eitaa logo
شهید مصطفی صدرزاده
1.9هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
2.2هزار ویدیو
153 فایل
خودسازی دغدغه اصلی تان باشد...🌱 شهید مصطفی صدرزاده (سیدابراهیم) شهید تاسوعا💌 کپی آزاد🍀 @Shahid_sadrzadeh
مشاهده در ایتا
دانلود
آقا مرتضی! یه نفر رو بفرست خط، ببینیم چه خبره. هرکس می‌رفت، دیگه برنمی‌گشت. همون سه‌راهی که الآن میگن سه‌راهی همت. خیلی کم میشد بچه‌ها برن و سالم برگردن. مرتضی سرش رو پایین انداخت و گفت «دیگه کسی رو ندارم بفرستم، شرمنده.» حاجی بلند شد و گفت «مثل این که خدا طلبیده.» و با میرافضلی سوار موتور شدن که برن خط. عراق داشت جلو می‌آمد. زجاجی شهید شده بود و کریمی توی خط بود. بچه‌ها از شدت عطش، قمقمه‌ها را میزدن لب هور،‌ جایی که جنازه افتاده بود،‌ و از همان استفاده می‌کردن! روی یک تکه از پل‌هایی که آنجا افتاده بود سوار شد. هفت هشت تا از قمقمه‌های بچه‌ها دستش بود. با دست آب رو کنار میزد و می‌رفت جلو؛‌ وسط آب،‌ زیر آتش. آن‌جا آب زلال‌تر بود! قمقمه‌ها را یکی یکی پر کرد و برگشت... #شهید_محمدابراهیم_همت #درس_اخلاق
دلش می‌خواست بره قم يا نجف درس طلبگی بخونه. حتی توی خونه صداش می‌کردن "آشيخ احمد!" ولی نرفت. می‌گفت "کار بابا تو مغازه زياده." #حاج_احمد_متوسلیان #درس_اخلاق
🔸والفجر یک بود. با گردانمان نصف شبی توی راه بودیم. مرتب بیسیم می‌زدیم بهش و ازش می‌پرسیدیم "چی کار کنیم؟" 🔹وسط راه یه نفربر دیدیم. درش باز بود. نزدیک‌تر که رفتیم، صدای آقا مهدی رو از توش شنیدیم. با بیسیم حرف میزد. رسیده بودیم دم ماشین فرماندهی. 🔸رفتیم بهش سلام کنیم. رنگ صورتش مثل گچ سفید بود. چشم‌هاش هم کاسه‌ی خون. توی اون گرما یه پتو پیچیده بود به خودش و مثل بید می‌لرزید. بد جوری سرما خورده بود. 🔹تا اومدیم حرفی بزنیم، راننده‌ش گفت "به خدا خودم رو کشتم که نیا؛ مگه قبول می‌کنه؟" #شهید_مهدی_باکری #درس_اخلاق
⭕️همراه ما اومده بود عقب. بايد يک کم استراحت می‌کردیم و دوباره می‌رفتیم جلو. قوطی کنسرو رو باز کردم و گرفتم طرف حاجی. نگاهم کرد. گفت: "شما بخورين. من خوراکی دارم." دستمالش رو باز کرد. نون و پنيری بود که چند روز قبل داده بودند!
⭕️چند تا فن کاراته و چند تا فحش حسابی نثارش کردم. یکی از اون عراقی‌های گنده بود. دلم گرفته بود. اولین بار بود که جنازه‌ی یکی از بچه‌ها رو می‌فرستادیم عقب. یهو یه مشت خورد تو پهلوم و پرت شدم اون طرف. مصطفی بود. گفت: "باید یاد بگیری با اسیر چه طور حرف بزنی." @shahid_mostafasadrzadeh
⭕️چند روز قبل بچه دار شده بود. دم سنگر که دیدمش، لبه‌ی پاکت نامه از جیب شلوارش زده بود بیرون. گفتم: "هان، آقا مهدی خبری رسیده؟" چشم‌هاش برق زد! گفت: "خبر که... راستش عکسش رو فرستادن." خیلی دوست داشتم عکس بچه‌ش رو ببینم. با عجله گفتم: "خب بده ببینم." گفت: "خودم هنوز ندیدمش." خورد توی ذوقم. قیافه‌م رو که دید، گفت: "راستش می‌ترسم؛ می‌ترسم توی این بحبوحه‌ی عملیات اگه عکسش رو ببینم، محبت پدر و فرزندی کار دستم بده و حواسم بره پیشش." نگاهش کردم. چی می‌تونستم بگم؟ گفتم: "خیلی خب، پس باشه هر وقت خودت دیدی، منم می‌بینم..." @shahid_mostafasadrzadeh
⭕️برادرش فرمانده یکی از خطوط عملیات بود. رفته بودم پیشش برای هماهنگی. همون موقع یک خمپاره انداختن و من مجروح شدم. دیدم که برادرش شهید شد. وقتی برگشتم، چیزی از شهادت حمید نگفتم؛ خودش می‌دونست. گفتم: "بذار بچه‌ها برن حمید رو بیارن عقب." قبول نکرد. گفت: "وقتی رفتن بقیه رو بیارن، حمید رو هم میارن." انگار نه انگار که برادرش شهید شده بود. فقط به فکر جمع و جور کردن نیروهاش بود. تا غروب چند بار دیگر هم گفتم، قبول نکرد. خط سقوط کرد و همه شهدا همون جا موندن... 🔻کاش برخی مسئولین امروز هم می‌فهمیدن برادرشون هیچ فرقی با بقیه مردم نداره! @shahid_mostafasadrzadeh
⭕️حوصله‌م سر رفته بود. اول به ساعتم نگاه کردم، بعد به سرعت ماشین. گفتم: "آقا مهدی! شما که می‌گفتین قم تا خرم آباد رو سه ساعته میرین." گفت: "اون مالِ روزه. شب نباید از هفتاد تا بیشتر رفت. قانونه؛ اطاعتش، اطاعت از ولی فقیهه." @shahid_mostafasadrzadeh
⭕️تو خونه نشسته بودم که در زدن؛ انتظار ديدن هر كس رو داشتم غير از محمود! اون هم با سر پانسمان كرده. بی اختيار گریه‌م گرفت. 🔸گفتم: "تو با اين سر و وضع چطور اومدی؟ بايد بيمارستان می‌موندی و استراحت می‌کردی." گفت: "دنيا جای استراحت نيست! بايد برم لشكر، كار زمين مونده زياد دارم." پيدا بود برای رفتن عجله داره. گفت: "اين چند روز خيلی به تو زحمت دادم، وظیفه‌م بود كه بيام تشكر كنم." 🔹محمود زير بار اعزام به خارج و معالجه نرفته بود. گفتم: "داداش! فكر می‌کنی كار درستی می‌کنی؟" 🔸گفت: "انسان در هر شرايطی بايد ببينه وظیفه‌ش چيه." گفتم: "تو اصلا به فكر خودت نيستی. تو با اين همه تركشی که توی سرت داری به خودت ظلم می‌کنی." 🔹گفت: "من بايد به وظیفه‌م عمل كنم." پرسيدم "خوب چرا نمی‌خوای بری خارج؟" گفت: "اولا اعزام به خارج خرج روی دست دولت می‌ذاره و من هيچ وقت حاضر نيستم برای جمهموری اسلامی خرج بتراشم. در ثانی گفتم كه، بايد ديد وظيفه چيه" اون روز حال غريبی داشتم. نمی‌دونم چرا دلم نمی‌خواست ازش جدا بشم. #شهید_محمود_کاوه #درس_اخلاق ❌قابل توجه مسئولینی که جز هزینه تراشی برای جمهوری اسلامی کار دیگه‌ای نمی‌کنن!
🔻داشتیم می‌رفتیم سمت هلی‌کوپترها. توی مسیر آقا مهدی باکری یک تسبیح مرگ بر آمریکا گفت. می‌گفت آقای مشکینی فرمودند: ثواب مرگ بر آمریکا کمتر از صلوات نیست...
💠خودت را مقایسه نکن، حتی به اندازه یک بندِ کفش! 🔸در قرآن داریم که «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَ يُرِيدُونَ عُلُوّاً فِي الْأَرْضِ وَ لاَ فَسَاداً وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ»(قصص، ۸۳) آیه صریح قرآن است. ترجمه تحت اللفظی‎اش این است: ما این سرای آخرت را برای کسانی قرار می دهیم که خواهان برتری و اهل فساد نباشند. کسانی هستند طبعشان اینطوری است، عادت کرده اند، منش و اخلاقشان [اینچنین است:] همیشه فکر این هستند که خودشان را با دیگری مقایسه کنند و بگویند ما باید یک سر و گردن از او بلندتر باشیم، یک قدم از او جلوتر باشیم و اگر [جلوتر] نباشند ناراحت می شوند. به این حالت «برتری طلبی» می گویند. 🔹️روایتی در تفسیر این آیه [بالا] آمده که: اگر کسی دلش بخواهد، بند کفشش بهتر از بند کفش دیگران باشد مشمول این آیه هست. این [شخص هم] اراده علو دارد. تو چه کار داری کفش خودت را بپوش! هر چه لازم داری برای کفشت تامین کن! بندی لازم دارد، هر چه لازم دارد تهیه کن! چه کار داری دیگری چه می پوشد؟! 🔸️این که آدم همیشه خودش را با دیگری مقایسه کند، بگوید من باید از او بهتر باشم خوی بدی است، که طبعا [این برتری طلبی] در امور دنیایی است. حتی [اصلِ] سعادت آخرت را –یعنی حد اقل رشدِ انسان های خوب را- از آدم سلب می کند، چه برسد به آن مراتب عالیه‎ای که [آنجا] محبتِ خالص برای خدا است [تا جایی که] «حتی یکون قلبه؛ تا آن که تمامِ قلبش برایِ من باشد»، این [مقامات بالا] با چنین منشی(برتری طلبی) نمی سازد. این خوی بچه گانه با محبت خدا و مقام قرب الهی نمی سازد. 🔹️باید خاکی شد باید پایین آمد. آدم باید نگاهش به خودش باشد [و ببینید] خدا چه دوست دارد؟ من از دیگران بهترم یا بدتر؛ بالاترم یا پایین‎تر، جلوترم یا عقب‎تر، اینها چه تاثیری در هدف من دارد؟ 🔸️این فقرایی که دوستی شان [برابر با] دوستی خدا است، اولین صفتشان این است که به کم قانع هستند، فکر «برتری طلبی» بر دیگران نیستند، زیاده‎خواه نیستند که ثروت جمع کنند بگذارند برای وارثان چند [نسل بعدشان]. اشاره شده در جلسه چهلم از سلسله جلسات محبت خدا، در تاریخ: ۱۳۹۳/۰۴/۲۴ (جلسه نود و یکم از کلیپ های محبت خدا) 📖 متن کامل جلسات 🎧 دریافت صوت کامل این جلسه 📱 @mesbahyazdi_ir
هدایت شده از MESBAHYAZDI.IR
💠 فقیران شکرگزار و آبرومندی که آنها را ثروتمند می پندارند... 🔸️این فقرایی که می‎گوییم دوستی‎شان دوستی خداست، اولین صفتشان این است که به کم قانع هستند، در فکر برتری طلبی بر دیگران نیستند، زیاده خواه نیستند که ثروت جمع کنند بگذارند برای وارثان چند نسل بعدشان؛ فکر این چیز‎ها نیستند. این از اولین اوصاف چنین فقرایی است. 🔹️حالا اگر شرایطی پیش آمد و نیازهایشان درست تامین نشد یا حتی گرسنه ماندند و روزی غذا به آنها نرسید، آنها دیگر بی تابی نمی‎کنند که حالا خاک بر سرم شد شب شام ندارم بخورم. اگر خدا شرایطی فراهم کرد که زندگی‎شان خوب شد و در رفاه بودند، خدا را فراموش نمی‎کنند، یادشان هست که این نعمت خدا است و شکر خدا را به جا می‎آورند. 🔸️«و لم یشکوا جوعهم و لا ظمأهم»، اگر تشنه و گرسنه بودند نِق نمی‎زنند. هیچ وقت دروغ نمی‎گویند. اگر جایی هم اظهار حاجتی می‎کنند واقعیتی است که از سر ناچاری مجبور به بیان آن شده‎اند. آنچنان عفت، عزت نفس و مناعت طبع دارند که دیگران خیال می‎کنند اینها ثروتمند هستند، و اگر نیازمند شدند، به مقداری که تکلیف شرعی ایجاب می‎کند که برای دفع ضرر به خودش و خانواده اش قرضی بگیرد و اظهار حاجتی کند، درخواست می‎کنند [نه بیشتر]. 🔹️با همه مشکلات، هیچ وقت نسبت به خداوند گله‎مند نمی‎شوند. می‎دانند که اینها تقدیرات خداوند است و ورای آن حکمت‎هایی است. عام ترین حکمتش امتحان است، تا مشخص شود چه کسی به مقدرات الهی راضی هست و دربرابر آنها صبر می‎کند و چه کسی بی تابی می‎کند و احیاناً دست به گناه می‎زند. 🔸️[این فقیران، به سبب اعتماد به حکمت الهی] نسبت به خدا گله‎ای ندارند، اما بعضی افراد که ضعیف الایمان و کم ظرفیت هستند، وقتی مشکلی، فقری، گرفتاری‎ای برایشان پیش بیاید، به خدا هم اعتراض می‎کنند؛ مخصوصا اگر دعا و توسلی هم کرده باشند و دعایشان مستجاب نشده باشد، دیگر خیلی ناراحت می‎شوند. ولی این فقرایی که می‎فرماید محبتشان همانند محبت خداست، هیچ وقت از خدا شکایت نمی‎کنند، گله‎مند نیستند و راضی به تقدیر الهی می‎باشند. 🔺️ اشاره شده در جلسه چهلم از سلسله جلسات محبت خدا، در تاریخ: ۱۳۹۳/۰۴/۲۴ (جلسه نود و دوم از کلیپ های محبت خدا) دریافت متن کامل جلسات دریافت صوت کامل این جلسه 📱 @mesbahyazdi_ir
خدایا تو مرا حفظ کن! 🔸️اگر کسی در مقابل خدا این حالت را داشته باشد که خودش را در خطر ببیند؛ مشاهده کند که دائما در معرض سقوط در جهنم، در هلاکت، در گمراهی، در غفلت و در پستی است. اگر آدمی این حالت را در خودش احساس کند، باید بداند کسی که می تواند نجاتش دهد، خدا است [و این گونه بگوید که] «خدایا به تو چسبیدم!» 🔸️اگر کسی این حالت را پیدا کرد، نمی شود خدا حفظش نکند. اگر واقعا به خدا بچسبد، یعنی امید به هیچ کسی و اسبابی غیر او نداشته باشد [و بگوید] «خدایا تو مرا حفظ کن!»، اگر اینطور شد خدا او را حفظ خواهد کرد. ۱۳۹۲/۱۰/۱۸ @shahid_mostafasadrzadeh