم. اما ديگر نيرو نداشتيم. براى خانه آخر تنها من، سيدابراهيم و دو تا ديگر از بچه ها ماندند. قرارمان با بچه هاى سورى اين بود كه بيايند و جاى ما را پر كنند تا ما بتوانيم پيشروى كنيم. شب شد و نيروهاى سورى با اينكه ستون كشيده بودند اما به خاطر شدت حملات و درگيرى هايى كه در شهر داشتيم، ترسيدند و نيامدند. نيروهاى سورى پشت سر ما گفتند جايگاه تان را در شهر عوض كنيد. همه ما فكر كرديم قرار است محور عوض شود؛ اما وقتى ما آمديم عقب به ما گفتند بايد عقب نشينى مى كرديد. سيدابراهيم، ابوحامد و تمام نيروهايش حال شان حسابى گرفته شده بود. همه مان بغض كرديم و زديم زير گريه. دل مان بابت شهدايى كه در آن منطقه داده بوديم، مى سوخت. سيدابراهيم با گريه گفت "ابوعلى سينه م از ناراحتى مى سوزه." بعد گريه اش شدت گرفت. 🌸بالاخره با بچه ها جمع شديم. مى خواستيم مقدارى استراحت كنيم تا تكليف روشن شود. تازه چشمان سيدابراهيم گرم شده بود كه حاج حسين بادپا با عجله در اتاق را باز كرد و فرياد مى زد "سيدابراهيم! سيدابراهيم!" سيد با هراس چشمانش را باز كرد. صداى شهيد بادپا در راهرو محل اسكان مان مى آمد كه به يكى از نيروها مى گفت "سريع ابوحامد رو بيدار كن." سيد به شهيد بادپا گفت "حاجى حداقل بذار برم يه آبى به دست و صورتم بزنم." حسين بادپا جلو جلو راه افتاد و گفت "نمى خواد؛ فقط تو دنبالم بيا." با حاجى راهى شدند. مدتى طول كشيد تا سيد برگردد. وقتى آمد قيافه اش خندان بود. به شوخى به اش گفتم "سيدجان كبكت خروس مى خونه." خنديد و با عجله گفت "حالا برات تعريف مى كنم." وقتى كه ديد منتظرم گفت "از اتاق كه بيرون رفتيم؛ حاج حسين در اتاق فرماندهى رو باز كرد؛ ديدم حاج قاسم سليمانى اون جا نشسته. جلو آمد و من رو محكم بغل كرد و سر و صورتم رو بوسيد. بعد از دو دقيقه كه ابوحامد هم اومد، حاج قاسم به ام گفت سيد نيروهاى مخصوص رو بردار و برو ديرالعدس. با تعجب گفتم توى ديرالعدس كه شكست خورديم؛ با خنده گفت شهدا شهر رو آزاد كردن. موندم كه چى بگم. پافشارى كردم كه مطمئنيد اطلاعات دروغ به شما ندادن؟! باز با تأكيد گفت مى گم شهدا شهر رو آزاد كردن؛ فقط سريع بريد." 🌸بعد هم بچه ها را يكى يكى بيدار كردند تا به ديرالعدس بروند. نيروها هم چيزى نگفتند و همه سريع پشت سر سيد راه افتاديم. توى ماشين نشستيم و تخته گاز تا آنجا رفتيم. وقتى رسيديم ديدم پرنده در شهر پر نمى زند. نيروهاى دشمن با چنان وحشتى شهر را خالى كرده بودند كه حتى جنازه ها، جى پى اس و اسناد و مداركشان را هم همراه خود نبردند. وقتى مدارك را بررسى كرديم، آمار داعش و جبهه النصره و نيروهاى هم پيمان در درعا را درآورديم. حرف حاج قاسم سليمانى كه به سيد گفته بود شهدا شهر را آزاد كردند، واقعاً حقيقت داشت. ادامه دارد ... صفحه ٣ ✍️ برگرفته از كتاب: ""؛ شهيد مصطفى صدرزاده انتشارات روايت فتح 🌹🌹🌹🍃🍃🕊🍃🍃🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
