✅شرح و تفسیر حکمت ۲۲۴ نهجالبلاغه...👇🏻👇🏻👇🏻
#قسمت_اول
✨در این گفتار نورانى به #هفت نکته مهم از #فضایل_اخلاقى و اثر مثبت آنها اشاره مىکند.
1️⃣نخست مىفرماید: «کثرت سکوت، سبب ابهت و بزرگى است»
🔺مرحوم ابن میثم در شرح نهجالبلاغه خود در اینجا نکته جالبى آورده مىگوید: "دلیل کلام مولا این است که سکوت، غالباً نشانه #عقل است و ابهت صاحبان عقل آشکار است و اگر به یقین دانسته شود که کثرت سکوت ناشى از عقل اوست، ابهت او بیشتر مىشود و اگر حال او شناخته نشود و این احتمال وجود داشته باشد که سکوتش ناشى از عقل است باز سبب ابهت اوست و گاه ممکن است سکوت، ناشى از ضعف و ناتوانى در کلام باشد و باز هم این امر سبب احترام شخص مىشود، زیرا از #پریشانگویى پرهیز مىکند."
💠اضافه بر اینها، سکوت، سبب نجات از بسیارى از گناهان است، زیرا غالب گناهان کبیره به وسیله #زبان انجام مىشود. بدیهى است هنگامى که انسان از این گناهان پرهیز کند ابهت و هیبت و شخصیت او بیشتر خواهد بود.
🍃اضافه بر این، سکوت سبب #نورانیت_فکر و #عمق_اندیشه است، همان گونه که در حدیثى از امیرمؤمنان (علیه السلام) مىخوانیم: «ساکت باش تا فکرت نورانى شود».
🔺در حدیث دیگرى از همان حضرت آمده است: «بسیار سکوت کن که فکرت فراوان و قلبت نورانى مىشود و مردم از تو در امان خواهند بود».
✅البته همه اینها مربوط به سخنانى است که به اصطلاح #فضول_الکلام یا #آلوده_به_گناه است؛ ولى سخن حق و تعلیم دانش و امر به معروف و نهى از منکر و امثال آن به یقین از آن مستثناست.
❇️ اگر کلام از آفات خالى باشد به یقین از سکوت برتر است، زیرا انبیا دعوت به #کلام شدند نه به سکوت. حتى اگر ما در فضیلت سکوت سخن مىگوییم از کلام کمک مىگیریم.
2️⃣سپس در دومین نکته مىفرماید: «انصاف مایه فزونى دوستان است»
🔹حقیقت انصاف آن است که انسان، نه حق کسى را غصب کند و نه سبب محرومیت کسى از حقش شود، نه سخنى به نفع خود و زیان دیگران بگوید و نه گامى در این راه بردارد، بلکه همه جا حقوق را رعایت کند حتى در مورد افراد ضعیف که قادر به دفاع از حق خویش نیستند. بدیهى است کسى که این امور را رعایت کند دوستان فراوانى پیدا مى کند و جاذبه انصاف بر کسى پوشیده نیست.
✨در حدیثی از امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمده است که مىفرماید: «برترین فضیلت ها انصاف است».
🍃گاه بعضى تصور مىکنند که اگر در بعضى از موارد انصاف را درباره دیگران رعایت کنند و به خطا و اشتباه اعتراف نمایند مقامشان در نظر مردم پایین مىآید در حالى که قضیه عکس است.
🔺امام باقر (علیه السلام) در حدیثى از امیرمؤمنان (علیه السلام) نقل مىکند که فرمود: «کسى که انصاف را در برابر مردم نسبت به خویش رعایت کند خدا بر #عزت او مىافزاید».
3️⃣در سومین نکته مىفرماید: «با بذل و بخشش قدر انسانها بالا مىرود»
🔸در خطبه معروف امیرمؤمنان (علیه السلام) که به خطبه «وسیله» مشهور شده است مىخوانیم: «کسى که در احسان کوتاهى کند ذلیل مىشود و کسى که جود و بخشش پیشه کند بزرگ مىشود».
✅شک نیست که هرقدر انسان، به دیگران بیشتر بذل و بخشش کند دلها مجذوب او مىشوند و سیل محبت مردم به سوى او سرازیر مىگردد و همین امر باعث #عظمت و #شخصیت انسان مىشود.
✨همان گونه که در حدیثى در غررالحکم مىخوانیم: «به وسیله بذل و بخشش مردم تسلیم انسان مىشوند».
❇️حتى اگر چنین شخصى داراى #عیوبى باشد، احسان و بخشش مىتواند پرده بر عیب او بیفکند.
#ادامه_دارد...
عکس اولین جلسه #مجلس_شورای_اسلامی پس از انفجار هفتم تیر در سال ۶۰ رو بذارید کنار خبر تعطیلی مجلس بخاطر ترس از #کرونا ! جهت ثبت درتاریخ.
پ.ن: توضیح اضافه تر باشما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 این سی ثانیه از فیلم رو ببینید...
با دقت ببینید چی میگه تو ویدیو...
سال ساخت فیلم ۲۰۱۱.
اسم فیلم:شیوع contagion ویروس #کرونا
آمریکا ام اصلا خبر نداشته...
🔴 آیت الله بهجت: چرا مثل گذشته، برای رفع بلا و بیماری ها به حضرات معصومین(ع) متوسل نمیشویم؟
🔸وقتی بلایی مانند وبا در نجف پیدا میشد، حتی در بازارها هم گاهی مجالس روضه خوانی و توسل برقرار میشد؛ ولی ما مثل آدمهای مایوس و ناامید، گویا نمیخواهیم از این درِ رحمت داخل شویم و برای رفع بلا و گرفتاریها، به حضرات معصومین علیهم السلام متوسل شویم!
🔸آیا امروز برای رفع بلاها غیر از تضرعات و دعای صادقِ همراه با توبه و توسل، راه دیگری داریم؟!
👈🏻 در محضر بهجت، ج۲، ص۴۰
📌مهم و ویژه | پیشنهادی برای آوای انتظار(آهنگ پیشواز)
🔰 یکی از سازندهترین کارها برای رشد انسان، «توجه» به حقایق مهم است. امروز همۀ ما تلفن همراه داریم. آهنگهای پیشواز، فرصتهای ویژهای هستند که به وسیلۀ آن میتوانیم این توجه را به اطرافیان خود هدیه کنیم. و همچنین میتواند مصداق تعظیم شعائر و نشانههای خدا باشد: «وَمَن يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَى الْقُلُوبِ»(حج/۳۲) چه بسا یک توجه، حال کسی را بهتر کند. حیف است که به دلیل غفلت، از این فرصت گرانبها برای کمک به همدیگر و تسریع در ظهور حضرت استفاده نکنیم.
🔰 در این میان، سخن شهید به دلیل شهادت، خلوص و مظلومیتش ظرفیت بیشتری برای تأثیرگذاری و ایجاد توجه قلبی دارد. خصوصاً که آن شهید، شهید سردار سلیمانی عزیز باشد که همۀ ملت با هر سلیقه و ظاهری، دوستش دارند. موارد زیر، گزیدۀ پیشنهادی بیان معنوی است. به نظر میرسد گزینه اول در مجموع زیباتر، جذابتر و مفیدتر باشدَ. البته سایر موارد هم خیلی خوب هستند.
🔰 به دوستان خود پیشنهاد بدهیم این فرصت ویژه و گرانبها را برای خدمت به دین خدا، کشور عزیز و مظلومین جهان را با غفلت از دست ندهیم. اگر نمیتوانیم مثل سردار سلیمانی جان خود را در راه دفاع از دین خدا و مظلومین بدهیم، اینها حداقل کاری است که میتوانیم انجام دهیم.
📌هزینه و نحوه فعال سازی
🔻همراه اول: یک ماه ۳هزار ریال | ارسال کد آوای انتظار به شماره ۸۹۸۹
🔻ایرانسل: یک ماه ۵هزار ریال | ارسال کد پیشواز به شماره ۷۵۷۵
📌آهنگهای پیشواز پیشنهادی
🔸ما ملت شهادتیم | کد همراه اول: ۱۰۰۰۲ | کد ایرانسل: ۴۴۱۳۲۱۲۰
🎵 b2n.ir/752432
🔸فرصت بحرانها | کد همراه اول: ۱۰۰۰۹ | کد ایرانسل: ۴۴۱۳۲۱۲۷
🎵 b2n.ir/540881
🔸فرزندان جامعۀ ما | کد همراه اول: ۱۰۰۰۴ | کد ایرانسل: ۴۴۱۳۲۱۲۲
🎵 b2n.ir/836608
🔸ترامپ قمارباز | کد همراه اول: ۱۰۰۰۱ | کد ایرانسل: ۴۴۱۳۲۱۱۹
🎵 b2n.ir/945264
🎥⭕️معاون اجتماعی پلیس فتا: فایل صوتی منتسب به دکتر حریرچی در کشور آلبانی تولید شده است
May 11
شهید مصطفی صدرزاده
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت سوم راه اندازی دفتر پاسخگویی به سوالات شرعی در استخر! تسنیم: گف
را تشویق میکرد چون در واقع چنین چیزی نبود و تاثیرگذاری مصطفی روی بچههای مسجد خیلی بیشتر از کارهای من بود. شاید با این حرفها میخواست به من انرژی و نیرو بدهد که بتوانم ادامه بدهم.
آنقدر زندگیمان شیرین بود که تا بزرگسالی محمدعلی و فاطمه هم میتوانم این شیرینی را به آنها بچشانم
تسنیم: از نوع رفتار مصطفی با خودتان و احترام و تکریمی که نسبت به شما داشته بیشتر بگویید.
زندگی با مصطفی خیلی زندگی شیرینی بود. شیرینی این 8 سالی که با ایشان زندگی کردم یک شیرینی اشباع شدهای است که اگر فاطمه و محمدعلی هردوتا بزرگ شوند میتوانند از این شیرینی بچشند؛ میتوانم به آنها این شیرینی را بچشانم و یاد بدهم که در برخورد با همسرشان از پدرشان الگو بگیرند.
یک وقتهایی من در مدرسه به بچهها میگفتم، درست است که زندگی ما یک زندگی شاید از لحاظ مالی زندگی پر فراز و نشیبی باشد، ولی اینقدر طعم خوشبختیمان شیرین و دلچسب بود که برای همه دانش آموزانی که کنارم بودند آرزو میکردم تا به اندازه ذرهای از این شیرینی را بچشند.
#وقتی_مصطفی_وارد_خانه_میشد...
#ادامه_دارد
﷽➖➖➖➖➖➖➖➖➖
✅ کانال #شهید_مصطفی_صدرزاده
( با نام جهادی سید ابراهیم)
شهید مصطفی صدرزاده
را تشویق میکرد چون در واقع چنین چیزی نبود و تاثیرگذاری مصطفی روی بچههای مسجد خیلی بیشتر از کارهای
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده
🔴قسمت پنجم
بعضی آقایان وقتی وارد خانه میشوند و محیط خانه را نامرتب میبینند یا متوجه میشوند که غذا آماده نیست، اعتراض میکنند. مواقعی بود که بخاطر موقعیت کاری یا بچهداری نمیتوانستم غذا آماده کنم یا خانه را مرتب کنم. وقتی مصطفی وارد میشد از او عذرخواهی میکردم. از ته قلبش ناراحت میشد و میگفت: «تو وظیفهای نداری که برای من غذا درست کنی. تو وظیفهای نداری که خانه را مرتب کنی. این وظیفه من است و حتما من اینجا کم کاری کردم». بعد با خنده به او میگفتم: «پس من چه کاره هستم و وظیفه من چیست؟»، مصطفی هم پاسخ میداد: «وظیفه تو فقط تربیت بچههاست. بقیه کارهای خانه وظیفه من است. اگر خودم بتوانم کارهای خانه را انجام میدهم و اگر نتوانستم باید با کسی هماهنگ کنم که این کارها را برای تو انجام دهد». زندگی با مصطفی خیلی شیرین بود. خیلی شیرین بود.
تسنیم: شما گفتید که جزئیات برایتان مهم است. چند نمونه از جزئیاتِ این خوشبختی را بگویید که بدانیم چه آدمهایی با چه خصوصیاتی در تعریف شما «خوشبخت» هستند.
خوشبختیای که من چشیدم در یکی یا دو زمینه نیست. شاید برخی فکر کنند کسانی که مذهبی و حزباللهی هستند، آدمهای خشکی در خانهشان هستند ولی مصطفای من خیلی عاطفی بود. در کوچکترین تغییر و تحولاتی که در خانه و ظاهر خانه اتفاق میافتاد خیلی سریع ابراز میکرد که مثلا چیزی در خانه عوض شده است.
خیلی زیبا میتوانست محبتش را ابراز کند. زمانی به او اعتراض میکردم تا درباره این مبلغی که در خانه گذاشته است بپرسد که چه شد و کجا خرج شد، اما مصطفی میگفت فرقی نمیکند که او خرج کند یا من خرج کنم. هیچ وقت در هیچ موردی بازخواست نمیکرد و سوال و جواب نداشتیم. اینکه مثلا بپرسد کجا رفتی؟ چه کار کردی؟ پول را برای چه خرج کردی؟ در واقع بین ما یک حالت اعتماد کامل وجود داشت.
مصطفی مدت کوتاهی در هتل المپیک کار میکرد. یک روز که میخواست به محل کار برود، به او گفتم همراهش میآیم تا از عابربانک پول بردارم و برگردم. باهم رفتیم و وقتی به بانک رسیدیم از من خداحافظی کرد و رفت. به او و راه رفتنش نگاه میکردم و با خودم میگفتم: «من با اطمینان کامل همسرم را بدرقه کردم که به محل کارش برود و او هم با اعتماد تمام از من خداحافظی میکند و میرود. چقدر ما خوشبختیم». این اعتمادی که بین ما بود زندگی را خیلی شیرین کرده بود.
مصطفی خوزستانی و من شمالی بودم، حتی در ذائقه و سلایق غذایی بسیار متفاوت بودیم و غذاهای محلی یکدیگر را نمیتوانستیم بخوریم. آن چیزی که ما را اینقدر نزدیک کرده بود، اعتقاداتمان بود. همین نزدیکی و استحکام اعتقادات، باعث شیرینید زندگی ما شده بود.
تسنیم: این شیرینی و این اعتمادی که بین شما وجود داشت با مولفههای دنیایی و مادی آدمها جور در نمیآید. انگار مصطفی شما را واسطه خیر و هدیه خداوند میدانست که این قدر تکریمتان میکرد.
این لفظی بود که من برای مصطفی بکار می بردم. آن زمانی که من در بسیج بودم خیلی سختی کشیدم، بالاخره یک دختر 17 یا 18 ساله بخواهد کارهای بسیج را انجام دهد خیلی سختی متحمل میشود. به مصطفی گفتم که او پاداش سختیهایی است که در بسیج کشیدم. «خدا تو را به من داد و یکی از نعمتهایخدا برای من بودی»
آخرین دیدار و صحبتمان در سوریه بود. مصطفی زمان جدا شدن خیلی ابراز دلتنگی کرد. بعد از اینکه من به ایران آمدم با پیامهایی که میداد بازهم بیشتر نسبت به من ابراز دلتنگی میکرد. مصطفی میگفت: « با جداشدن از تو تازه فهمیدم که چه اتفاقی برایم افتاده است».
یک بار به مصطفی زنگ زدم و با خنده جواب من را داد؛ پرسیدم که «برای چه میخندی؟»، گفت: «الانم در فکر تو بودم. فکر میکردم که یک همایش بزرگی در تهران بگیریم و همه خانوادههای مدافع را دعوت کنیم و در آن جمع تو را به عنوان بهترین همسر مدافع معرفی کنم». این آخرین لفظی بود که مصطفی قبل از شهادت برای من به کار برد.
نوروز 91 فاطمه از روی چهارپایه افتاد و گل سری که روی سرش بود باعث شد که سرش بشکند. مصطفی هم نبود. وقتی آمد سعی کردم که مقدمه چینی کنم و مطلب را بگویم. استرس داشتم. به مصطفی گفتم: «شرمنده، حواسم به فاطمه بود ولی در چند دقیقهای که رو برگرداندم، فاطمه از روی چهارپایه افتاد و سرش شکست»؛ مصطفی نگاهی به من کرد و با خنده گفت: «میخواهی فاطمه را قربانی کنم و تو از روی او رد شوی؟»
نسبت به مادیات خیلی بی
تفاوت بود و برای او ارزشی نداشت، بحث بچهها یعنی فاطمه و محمدعلی که بماند چون آنها را در کنار چیز دیگری میدید. همه چیز برای او شبیه پل
ههای یک نردبان بود و او با گذر از آنها میخواست به یک چیز جدید برسد؛ در نهایت هم پله پله
از همه چیز گذشت و به آن چیزی که میخواست رسید.
#ادامه_دارد
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
May 11
شهید مصطفی صدرزاده
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده 🔴قسمت پنجم بعضی آقایان وقتی وارد خانه میشوند و محیط خانه را نامرتب م
✍️در قسمت ششم می خونیم👇
#مصاحبه_با_همسر_شهید_صدرزاده
🔰مصطفی ناراحت بود،گفت؛می خوام برم دعوا منم گفتم باید باهات بیام ،وقتی رسیدیم پیش دوستاش....