eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
155 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
📌مهم و ویژه | پیشنهادی برای آوای انتظار(آهنگ پیشواز) 🔰 یکی از سازنده‌ترین کارها برای رشد انسان، «توجه» به حقایق مهم است. امروز همۀ ما تلفن همراه داریم. آهنگهای پیشواز، فرصت‌های ویژه‌ای هستند که به وسیلۀ آن می‌توانیم این توجه را به اطرافیان خود هدیه کنیم. و همچنین می‌تواند مصداق تعظیم شعائر و نشانه‌های خدا باشد: «وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ»(حج/۳۲) چه بسا یک توجه، حال کسی را بهتر کند. حیف است که به دلیل غفلت، از این فرصت گرانبها برای کمک به همدیگر و تسریع در ظهور حضرت استفاده نکنیم. 🔰 در این میان، سخن شهید به دلیل شهادت، خلوص و مظلومیتش ظرفیت بیشتری برای تأثیرگذاری و ایجاد توجه قلبی دارد. خصوصاً که آن شهید، شهید سردار سلیمانی عزیز باشد که همۀ ملت با هر سلیقه و ظاهری، دوستش دارند. موارد زیر، گزیدۀ پیشنهادی بیان معنوی است. به نظر می‌رسد گزینه اول در مجموع زیباتر، جذاب‌تر و مفیدتر باشدَ. البته سایر موارد هم خیلی خوب هستند. 🔰 به دوستان خود پیشنهاد بدهیم این فرصت ویژه و گرانبها را برای خدمت به دین خدا، کشور عزیز و مظلومین جهان را با غفلت از دست ندهیم. اگر نمی‌توانیم مثل سردار سلیمانی جان خود را در راه دفاع از دین خدا و مظلومین بدهیم، اینها حداقل کاری است که می‌توانیم انجام دهیم. 📌هزینه و نحوه فعال سازی 🔻همراه اول: یک ماه ۳هزار ریال | ارسال کد آوای انتظار به شماره ۸۹۸۹ 🔻ایرانسل: یک ماه ۵هزار ریال | ارسال کد پیشواز به شماره ۷۵۷۵ 📌آهنگ‌های پیشواز پیشنهادی 🔸ما ملت شهادتیم | کد همراه اول: ۱۰۰۰۲ | کد ایرانسل: ۴۴۱۳۲۱۲۰ 🎵 b2n.ir/752432 🔸فرصت بحران‌ها | کد همراه اول: ۱۰۰۰۹ | کد ایرانسل: ۴۴۱۳۲۱۲۷ 🎵 b2n.ir/540881 🔸فرزندان جامعۀ ما | کد همراه اول: ۱۰۰۰۴ | کد ایرانسل: ۴۴۱۳۲۱۲۲ 🎵 b2n.ir/836608 🔸ترامپ قمارباز | کد همراه اول: ۱۰۰۰۱ | کد ایرانسل: ۴۴۱۳۲۱۱۹ 🎵 b2n.ir/945264
🎥⭕️معاون اجتماعی پلیس فتا: فایل صوتی منتسب به دکتر حریرچی در کشور آلبانی تولید شده است
شهید مصطفی صدرزاده
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت سوم راه اندازی دفتر پاسخگویی به سوالات شرعی در استخر! تسنیم: گف
را تشویق می‌کرد چون در واقع چنین چیزی نبود و تاثیرگذاری مصطفی روی بچه‌های مسجد خیلی بیشتر از کارهای من بود. شاید با این حرف‌ها می‌خواست به من انرژی و نیرو بدهد که بتوانم ادامه بدهم. آنقدر زندگی‌مان شیرین بود که تا بزرگسالی محمدعلی و فاطمه هم می‌توانم این شیرینی را به آنها بچشانم تسنیم: از نوع رفتار مصطفی با خودتان و احترام و تکریمی که نسبت به شما داشته بیشتر بگویید. زندگی با مصطفی خیلی زندگی شیرینی بود. شیرینی این 8 سالی که با ایشان زندگی کردم یک شیرینی اشباع شده‌ای است که اگر فاطمه و محمدعلی هردوتا بزرگ شوند می‌توانند از این شیرینی بچشند؛ می‌توانم به آنها این شیرینی را بچشانم و یاد بدهم که در برخورد با همسرشان از پدرشان الگو بگیرند. یک وقت‌هایی من در مدرسه به بچه‌ها می‌گفتم، درست است که زندگی ما یک زندگی شاید از لحاظ مالی زندگی پر فراز و نشیبی باشد، ولی اینقدر طعم خوشبختی‌مان شیرین و دلچسب بود که برای همه دانش آموزانی که کنارم بودند آرزو می‌کردم تا به اندازه ذره‌ای از این شیرینی را بچشند. ... ﷽➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ✅ کانال ( با نام جهادی سید ابراهیم)
شهید مصطفی صدرزاده
را تشویق می‌کرد چون در واقع چنین چیزی نبود و تاثیرگذاری مصطفی روی بچه‌های مسجد خیلی بیشتر از کارهای
🔴قسمت پنجم بعضی آقایان وقتی وارد خانه می‌شوند و محیط خانه را نامرتب می‌بینند یا متوجه می‌شوند که غذا آماده نیست، اعتراض می‌کنند. مواقعی بود که بخاطر موقعیت کاری یا بچه‌داری نمی‌توانستم غذا آماده کنم یا خانه را مرتب کنم. وقتی مصطفی وارد می‌شد از او عذرخواهی می‌کردم. از ته قلبش ناراحت می‌شد و می‌گفت: «تو وظیفه‌ای نداری که برای من غذا درست کنی. تو وظیفه‌ای نداری که خانه را مرتب کنی. این وظیفه من است و حتما من اینجا کم کاری کردم». بعد با خنده به او می‌گفتم:‌ «پس من چه کاره هستم و وظیفه من چیست؟»، مصطفی هم پاسخ می‌داد: «وظیفه تو فقط تربیت بچه‌هاست. بقیه کارهای خانه وظیفه من است. اگر خودم بتوانم کارهای خانه را انجام می‌دهم و اگر نتوانستم باید با کسی هماهنگ کنم که این کارها را برای تو انجام دهد». زندگی با مصطفی خیلی شیرین بود. خیلی شیرین بود. تسنیم: شما گفتید که جزئیات برایتان مهم است. چند نمونه از جزئیاتِ این خوشبختی را بگویید که بدانیم چه آدم‌هایی با چه خصوصیاتی در تعریف شما «خوشبخت» هستند. خوشبختی‌ای که من چشیدم در یکی یا دو زمینه نیست. شاید برخی فکر کنند کسانی که مذهبی و حزب‌اللهی هستند، آدم‌های خشکی در خانه‌شان هستند ولی مصطفای من خیلی عاطفی بود. در کوچکترین تغییر و تحولاتی که در خانه و ظاهر خانه اتفاق می‌افتاد خیلی سریع ابراز می‌کرد که مثلا چیزی در خانه عوض شده است. خیلی زیبا می‌توانست محبتش را ابراز کند. زمانی به او اعتراض می‌کردم تا درباره این مبلغی که در خانه گذاشته است بپرسد که چه شد و کجا خرج شد، اما مصطفی می‌گفت فرقی نمی‌کند که او خرج کند یا من خرج کنم. هیچ وقت در هیچ موردی بازخواست نمی‌کرد و سوال و جواب نداشتیم. اینکه مثلا بپرسد کجا رفتی؟ چه کار کردی؟ پول را برای چه خرج کردی؟ در واقع بین ما یک حالت اعتماد کامل وجود داشت. مصطفی مدت کوتاهی در هتل المپیک کار می‌کرد. یک روز که می‌خواست به محل کار برود، به او گفتم همراهش می‌آیم تا از عابربانک پول بردارم و برگردم. باهم رفتیم و وقتی به بانک رسیدیم از من خداحافظی کرد و رفت. به او و راه رفتنش نگاه می‌کردم و با خودم می‌گفتم: «من با اطمینان کامل همسرم را بدرقه کردم که به محل کارش برود و او هم با اعتماد تمام از من خداحافظی می‌کند و می‌رود. چقدر ما خوشبختیم». این اعتمادی که بین ما بود زندگی را خیلی شیرین کرده بود. مصطفی خوزستانی و من شمالی بودم، حتی در ذائقه و سلایق غذایی بسیار متفاوت بودیم و غذاهای محلی یکدیگر را نمی‌توانستیم بخوریم. آن چیزی که ما را اینقدر نزدیک کرده بود، اعتقادات‌مان بود. همین نزدیکی و استحکام اعتقادات، باعث شیرینید زندگی ما شده بود. تسنیم: این شیرینی و این اعتمادی که بین شما وجود داشت با مولفه‌های دنیایی و مادی آدم‌ها جور در نمی‌آید. انگار مصطفی شما را واسطه خیر و هدیه خداوند می‌دانست که این قدر تکریم‌تان می‌کرد. این لفظی بود که من برای مصطفی بکار می بردم. آن زمانی که من در بسیج بودم خیلی سختی کشیدم، بالاخره یک دختر 17 یا 18 ساله بخواهد کارهای بسیج را انجام دهد خیلی سختی متحمل می‌شود. به مصطفی گفتم که او پاداش سختی‌هایی است که در بسیج کشیدم. «خدا تو را به من داد و یکی از نعمت‌های‌خدا برای من بودی» آخرین دیدار و صحبتمان در سوریه بود. مصطفی زمان جدا شدن خیلی ابراز دلتنگی کرد. بعد از اینکه من به ایران آمدم با پیام‌هایی که می‌داد بازهم بیشتر نسبت به من ابراز دلتنگی می‌کرد. مصطفی می‌گفت: « با جداشدن از تو تازه فهمیدم که چه اتفاقی برایم افتاده است». یک بار به مصطفی زنگ زدم و با خنده جواب من را داد؛ پرسیدم که «برای چه می‌خندی؟»، گفت: «الانم در فکر تو بودم. فکر می‌کردم که یک همایش بزرگی در تهران بگیریم و همه خانواده‌های مدافع را دعوت کنیم و در آن جمع تو را به عنوان بهترین همسر مدافع معرفی کنم». این آخرین لفظی بود که مصطفی قبل از شهادت برای من به کار برد. نوروز 91 فاطمه از روی چهارپایه افتاد و گل سری که روی سرش بود باعث شد که سرش بشکند. مصطفی هم نبود. وقتی آمد سعی کردم که مقدمه چینی کنم و مطلب را بگویم. استرس داشتم. به مصطفی گفتم: «شرمنده، حواسم به فاطمه بود ولی در چند دقیقه‌ای که رو برگرداندم، فاطمه از روی چهارپایه افتاد و سرش شکست»؛ مصطفی نگاهی به من کرد و با خنده گفت: «می‌خواهی فاطمه را قربانی کنم و تو از روی او رد شوی؟» نسبت به مادیات خیلی بی ‌تفاوت بود و برای او ارزشی نداشت، بحث بچه‌ها یعنی فاطمه و محمدعلی که بماند چون آنها را در کنار چیز دیگری می‌دید. همه چیز برای او شبیه پل ه‌های یک نردبان بود و او با گذر از آنها می‌خواست به یک چیز جدید برسد؛ در نهایت هم پله پله از همه چیز گذشت و به آن چیزی که می‌خواست رسید. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
شهید مصطفی صدرزاده
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت پنجم بعضی آقایان وقتی وارد خانه می‌شوند و محیط خانه را نامرتب م
✍️در قسمت ششم می خونیم👇 🔰مصطفی ناراحت بود،گفت؛می خوام برم دعوا منم گفتم باید باهات بیام ،وقتی رسیدیم پیش دوستاش....
تصویر اختصاصی #رجانیوز / چهار شهید خوزستانی در یک قاب/ حاج حسین بادپا، حاج هادی کجباف(ابوسجاد)، نادر حمید وشهید صدرزاده( سید ابراهیم)
شهید مصطفی صدرزاده در حال غواصی😊
خداییش این اپوزیسیون در شان ما نیست 😄☝️ خدایا این شادی هارو از ما نگیر
شهید فاتح (رضا بخشی) جانشین شهید ابو حامد(شهید علیرضا توسلی) محل شهادت سوریه. درعا.تل قرین زمان شهادت اسفند 93
سردارسلیمانی دردیدار باخانواده علیرضا توسلی فرمانده شهید فاطمیون:(ابو حامد) فاطمیون،خاک مظلومیت ازچهره افغانستانی‌هازدود پیروزی نیروهای مقاومت محدود به حفظ قداست حرم‌های مبارک نیست