15.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 كليپ صحبت هاى بى نظير سردار حاج قاسم سليمانى درباره شهيد مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم) كارگردان: ساسان فلاح فر https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از تیپ و قیافه اش معلوم بود بچه تهران است.. با ماشین فرمانده تیپ آمده بود توی مقر و برای اولین بار او را دیدم، از تیپ و قیافه اش معلوم بود که بچه تهران است و به بچه های تیپ فاطمیون نمی‏‌خورد از همان لحظه عاشق سید شدم و رویش را بوسیدم. تکه کلام های خاصی داشت، یک تسبیح هم در دستش بود که همیشه همراهش بود، آن تسبیح را هدیه گرفتم و گفتم حاجی من مطمئنم که شما شهید می‏‌شوید این را می‏‌خواهم به یادگار داشته باشم، در جواب گفت: من رو سیاه کجا و شهادت کجا و حرف را عوض کرد. راوی : همرزم شهید https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
🌴🌳🌴🌳🌴🌳🌴🌳🌴🌳 ☑️ بخش سـوم ✅🗣و ای شهید.... ما همچنان استوار، راهت را ادامه خواهیم داد... وترس و واهمه
🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃 ☑️ بخـش چـھـارم ✅ جریمه ی سید ابراهیم برای غفلت از شهدا بگین .... ✍جریمه ایشان برای دعا برای شهادت دوستانش آن که با هم قرار گذاشته بودند برای شهادت هم دعا کنند این بود که اگر فراموش کردند دعا برای شهادت دوستانشان باید روزه میگرفتند ✅ اسم اون پایگاهی ک تاسیس کردن چی بود ادرسش کجاس؟مسؤلش کیه؟ واقعا مشتاقم ک با تیم خاطره نویسی دانشگاهمون بریم اونجا ✍پایگاه امام روح الله در کهنز شهریار و الان نمیدانم دقیق کی مسئولشان هست فکر کنم آقای دیده خانی ✅ همسر شما هم بزرگ وهم شوخ طبع بودند وحتی دروصف روزه گرفتن ایشون خوندم که یک بار ازحال رفتن روحش شاد شهید بزرگی بود ان شاءالله با امام حسین ع محشور بشن ✍ایشون در فتنه ۸۸از ابتدا تا روز ۹دی حضور داشتند و دو بار مجروحیت شدید داشتند ✍و این از حال رفتنشان برای روز قدس سال۸۸بود که با زبان روزه در خیابان ها مقابل اغتشاش گران ایستادند و عطش به ایشان فشار آورده بود و باعث شده بود از حال بروند 🌺🌺☘🌺🌺☘🌺🌺☘🌺🌺☘🌺🌺 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷علیرضا عاشق شهید صدرزاده بود ، بهش دست رفاقت داده بود، تا جاییکه، آقا مصطفی، رسم رفاقت رو به جا آورد و دست طلبه ی جوان رو گرفت و با خودش برد آسمون... 💚رفیق به این میگن که هوای رفیقش رو داشته باشه... 🌹طلبه ی شهید علیرضا محمدی پور در۱۳ دیماه در حمله تروریستی کرمان در مسیر گلزار شهدا به رفیق شهیدش آقامصطفی پیوست. @shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◽️به آقای زیباکلام گفتیم در مورد سرکوب اساتید و دانشجوها در آمریکا میخوایم باهاتون مصاحبه کنیم؛ جوابش جالبه...! ▫️چه زیبا گفت جلال آل احمد در کتاب غرب زدگی: «آدمِ غرب‌زده ریشه و بنیادی ندارد؛ نه شرقی مانده، نه غربی شده؛ هُرهُری‌مآب و چشم‌ و‌ گوش‌ بسته از آداب و سنن و فرهنگ غرب تقلید می‌کند» @shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بسم رب الشهدا🌷 شهيد مدافع حرم 🌷سيدابراهيم🌷 به روايت شهيد مدافع حرم 🌷ابوعلى🌷 🌸اسفند ٩٣ براى عمليات تل قرين كه ٨٤٠ متر ارتفاع داشت، راهى شديم. اين عمليات به سرعت بعد از آزادسازى شهر الهباريه انجام شد. با اين كه انجام اين عمليات كار سختى بود اما بچه ها به اين منطقه رسيدند. قبلاً يك عمليات ديگر با سيدابراهيم براى آزادسازى تل قرين انجام داديم اما شكست خورديم. جنازه چند شهيد ما دست مسلحين دشمن بود. بالاخره با سيدابراهيم، شهيد صابرى، شهيد ابوحامد و تعداد زيادى از بچه ها توانستيم وارد اين منطقه شويم. دشمن مدام در تلاش بود تا نگذارد اين منطقه از دست شان خارج شود. 🌸پشت بى سيم به شهيد صابرى گفتم "مواظب قناصه باش؛ زد يه مترى من." سيدابراهيم پشت بى سيم آمد و گفت "ببين غلام حسين چى ميگه." غلام حسين اسم جهادى شهيد صابرى بود. مى خواست آمار منطقه اى كه در آن هستم بدهم. خانه اى سمت چپ روبروى من بود كه مدام من را نشانه مى گرفت. شهيد صابرى با دوربين خانه را رصد كرد و گفت "ابوعلى جان از خونه اى كه توى باغه دارن با قناصه مى زنن؟" پاسخ مثبت دادم. سيدابراهيم دوباره آمد پشت بى سيم تا مطمئن شود آمار قناصه زن را به شهيد صابرى داده ام. كمى كه گذشت و درگيرى شدت گرفت؛ پشت بى سيم مدام مهدى صابرى را صدا زدم تا مطمئن شوم اوضاع رو به راه هست يا نه. 🌸با دوربين ماشين هاى دشمن را مى ديدم كه با سرعت به سمت سوله هاى ميان باغ مى رفتند. مهدى صابرى آمد پشت بى سيم، آمار ماشين ها را دادم تا بچه ها ركب نخورند. دوباره صابرى را از پشت بى سيم صدا كردم، وقتى صدايش نيامد سيدابراهيم را صدا كردم. بخشى از نيروها پشت ارتفاع بودند. من به عنوان مسئول دسته بايد كارهاى هماهنگ سازى را انجام مى دادم تا تل قرين كه يك منطقه كوهستانى بود و نقطه كور زياد داشت، باعث دور زدن دشمن نشود. براى همين يكى از بچه ها را پشت صخره نشاندم تا حواسش به اوضاع باشد و دشمن از سمت چپ دورمان نزند. همان اطراف در يك باغ زيتون بچه ها براى پاكسازى و بررسى موقعيت مستقر شدند. بالاخره بعد از مدت طولانى كه صابرى را صدا زدم آمد پشت بى سيم. شاكى گفتم "غلام حسين جان نگران شدم چرا جواب نمى دادين؟" گفت "نترس برادر، دشمن حسابى ما رو زير آتش گرفته بود." صفحه ۴ ادامه دارد ... ✍️ برگرفته از كتاب: ""؛ شهيد مصطفى صدرزاده انتشارات روايت فتح 🌹🌹🌹🍃🍃🕊🍃🍃🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃 ☑️ بخـش چـھـارم ✅ #از جریمه ی سید ابراهیم برای غفلت از شهدا بگین .... ✍جریمه ایشان برا
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 ☑️ بخـش پنجـم ✍✍دوسوال که جوابشان باقی ماند ✍ایشون ظهر تاسوعای سال۹۴در حلب سوریه به شهادت رسیدند و نحوی شهادتشان فقط یک تیر تک تیرانداز به قلبشان بود ✅ 🗣البته از پشت داخل ی روستا ✍✍در وصیت نامه شان که در عید فطر سال ۹۲ نوشته شده بود نوشتند که این ماه مبارک که گذشت دل ما سوخت دل امام زمان بیشتر که در مملکت شهدا حرمت ماه خدا نگه داشته نشد خواهران و برادران ماهواره و فرهنگ کثیف غرب راهی به جزآتش دوزخ ندارد از ما گفتن....... ✅در حین تدفین شهید بزرگوار گفتین که میدانم زنده ای مصطفی با تو زندگی میکنم ... .جمله ی قوی ای بود ... ✌️ ✍وزندگی میکنیم ایشون هستند بیشتر از قبل بدون رفتن به منطقه و گشت و......... ✅عرض سلام و وقت بخیر خدمت بزرگواران و سرکار خانم صدرزاده بنده اخیرا مطلبی خوانده بودم که ایشون با الگو گیری از شهید ابراهیم هادی، نام جهادیشون رو سید ابراهیم گذاشته بودن؛ ممکنه ارتباط این دو شهید و تاثیر آقا ابراهیم رو در زندگی همسرتون توضیح بدین. متشکرم😕😑 ✍ارادت زیادی به شهدا و شهید ابراهیم هادی داشتند ولی اسم جهادیشان از اسم پدر بزرگم گرفتند ایشان سید ابراهیم بودند و اهل ضرب المثل برای هرکاری که همین یاد آوری ضرب المثل ایشان باعث این نام جهادی شد ✅خانم صدرزاده، اگه هنوز رو خط هستین، از خدمتتون خداحافظی میکنیم و ممنونیم که دعوت گروه رو پذیرفتید🙏 برای همه مون دعا کنید، و سلام مخصوص به فاطمه جان و آقا محمدعلی برسونید🙏🌸 ✅سرکار خانم صدر زاده ...بزرگواری کردید و به سوالات متعدد با سعه ی صدر جواب دادید .آجرک الله ✍ممنون از دعوتتان و عذر خواهی که اگر سوال جواب داده نشد چون حجم سوالات زیاد بود و ممنون که مزاحم وقت شما بزرگواران شدم ✅ ممنون از مشارکتتون در گروه مدافعان حرم انشاء الله اجر شهدا رو ببرید از همراهی کاربران محترم هم تشکر می شود در این شب و روز های دعا و اجابت ازادی سرزمین های اسلامی،ازادی اسرا.... روایی حاجت شرعی کل شیعه را از خداوند منان خواستاریم. با تشکر از محترم و همچنین سپاس از شما دوستان به خاطر همراهی تان 🌺🌺🍃🌺🌺🍃🌺🌺🍃🌺🌺 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
ahmad4.wav.wav
26.2M
مداح : مرحوم احمدرضا قشونی از دوستان شهید صدرزاده https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
sadrzadeh.wav.wav
25.34M
مداح : مرحوم احمدرضا قشونی از دوستان شهید صدرزاده https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
حضور معاونین تبلیغ حوزه های🌟 علمیه سراسر کشور در گلزار شهداء🌹 مزار شهید علیرضا محمدی پور🌹🌹 معلم شهید روزت مبارک🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مبارک ➖ ایشون که معلم نیستن!! ➕اولا که ایشون سالیان ساله استاد خارج فقه هستند، ثانیا نظریه های سیاسیشون کلاس درس برای بزرگان سیاست جهانه :) @shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ان شاءالله تاسوعا پیش عباسم... اره سید ابراهیم به ارزوش رسید و تاسوعای ۹۴ رفت پیش اربابش😭 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
زینب فروتن همسر بزرگوار شهید روح الله قربانی , است ڪہ طعمِ همسر شهید بودن را تجربہ ڪرده,و در میانِ هم دهہ اے هایش از خاطراتش سخن میگفت.. ✨میگفت: شهدای هشت سال دفاع مقدس رو ،سر ما جا دارن اما حضرت آقا گفتن مدافعین حرم دو تا اجر دارن: 1.هجرت 2.جهاد میگفت: روح الله از درد آدما دردش می گرفت... نمیتونست بی تفاوت باشه . روزی نبود که نگه دنیا کم و کوتاهه ها! . ✨میگفت: انقد به روح الله وابسته بودم ک حتی یه گیره روسری بدون روح الله نمیخریدم؛ اما حالا خودمو انداختم توو دامن خدا. اگه آدم مطمئن باشه خدایی هست، پشت سرشو حتی نگاه نمیکنه! . ✨میگفت: وقتی ازدواج کردیم حتی یک درصد هم فکر نمیکردم همسرم شهیدبشه... روح الله همه زندگیم بود. میگفت: بچه ها خونه های بی مرد داره تکرار میشه؛ مراقب باشید جا نمونیم! مردمو مطلع کنید از شهدای مدافع حرم... همه میگن میخواستن نرن... خیلی مظلوم واقع شدن... خود شهدا دعاتون میکنن! . ✨میگفت: سوریه که آزاد شده...باید شماها زندگی هایی رو شروع کنید که توش بچه های شجاع واسه آزادکردن قدس پرورش داده بشه..میگفت: هروقت خودمو آروم کنم، میگم اگه همه کس و همه چیزتو از دست دادی، خدا رو شکر که واسه امام حسین بوده هرچند تو کجا و حضرت زینب؟!... ✨میگفت: با خبر شهادت شهید همدانی خیلی بی تاب بودم، چند روز بعد روح الله بهم زنگ زد. بهش گفتم من خیلی گریه کردم واسه شهید همدانی؛ روح الله گفت: بعدازاین دیگه واسه خبر شهادت هیچ کس گریه نکن! عاقبت بخیری آدما گریه نداره... میگفت: بعد از شهادت شهید صدرزاده روح الله زنگ زد بهم و گفت: ببین همسر مصطفی رو؛ چقدر محکم ه... تو هم دوست دارم اگه شهید شدم اینطوری باشی . ✨میگفت: روح الله واسه من مثل امامزاده بود؛ از قنوت های نمازش حاجت میگرفتم! میگفت: خیلی ها میگن شهید مرده، نیست دیگه کنارت اما من این روزا روح الله رو بیشتر از زمانی که کنارم بود دارمش؛ آدمایی که دنبال جسم ان شهادت رو مرگ میبینن... باید نگاه رو تغییر داد... ما خدا رو نمیبینیم و لمسش نمیکنیم اما همیشه باورداریم هست و کمکمون میکنه. ✨میگفت: سوریه خط مقدم ایران...اگه شوهرای ما جلوی داعش اونجا مقاومت نمی کردند الان داعش وسط ایران بود میگفت: خیلی وقتا بهم میگن شوهرت شهید شده عوضش کلی پول و سهمیه و اینا بهتون میدن... بهشون میگم به ولله اگر دربرابر یک میلیارد حاضر باشید اضطراب ما رو به هنگام زنده بودن همسرامون و دلتنگی ما بعد از شهادتشون رو تحمل کنید. ✨میگفت: روح الله همیشه میگفت زینب من به خاطر این چادر روی سرت دارم میجنگم، نیاد روزی که روو سرت نباشه. میگفت: خدا خودش توی قرآن گفته جهاد، مرگ هیچ کس رو جلو عقب نمیکنه... پس اگر هم نمیرفتن، اجلشون اون موقع بود...چه خوب که باشهادت رفتن... ✨میگفت: چون راکت خورده بود به ماشین روح الله و شهید سرلک تقریبا هیچی ازشون برنگشت به ما فقط یه صورت از روح الله نشون دادن... . میگفت: ایشالا یه روز حلب میشه شلمچه... اردوی راهیان میریم سوریه و محل شهادت همسرامون رو میبینیم... ✨میگفت: برامون دعاکنید که توو این راه صبور باشیم... ماهایی که عزیزترین کسمون همه چیزمون رو توو راه امام حسین دادیم... .میگفت: اگر یه چیز تو زندگیم باشه که به سبب اون توفیق پیداکردم که عنوان همسرشهید بگیرم، نماز اول وقته... ✨متولد بود اما ادبياتش شده بود همان ادبيات همسران شهيد در سالهاي دهه شصت ... همان استحكام... همان دل قرص... همان شور و حال... و من در تمام طول حرف زدن هايش به اين فكر ميكردم كه او قد كشيده در همين دهه اي ست كه ميلياردها ميليارد خرج همايش ها و سمينارهاي بي حاصلى كرده اند كه نكند تهاجم فرهنگي او و هم نسلانش را به بيراهه ببرد... ❣تفسیر من از عشق همان بود که گفتم ❣دربند کسی باش که دربند حسین است 💞💕💞💕💞💕💞💕💞💕💞💕 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
🌹بسم رب الشهدا🌹 شهيد مدافع حرم 🌷سيدابراهيم🌷 به روايت شهيد مدافع حرم 🌷ابوعلى🌷 💠بخش پنجم 🌸درگيرى شدت گرفت. بچه ها حسابى خسته و تشنه بودند. با اينكه منطقه سرد بود اما عرق سر و صورت مان را پوشانده بود. به مهدى صابرى پيام دادم كه جيره آب مان تمام شده و آب مى خواهيم. آن ها هم آب نداشتند. پشت بى سيم اميدوارانه گفتم "برادرم ان شاءالله كربلا". از يك جايى به بعد دشمن شروع كرد به خمپاره زدن و با تانك پيشروى كردن. حسابى نگران بچه هاى دسته شدم، با دلشوره گفتم "اين خمپاره ها كجا مى خورد؟" غلامى كه يكى از نيروهايم بود، در يك منطقه نزديك خمپاره بود. آن قدر صدايش كردم تا بالاخره جوابم را داد و متوجه شدم زنده است. درگيرى شدت گرفت. قرار شد تغيير موضع بدهيم. نيروهاى حزب الله هم با موشك هاى شان آمدند و ما خاطر جمع تر شديم. صداى تير و خمپاره دشمن درست از جايى مى آمد كه مهدى صابرى در آنجا مستقر بود؛ كمى كه گذشت هر چه پشت بى سيم صدايش كرديم؛ خبرى از او نشد. مهدى در ارتفاعات تل قرين كه هم مرز با اسرائيل است مجروح شد و بعد هم او را در حالى كه مى خواست به عقب برگردد از دست داديم. ابوحامد را هم روى تل از دست داديم. 🌸عمليات بالاخره بعد از دو روز تمام شد. به لطف خدا توانستيم تل را پس بگيريم. سيدابراهيم با تمام خستگى و ناراحتى از دست دادن بچه ها باز جلوى دوربين ايستاد تا گزارش كاملى از جزئيات عمليات بدهد. هرجا را كه نگاه مى كردى خون شهدا بود. سيدابراهيم سقف محل استقرارمان را نشان داد و گفت "اينجا سنگر تعدادى از شهداست." بعد ديوارى را كه نيمى از آن رفته بود نشان داد و گفت "اينجا بچه ها ديدبانى مى كردن كه دشمن با گلوله اون ها رو شهيد كرد." بعد هم سقف را نشان داد كه بر اثر گلوله هاى تانك دشمن ويران شده بود. از سنگر بيرون آمد و زمين پر از سنگلاخ بالاى كوه را نشان داد و گفت "پاى شهيد صابرى زخمى شده بود؛ ازش خواستم تا برگرده عقب اما دشمن از چندين طرف به پاى تل رسيد و اينجا بيرون سنگر روى خاكريزها شهيد شد." سيدابراهيم رو به روى نقطه اى ايستاد كه دشمن درست با ما رو در رو شده بود و گفت "با همه سختى كار باز بچه ها عقب نرفتن و از همين سنگرهاى كوچيك كه كنده بودن استفاده كردن و دشمن رو عقب روندن." هنوز وسايل شهدا روى سنگرهاى كنده شده پهن بود. سيد نگاهى به سنگرهاى خالى انداخت و گفت "بعد از ديرالعدس و معجزه اى كه اون جا اتفاق افتاد، اعتقاد و اراده بچه ها اون قدر قوى و راسخ شد كه تونستيم تل رو با كمك خدا بگيريم." 🌸سيد هميشه مى گفت "ابوحامد بزرگ تر ماست." ابوحامد را از دست داديم اما يك ماه نشده يك لشكر شديم. از خون شهيد ابوحامد بود كه به آنجا رسيديم. هميشه سيدابراهيم براى روحيه دادن به مان مى گفت "شايد اگه امام حسين (ع) نبود، اين بحث شهادت پيش نمى اومد و اسلام كلاً نابود مى شد. شايد هم ما اصلاً شيعه نبوديم." ادامه دارد ... صفحه ٥ ✍️ برگرفته از كتاب: ""؛ شهيد مصطفى صدرزاده انتشارات روايت فتح 🌹🌹🌹🌹🍃🍃🕊🍃🍃🌹🌹🌹🌹 https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
22.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 "عمليات تل قرين ١٥ كيلومترى مرز اسرائيل" مصاحبه با شهيد مدافع حرم مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم)، ساعاتى پس از شهادت شهيد مدافع حرم مهدى صابرى (غلام حسين) https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh