🌹بسم رب الشهدا🌹
❤️خاطرات #ماد_شهید_مصطفی_صدرزاده
شنیدن بعضی از معضلات جامعه،
#مصطفی رو خیلی عذاب می داد 😔
و ساعت ها به فکر فرو میبرد از جمله مشکل #فقر_مالی_مردم بود.
اینکه کودکی نتواند ،از کوچکترین
امکانات تحصیلی استفاده کند ، زجرش
می داد .
سل 82 #پدر_مصطفی برای پسرا یک مغازه محصولات فرهنگی ،
مانند ادعیه،زندگی نامه ی شهدا، سربند، پلاک، تسبیح و ... اجاره کرده بود
یه روز #مصطفی اومد از من خواهش کرد که با بابا صحبت کن ،
تادر کنار کار فرهنگی یک قسمت ازمغازه رو
لوازم التحریر بذاریم .
وقتی علتش را پرسیدم
جواب داد : اگر بتونیم در کنار کار فرهنگی دستی بگیریم ، #موفق ترهستیم 🌹
درنظر داشت که لوازم التحریر رو با قیمت پایین و یا به شکل رایگان در اختیار بچه های
بی بضاعت قرار دهد.
یکی از اولویت های مهم #مصطفی در زندگی ،
#دستگیری و کمک به دیگران بود.👏
داداش مصطفی در این روزا و شبای عزیز دست مارو هم بگیر😭😭
🌹🌹🌹🌹🌸🌸🌸🌸🌹🌹🌹🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
2.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شوخی های پدرانه آقا مصطفی با نازگل خونشون
اگرچه آقا #مصطفی داره درد میکشه اما برای اهل خونه همون اقا #مصطفی شوخ و همیشگیس...
#بیمارستان 😅
#سیدابراهیم
#فاطمه_خانم😍
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
🌹بسم رب الشهدا🌹
خاطرات #مادر شهید
#مصطفی_صدرزاده
🌸 #مصطفی سال هشتادو دو حوزه علمیه بود، می خواست برای درس خواندن بره #نجف ، ولی جور نشد ،خیلی تلاش کرد که بره ...🌹
یه جورایی #احساس می کنم که سرنوشتش ازهمون سالها رقم خورده بود،🙏
وبارها برای #زیارت می رفت که یه باری که رفته بود #کربلا روز عاشورا نزدیک حرم بمب گذاشته بودن ،
که من اون موقع گفتم مصطفي دیگه رفت.😔
ازاون موقعی که به دنیا اومد من همش در#استرس بودم ولی کاش هنوز توهمون استرس بودم،😔
ولی امید برگشتشو داشتم.😭
🌺🌺🌺🦋🌺🌺🌺🦋🌺🌺🌺
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
بسم رب الشهدا🌹
#خاطرات_مادر_شهید
#مصطفی_صدرزاده (سید ابراهیم)
#مصطفي از همان کودکی
سر #نترسی داشت.🌹
هروقت اراده می کرد ،
کاری انجام بده ،قطعا انجام می داد،🙏
واین چیزی بود که مصطفي را ،
از همسالانش #متمایز می کرد. 🌹
مصطفي دوران #کودکی پرجنب جوشی
داشت وبسیار زرنگ وباهوش بود.💕
زمانی که می خواستم براش خرید کنم، باوجوداینکه می دونستم سلیقش چیه،
ولی اجازه نمی داد براش انتخاب کنم،😊
حتی برای جزیی ترین لوازمش ،
از همان کودکی مستقل بود.👏🌹
🌹🌹🌹🍃🍃🌸🍃🍃🌹🌹🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
🌹بسم رب الشهدا 🌹
#خاطرات_شهدا🌺🍃
#خاطره_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده❤️
💠خیلی از #پدر و مادرها سن #نوجوانی فرزندانشان برایشان دوران سختی است،
ولی برای من این طور نبود. 💕🌹
مخصوصا آقا #مصطفي بسیار #مطیع و باادب بود و خیلی بیشتر از سن خودش متوجه می شد.❤️
یکی از #ویژگی_های مصطفي این بود که، همین طوری حرف کسی را
قبول نمی کرد؛
مگر اینکه در موردش تحقیق و بحث
می کرد. 🙏
خیلی باحوصله چه با #بزرگترها و یا #کوچیکترها رفتار می کرد. 👏
رعایت ادب را هیچ وقت فراموش
نمی کرد.
حواسش بود که خدایی نکره
#دل کسی را نشکند . 👏🌹
اگراحساس می کرد کسی از او رنجیده خاطر شده، تا ازدلش در نمی آورد آرام نمیشد و قرار نمی گرفت.🙏
🌸🌸🌸🌼🌼🌸🌸🌸🌼🌼🌸🌸🌸
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
بسم رب الشهدا🌹
#مادرانه
#خاطرات_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده
شنیدن بعضی از معضلات جامعه،
#مصطفی رو خیلی عذاب می داد 😔
و ساعت ها به فکر فرو میبرد از جمله مشکل #فقر_مالی_مردم بود.
اینکه کودکی نتواند ،از کوچکترین
امکانات تحصیلی استفاده کند ، زجرش
می داد .
سل 82 #پدر_مصطفی برای پسرا یک مغازه محصولات فرهنگی ،
مانند ادعیه،زندگی نامه ی شهدا، سربند، پلاک، تسبیح و ... اجاره کرده بود
یه روز #مصطفی اومد از من خواهش کرد که با بابا صحبت کن ،
تادر کنار کار فرهنگی یک قسمت ازمغازه رو
لوازم التحریر بذاریم .
وقتی علتش را پرسیدم
جواب داد : اگر بتونیم در کنار کار فرهنگی دستی بگیریم ، #موفق ترهستیم 🌹
درنظر داشت که لوازم التحریر رو با قیمت پایین و یا به شکل رایگان در اختیار بچه های
بی بضاعت قرار دهد.
یکی از اولویت های مهم #مصطفی در زندگی ،
#دستگیری و کمک به دیگران بود.👏
❤️❣❤️❣❤️❣❤️❣❤️❣❤️
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
🌹 بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌹
#خاطره_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده
🌺روز #25_شهریور_88 فاطمه جان چشم به جهان گشود و برای ما زیبایی دنیا را تکمیل کرد.
وقتی مصطفی در بیمارستان برای اولین بار فاطمه را بغل کرد بهش گفتم: "چه حسی داری؟" گفت: "آدم تا زمانی که خودش پدر نشود نمی داند پدر شدن چه حسی است." آن روز در بیمارستان آنقدر شوخی کرد که به او گفتم: " الان است که بیرونمان کنند. " زمان بازگشت از بیمارستان هنگام مرخصی خانم #آقا_مصطفی هرچه منتظر ماندیم نیامده بود.
مرتب با همراهش تماس میگرفتیم اما دسترس نبود.
بعد از کلی نگرانی و اضطراب پاسخ داد و گفت: " مامان تا شما خودتان را برسانید بیمارستان من هم رسیده ام." ما هم با خیال آسوده رفتیم اما وقتی رسیدیم بیمارستان #مصطفی آنجا نبود.
اشک در چشمان همسرش جمع شده بود و من شرمنده. 😔
🌺وقتی جویای احوالش از خانمش شدم گفت: " آماده باش هستن ظاهرا درگیری شده. "
🌺هیچ چیز دنیا نتوانست #مصطفی را از راهش دور کند و این یکی از ویژگیهای بارز #او بود. . .
🌹اللهم عجل لولیک الفرج 🌹
❣❤️❣❤️❣❤️❣❤️❣❤️
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
🌹✨🌹🍃✨🍃🌹✨🌹
✨🍃
🌹
#خاطره_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده
یکی از کارهای #مصطفی، رسیدگی به بعضی افراد ضعیف بود
یک روز مقداری #پول بهش داده بودم برای این کار ، ولی فراموش کردم اتیکت بزنم ،
که برای چه کار ی استفاده بشه .
بعداز مدتی که متوجه شد برای کار مورد نظر هزینه نشده ،خیلی #ناراحت و برافروخته شد و گفت : من اون دنیا چی جور جواب حق الناس بدم. 😔
بهش گفتم : نگران نباش من مقدارشو میدونم از طرف خودم جایگزین میکنم،
با این حال مرتب تکرار می کرد #خداوند ممکن از حق خودش بگذره اما از حق #بنده اش هرگز نمی گذره. یکی از ویژگی های مصطفی این بود که مواظب #حق_الناس باشد ، حتی اگر خیلی ناچیز باشد. 🌹 ✨🍃
🌹✨🌹✨🍃✨🍃🌹✨🌹 #حسینیه_شهید_مصطفی_صدرزاده 🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
🌹✨🌹🍃✨🍃🌹✨🌹
✨🍃
🌹
#خاطره_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده
دوسال پیش #مصطفی مرخصی اومده بود. داشتیم درمورد #سوریه باهم حرف می زدیم من ازنگرانی ها و دلواپسی هام براش می گفتم. بعداز مکثی گفت مامان تا چیزی مقدر خدا نباشد اتفاق نمی افتد؛ این رو من اونجا با تمام وجودم حس کردم. مامان فقط یک خواهش دارم این که اول برای #بچه_های_مردم دعا کن چون دست من امانت هستن. منم دعایی که مادر بزرگش توصیه کرده بود بهش دادم گفتم این دعا رو از خودت دور نکنی، دعای حفظ امام جواد،
وقتی می خواست ازاین جا بره قبلش رفته بود از روی دعا کپی کرد برای تمام نیروهاش یک روز که باهاش تماس گرفتم احوالشو پرسیدم. گفت: به خواست خدا و دعای که شما دادی تمام نیروها به سلامت برگشتند. 🌹 ✨🍃
🌹✨🌹✨🍃✨🍃🌹✨🌹 #حسینیه_شهید_مصطفی_صدرزاده 🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
🌹✨🌹🍃✨🍃🌹✨🌹
✨🍃
🌹
#خاطره_مادر_شهید_مصطفی_صدرزاده
دوسال پیش #مصطفی مرخصی اومده بود. داشتیم درمورد #سوریه باهم حرف می زدیم من ازنگرانی ها و دلواپسی هام براش می گفتم. بعداز مکثی گفت مامان تا چیزی مقدر خدا نباشد اتفاق نمی افتد؛ این رو من اونجا با تمام وجودم حس کردم. مامان فقط یک خواهش دارم این که اول برای #بچه_های_مردم دعا کن چون دست من امانت هستن. منم دعایی که مادر بزرگش توصیه کرده بود بهش دادم گفتم این دعا رو از خودت دور نکنی، دعای حفظ امام جواد،
وقتی می خواست ازاین جا بره قبلش رفته بود از روی دعا کپی کرد برای تمام نیروهاش یک روز که باهاش تماس گرفتم احوالشو پرسیدم. گفت: به خواست خدا و دعای که شما دادی تمام نیروها به سلامت برگشتند. 🌹 ✨🍃
🌹✨🌹✨🍃✨🍃🌹✨🌹 #حسینیه_شهید_مصطفی_صدرزاده 🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
خاطـــره📚#پدرشھید
تعریفمیکردمصطفیدرگیر#سوریه
رفتن بود.شغلینداشتبهشمیگفتم
مصطفیتوزنداریبچهداریخرجو
مخارجمیخوانزنــدگیت؛ روداشتهباش
گفت#مصطفی خندیدوگفت: بابا
نگران نباش#شهید میشمبراتعزت
میارممیشیپدرشهید..🥲♥️!
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
بسم رب الشهدا🌹
#خواب_مادر
یه شب خیلی #ناراحت بودم ،داشتم در خواب به #مصطفی می گفتم دوست داشتم لباسی که برای اخرین بار تنت بود میدیم .😭🙏
همون لحظه #چشم هایم رفت روی هم ،مصطفی با این پیراهن #سبز اومد دستمو گرفت،😔
رفتیم تو اتاقش ،برای چند لحظه ،کامل #حسش کردن وقتی بیدار شدم بویی را حس کردم که تو #معراج به مشامم خورده بود .😔
ظاهرا با همین لباس به #شهادت رسیده
با همین لباس سبز که تو عکسه، خوابش دیدم.😔😭
#شهید_مصطفی_صدرزاده 🌹
#خاطرات_مادرشهید
@shahid_mostafasadrzadeh