🌺 حلول ماه شعبان مبارک باد 🌺
▫️سیدبنطاووس درباره این ماه میگوید: بدان ماه شعبان ماه عظیمالشأنی است و در آن شبی قرار دارد که خداوند متعال بهسبب مولود آن شب، انوار اسلام و ایمان را نگاه داشته است. در شرف این ماه همین روایت کافی که رسول خدا صلیاللهعلیهوآله آن را برای خود اختیار کرده و هرکه او را در این ماه به روزهداری یاری کند را دعا نموده است: «شَعْبَانَ شَهْرِي، رَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَعَانَنِي عَلَی شَهْرِي؛ شعبان ماه من است؛ خداوند بیامرزد کسی را که در این ماه، مرا یاری کند»
🔻گزیدهای از اعمال ماه مبارک شعبان:
۱. #دو_رکعت_نماز در #شب_اول که در هر رکعت یک بار حمد و سی بار سوره توحید خوانده میشود.
۲. #دوازده_رکعت_نماز [دورکعتی] در #شب_اول که در هر رکعت یک بار حمد و پانزده بار سوره توحید خوانده میشود.
٣. #دو_رکعت_نماز در هر #پنج_شنبه از این ماه که در هر رکعت بعد از حمد، ١٠٠ مرتبه سوره توحید، خوانده میشود و بعد از سلام نماز ١٠٠ مرتبه صلوات فرستاده میشود.
۴. #روزه در این ماه؛ هر مقدار که در توان شخص بود. بهویژه در #روز_نخست این ماه. در روایت است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله [جز رمضان] هیچ ماهی را کامل روزه نمیگرفت، مگر ماه شعبان را.
۵. دادن #صدقه؛ در روایت است هر که در ماه شعبان صدقهای بدهد، خدا آن را میپرورد تا در قیامت آن را که بهاندازه کوه احد شده است، به او برگرداند.
۶. #استغفار.
روزی ٧٠ مرتبه «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَة»
روزی ٧٠ مرتبه «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ أَتُوبُ إِلَيْه»
٧. گفتن این #ذکر در کل ماه شعبان به تعداد هزار بار: «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ وَ لَا نَعْبُدُ إِلَّا إِيَّاهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛ معبودى جز خدا نيست، و جز او را نمیپرستيم درحالیكه عبادت را براى او خالص مىكنيم، اگرچه مشركان را خوش نيايد».
٨. خواندن #صلوات_شعبانیه هنگام ظهر و اذان در هر روز.
٩. خواندن #مناجات_شعبانیه.
بسم رب الشهدا
#مادرانه❤️
#مصطفی خیلی مقید به روزه های مستحبی بود.
دهه ی اول ذی الحجه سال 84 را به مدت
#هشت روز #روزه گرفت. ❣ ایامی که روزه بود فعالیت کاری بسیاری داشت. 🌹
کارهای #پایگاه و هیئت ، پست های شب، توان مصطفی را گرفته بود. 😔
عصر روز هشتم اومد منزل ،
مدام تلفنش زنگ می خورد ،اون روز
نتونست استراحت کنه ،با ضعف بسیار زیاد و
خستگی بلند شد که بره دنبال کاراش ،😔 که از پایگاه تماس گرفتن ، ازش خواهش کردم ،
روزه هستی بذار بعد از افطار برو،❣ الان نزدیک افطاره گفت: لطفش به اینه که با
#زبان_روزه برا خدا قدم برداری ،
تا دم در دنبالش رفتم شاید از رفتن منصرفش کنم.
هنوز در بسته نشده بود که ،یه دفعه صدای
مهیبی اومد یه لحظه در رو باز کردم خودم رو
بالای سر مصطفی دیدم،😔 که از پله ها #پرت شده بود پایین و تمام
سروصورتش #خونی شده بود😭 بهش گفتم : دورت بگردم #خدا راضی نیست که تو به خودت این همه ریاضت بدی.😔 مصطفی داشت خودش رو برای
امتحان های خیلی سخت آماده می کرد که به چنین درجه #بالایی برسه 🌹
❤️💚❤️💚❤️💚❤️💚❤️
@shahid_mostafasadrzadeh
بسم رب الشهدا
#مادرانه❤️
#مصطفی خیلی مقید به روزه های مستحبی بود.
دهه ی اول ذی الحجه سال 84 را به مدت
#هشت روز #روزه گرفت. ❣ ایامی که روزه بود فعالیت کاری بسیاری داشت. 🌹
کارهای #پایگاه و هیئت ، پست های شب، توان مصطفی را گرفته بود. 😔
عصر روز هشتم اومد منزل ،
مدام تلفنش زنگ می خورد ،اون روز
نتونست استراحت کنه ،با ضعف بسیار زیاد و
خستگی بلند شد که بره دنبال کاراش ،😔 که از پایگاه تماس گرفتن ، ازش خواهش کردم ،
روزه هستی بذار بعد از افطار برو،❣ الان نزدیک افطاره گفت: لطفش به اینه که با
#زبان_روزه برا خدا قدم برداری ،
تا دم در دنبالش رفتم شاید از رفتن منصرفش کنم.
هنوز در بسته نشده بود که ،یه دفعه صدای
مهیبی اومد یه لحظه در رو باز کردم خودم رو
بالای سر مصطفی دیدم،😔 که از پله ها #پرت شده بود پایین و تمام
سروصورتش #خونی شده بود😭 بهش گفتم : دورت بگردم #خدا راضی نیست که تو به خودت این همه ریاضت بدی.😔 مصطفی داشت خودش رو برای
امتحان های خیلی سخت آماده می کرد که به چنین درجه #بالایی برسه 🌹
❤️💚❤️💚❤️💚❤️💚❤️
@shahid_mostafasadrzadeh
بسم رب الشهدا
#مادرانه❤️
#مصطفی خیلی مقید به روزه های مستحبی بود.
دهه ی اول ذی الحجه سال 84 را به مدت
#هشت روز #روزه گرفت. ❣ ایامی که روزه بود فعالیت کاری بسیاری داشت. 🌹
کارهای #پایگاه و هیئت ، پست های شب، توان مصطفی را گرفته بود. 😔
عصر روز هشتم اومد منزل ،
مدام تلفنش زنگ می خورد ،اون روز
نتونست استراحت کنه ،با ضعف بسیار زیاد و
خستگی بلند شد که بره دنبال کاراش ،😔 که از پایگاه تماس گرفتن ، ازش خواهش کردم ،
روزه هستی بذار بعد از افطار برو،❣ الان نزدیک افطاره گفت: لطفش به اینه که با
#زبان_روزه برا خدا قدم برداری ،
تا دم در دنبالش رفتم شاید از رفتن منصرفش کنم.
هنوز در بسته نشده بود که ،یه دفعه صدای
مهیبی اومد یه لحظه در رو باز کردم خودم رو
بالای سر مصطفی دیدم،😔 که از پله ها #پرت شده بود پایین و تمام
سروصورتش #خونی شده بود😭 بهش گفتم : دورت بگردم #خدا راضی نیست که تو به خودت این همه ریاضت بدی.😔 مصطفی داشت خودش رو برای
امتحان های خیلی سخت آماده می کرد که به چنین درجه #بالایی برسه 🌹
❤️💚❤️💚❤️💚❤️💚❤️
@shahid_mostafasadrzadeh
بسم رب الشهدا🌹
همراه با خاطرات مادر ❣
شهید #مصطفی_صدرزاده
#مصطفی خیلی مقید به روزه های مستحبی بود.
دهه ی اول ذی الحجه سال 84 را به مدت
#هشت روز #روزه گرفت. ❣
ایامی که روزه بود فعالیت کاری بسیاری داشت. 🌹
کارهای #پایگاه و هیئت ، پست های شب، توان مصطفی را گرفته بود. 😔
عصر روز هشتم اومد منزل ،
مدام تلفنش زنگ می خورد ،اون روز
نتونست استراحت کنه ،با ضعف بسیار زیاد و
خستگی بلند شد که بره دنبال کاراش ،😔
که از پایگاه تماس گرفتن ، ازش خواهش کردم ،
روزه هستی بذار بعد از افطار برو،❣
الان نزدیک افطاره گفت: لطفش به اینه که با
#زبان_روزه برا خدا قدم برداری ،
تا دم در دنبالش رفتم شاید از رفتن منصرفش کنم.
هنوز در بسته نشده بود که ،یه دفعه صدای
مهیبی اومد یه لحظه در رو باز کردم خودم رو
بالای سر مصطفی دیدم،😔
که از پله ها #پرت شده بود پایین و تمام
سروصورتش #خونی شده بود😭
بهش گفتم : دورت بگردم #خدا راضی نیست که تو به خودت این همه ریاضت بدی.😔
مصطفی داشت خودش رو برای
امتحان های خیلی سخت آماده می کرد که به چنین درجه #بالایی برسه 🌹
ان شاالله خداوند به ما هم چنین توفیقی عنایت فرماید.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@shahid_mostafasadrzadeh
بسم رب الشهدا🌹
همراه با خاطرات مادر ❣
شهید #مصطفی_صدرزاده
#مصطفی خیلی مقید به روزه های مستحبی بود.
دهه ی اول ذی الحجه سال 84 را به مدت
#هشت روز #روزه گرفت. ❣
ایامی که روزه بود فعالیت کاری بسیاری داشت. 🌹
کارهای #پایگاه و هیئت ، پست های شب، توان مصطفی را گرفته بود. 😔
عصر روز هشتم اومد منزل ،
مدام تلفنش زنگ می خورد ،اون روز
نتونست استراحت کنه ،با ضعف بسیار زیاد و
خستگی بلند شد که بره دنبال کاراش ،😔
که از پایگاه تماس گرفتن ، ازش خواهش کردم ،
روزه هستی بذار بعد از افطار برو،❣
الان نزدیک افطاره گفت: لطفش به اینه که با
#زبان_روزه برا خدا قدم برداری ،
تا دم در دنبالش رفتم شاید از رفتن منصرفش کنم.
هنوز در بسته نشده بود که ،یه دفعه صدای
مهیبی اومد یه لحظه در رو باز کردم خودم رو
بالای سر مصطفی دیدم،😔
که از پله ها #پرت شده بود پایین و تمام
سروصورتش #خونی شده بود😭
بهش گفتم : دورت بگردم #خدا راضی نیست که تو به خودت این همه ریاضت بدی.😔
مصطفی داشت خودش رو برای
امتحان های خیلی سخت آماده می کرد که به چنین درجه #بالایی برسه 🌹
ان شاالله خداوند به ما هم چنین توفیقی عنایت فرماید.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@shahid_mostafasadrzadeh
بسم رب الشهدا
#مادرانه❤️
#مصطفی خیلی مقید به روزه های مستحبی بود.
دهه ی اول ذی الحجه سال 84 را به مدت
#هشت روز #روزه گرفت. ❣ ایامی که روزه بود فعالیت کاری بسیاری داشت. 🌹
کارهای #پایگاه و هیئت ، پست های شب، توان مصطفی را گرفته بود. 😔
عصر روز هشتم اومد منزل ،
مدام تلفنش زنگ می خورد ،اون روز
نتونست استراحت کنه ،با ضعف بسیار زیاد و
خستگی بلند شد که بره دنبال کاراش ،😔 که از پایگاه تماس گرفتن ، ازش خواهش کردم ،
روزه هستی بذار بعد از افطار برو،❣ الان نزدیک افطاره گفت: لطفش به اینه که با
#زبان_روزه برا خدا قدم برداری ،
تا دم در دنبالش رفتم شاید از رفتن منصرفش کنم.
هنوز در بسته نشده بود که ،یه دفعه صدای
مهیبی اومد یه لحظه در رو باز کردم خودم رو
بالای سر مصطفی دیدم،😔 که از پله ها #پرت شده بود پایین و تمام
سروصورتش #خونی شده بود😭 بهش گفتم : دورت بگردم #خدا راضی نیست که تو به خودت این همه ریاضت بدی.😔 مصطفی داشت خودش رو برای
امتحان های خیلی سخت آماده می کرد که به چنین درجه #بالایی برسه 🌹
❤️💚❤️💚❤️💚❤️💚❤️
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
بسم رب الشهدا🌹
همراه با خاطرات مادر ❣
شهید #مصطفی_صدرزاده
#مصطفی خیلی مقید به روزه های مستحبی بود.
دهه ی اول ذی الحجه سال 84 را به مدت
#هشت روز #روزه گرفت. ❣
ایامی که روزه بود فعالیت کاری بسیاری داشت. 🌹
کارهای #پایگاه و هیئت ، پست های شب، توان مصطفی را گرفته بود. 😔
عصر روز هشتم اومد منزل ،
مدام تلفنش زنگ می خورد ،اون روز
نتونست استراحت کنه ،با ضعف بسیار زیاد و
خستگی بلند شد که بره دنبال کاراش ،😔
که از پایگاه تماس گرفتن ، ازش خواهش کردم ،
روزه هستی بذار بعد از افطار برو،❣
الان نزدیک افطاره گفت: لطفش به اینه که با
#زبان_روزه برا خدا قدم برداری ،
تا دم در دنبالش رفتم شاید از رفتن منصرفش کنم.
هنوز در بسته نشده بود که ،یه دفعه صدای
مهیبی اومد یه لحظه در رو باز کردم خودم رو
بالای سر مصطفی دیدم،😔
که از پله ها #پرت شده بود پایین و تمام
سروصورتش #خونی شده بود😭
بهش گفتم : دورت بگردم #خدا راضی نیست که تو به خودت این همه ریاضت بدی.😔
مصطفی داشت خودش رو برای
امتحان های خیلی سخت آماده می کرد که به چنین درجه #بالایی برسه 🌹
ان شاالله خداوند به ما هم چنین توفیقی عنایت فرماید.
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh