سرودۀ میلاد عرفانپور در استقبال از غزل رهبر انقلاب که بیتی از آن را در آستانۀ عملیات تنبیهی علیه رژیم صهیونیستی خواندند
🔸دلا! ز معرکۀ محنت و بلا مگریز
چو گردباد به هم پیچ و چون صبا مگریز
🔸ما را مباد، از دل طوفان گریختن
ننگ است از میانۀ میدان گریختن
🔸از خط خون بخوان که نبودهست رسم ما
از پاسخ ندای شهیدان، گریختن
🔸جانا تو جان بخواه! که معنای زندگیست
دل را بهانهکردن و از «جان» گریختن
🔸اسفند روی آتش عشقیم و روشن است
از این بلا نمیشود آسان گریختن
🔸کمسو شدیم در قفس شهرها، خوشا
همچون ستارگان به بیابان گریختن
🔸یاایهالعزیز! گوارای جان ماست
محض رضای دوست به زندان گریختن
🔸با اشک شوق، میگذریم از میان نیل
فرعون مانده است و هراسان گریختن
🔸ما در امان «انّ معی ربّیِ» توایم
از فتنهها خوش است به قرآن گریختن
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
📱سرودهی افشین علا درباره عملیات تنبیهی علیه رژیم صهیونیستی با تضمین مصرعی از رهبر انقلاب
👈در آستانه عملیات تنبیهی «وعده صادق» علیه رژیم صهیونیستی، رهبر انقلاب در یکی از جلسات مرتبط، یک بیت شعر از غزلی که چندسال پیش با تلمیح از آیات قرآن مجید درباره رویارویی حضرت موسی علیهالسلام با فرعون و ساحرانِ فرعونی سروده بودند، برای این عملیات خواند:
📝تو را است معجزه در کف زِ ساحران مهراس
📝عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
👆در پی انتشار این سروده، آقای افشین علا از شاعران برجسته کشور با تضمین مصرعی از شعر حضرت آیتالله خامنهای، غزلی را سرود که رسانه نگار آن را به شرح زیر منتشر میکند:
🔹وعدهی صادق
رسید مژده به یاران ز پیر بادهشناس
که گاه مستی و عیش است شکر و حمد و سپاس
چمن به مشک بیامیز و لاله روشن کن
به مژدهای که رسید از سلالهی گل یاس
که انتقام شهیدان گرفت لشکر عشق
به شیوهای که نمییابمش مثال و قیاس
که کرد رخنه ز هر سو به سقف گنبد خصم
که بر فلاخن داوود ضربه زد ز اساس
چنان به گرز گران زد به کاسهی سر دیو
که شد ز مغز تلآویو و غرب، هوش و حواس
که سوخت خرمن اهریمنان به آتش خشم
که دوخت بر تن ناپاکشان ز لرزه، لباس
نشست مرهم از این مژده بر جراحت قدس
رسید روشنی دیده بر یلان حماس
حدیث دولت صهیون و ملک ایران است
حکایت علف هرزه و حکایت داس
دلا عنان به امین ده که قبل واقعه گفت:
"توراست معجزه در کف، ز ساحران مهراس!"
افشین علا
اردیبهشت ۱۴۰۳
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
🌹بسم رب الشهدا🌹
شهيد مدافع حرم #مصطفى_صدرزاده 🌷سيدابراهيم 🌷به روايت شهيد مدافع حرم #مرتضى عطايى 🌷ابوعلى🌷
🌸بهمن ٩٣ براى آزادسازى شهر ديرالعدس كه در استان درعا و جنوب سوريه بود و موقعيتى استراتژيك داشت، راهى شديم. يك گردان قبل از گردان نيروهاى مخصوص حمله كردند كه پشت شهر ماندند و نتوانستند خط را بشكنند. بچه هاى نيروى مخصوص آمدند. نصف شهر را پاكسازى كرديم و براى احتياط در هر خانه چندتا از بچه ها را مى گذاشتيم. اما ديگر نيرو نداشتيم. براى خانه آخر تنها من، سيدابراهيم و دو تا ديگر از بچه ها ماندند. قرارمان با بچه هاى سورى اين بود كه بيايند و جاى ما را پر كنند تا ما بتوانيم پيشروى كنيم. شب شد و نيروهاى سورى با اينكه ستون كشيده بودند اما به خاطر شدت حملات و درگيرى هايى كه در شهر داشتيم، ترسيدند و نيامدند. نيروهاى سورى پشت سر ما گفتند جايگاه تان را در شهر عوض كنيد. همه ما فكر كرديم قرار است محور عوض شود؛ اما وقتى ما آمديم عقب به ما گفتند بايد عقب نشينى مى كرديد. سيدابراهيم، ابوحامد و تمام نيروهايش حال شان حسابى گرفته شده بود. همه مان بغض كرديم و زديم زير گريه. دل مان بابت شهدايى كه در آن منطقه داده بوديم، مى سوخت. سيدابراهيم با گريه گفت "ابوعلى سينه م از ناراحتى مى سوزه." بعد گريه اش شدت گرفت.
🌸بالاخره با بچه ها جمع شديم. مى خواستيم مقدارى استراحت كنيم تا تكليف روشن شود. تازه چشمان سيدابراهيم گرم شده بود كه حاج حسين بادپا با عجله در اتاق را باز كرد و فرياد مى زد "سيدابراهيم! سيدابراهيم!" سيد با هراس چشمانش را باز كرد. صداى شهيد بادپا در راهرو محل اسكان مان مى آمد كه به يكى از نيروها مى گفت "سريع ابوحامد رو بيدار كن." سيد به شهيد بادپا گفت "حاجى حداقل بذار برم يه آبى به دست و صورتم بزنم." حسين بادپا جلو جلو راه افتاد و گفت "نمى خواد؛ فقط تو دنبالم بيا." با حاجى راهى شدند. مدتى طول كشيد تا سيد برگردد. وقتى آمد قيافه اش خندان بود. به شوخى به اش گفتم "سيدجان كبكت خروس مى خونه." خنديد و با عجله گفت "حالا برات تعريف مى كنم." وقتى كه ديد منتظرم گفت "از اتاق كه بيرون رفتيم؛ حاج حسين در اتاق فرماندهى رو باز كرد؛ ديدم حاج قاسم سليمانى اون جا نشسته. جلو آمد و من رو محكم بغل كرد و سر و صورتم رو بوسيد. بعد از دو دقيقه كه ابوحامد هم اومد، حاج قاسم به ام گفت سيد نيروهاى مخصوص رو بردار و برو ديرالعدس. با تعجب گفتم توى ديرالعدس كه شكست خورديم؛ با خنده گفت شهدا شهر رو آزاد كردن. موندم كه چى بگم. پافشارى كردم كه مطمئنيد اطلاعات دروغ به شما ندادن؟! باز با تأكيد گفت مى گم شهدا شهر رو آزاد كردن؛ فقط سريع بريد."
🌸بعد هم بچه ها را يكى يكى بيدار كردند تا به ديرالعدس بروند. نيروها هم چيزى نگفتند و همه سريع پشت سر سيد راه افتاديم. توى ماشين نشستيم و تخته گاز تا آنجا رفتيم. وقتى رسيديم ديدم پرنده در شهر پر نمى زند. نيروهاى دشمن با چنان وحشتى شهر را خالى كرده بودند كه حتى جنازه ها، جى پى اس و اسناد و مداركشان را هم همراه خود نبردند. وقتى مدارك را بررسى كرديم، آمار داعش و جبهه النصره و نيروهاى هم پيمان در درعا را درآورديم. حرف حاج قاسم سليمانى كه به سيد گفته بود شهدا شهر را آزاد كردند، واقعاً حقيقت داشت.
ادامه دارد ...
صفحه ٣
✍️ برگرفته از كتاب:
"#قرار_بى_قرار"؛ شهيد مصطفى صدرزاده
انتشارات روايت فتح
🌹🌹🌹🍃🍃🕊🍃🍃🌹🌹🌹
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
15.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 كليپ صحبت هاى بى نظير سردار حاج قاسم سليمانى درباره شهيد مصطفى صدرزاده (سيدابراهيم)
كارگردان: ساسان فلاح فر
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
#خاطره_ای_در_مورد
#شهید_مدافعحرم_مصطفی_صدرزاده
از تیپ و قیافه اش معلوم بود بچه تهران است..
با ماشین فرمانده تیپ آمده بود توی مقر و برای اولین بار او را دیدم، از تیپ و قیافه اش معلوم بود که بچه تهران است و به بچه های تیپ فاطمیون نمیخورد از همان لحظه عاشق سید شدم و رویش را بوسیدم. تکه کلام های خاصی داشت، یک تسبیح هم در دستش بود که همیشه همراهش بود، آن تسبیح را هدیه گرفتم و گفتم حاجی من مطمئنم که شما شهید میشوید این را میخواهم به یادگار داشته باشم، در جواب گفت: من رو سیاه کجا و شهادت کجا و حرف را عوض کرد.
راوی : همرزم شهید
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
شهید مصطفی صدرزاده
🌴🌳🌴🌳🌴🌳🌴🌳🌴🌳 ☑️ بخش سـوم ✅🗣و ای شهید.... ما همچنان استوار، راهت را ادامه خواهیم داد... وترس و واهمه
🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃🍀🍃
☑️ بخـش چـھـارم
✅ #از جریمه ی سید ابراهیم برای غفلت از شهدا بگین ....
✍جریمه ایشان برای دعا برای شهادت دوستانش آن که با هم قرار گذاشته بودند برای شهادت هم دعا کنند این بود که اگر فراموش کردند دعا برای شهادت دوستانشان
باید روزه میگرفتند
✅ اسم اون پایگاهی ک تاسیس کردن چی بود
ادرسش کجاس؟مسؤلش کیه؟
واقعا مشتاقم ک با تیم خاطره نویسی دانشگاهمون بریم اونجا
✍پایگاه امام روح الله در کهنز شهریار و الان نمیدانم دقیق کی مسئولشان هست فکر کنم آقای دیده خانی
✅ همسر شما هم بزرگ وهم شوخ طبع بودند وحتی دروصف روزه گرفتن ایشون خوندم که یک بار ازحال رفتن روحش شاد شهید بزرگی بود ان شاءالله با امام حسین ع محشور بشن
✍ایشون در فتنه ۸۸از ابتدا تا روز ۹دی حضور داشتند و دو بار مجروحیت شدید داشتند
✍و این از حال رفتنشان برای روز قدس سال۸۸بود که با زبان روزه در خیابان ها مقابل اغتشاش گران ایستادند و عطش به ایشان فشار آورده بود
و باعث شده بود از حال بروند
🌺🌺☘🌺🌺☘🌺🌺☘🌺🌺☘🌺🌺
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهید_ترور
🌷علیرضا عاشق شهید
صدرزاده بود ، بهش دست
رفاقت داده بود، تا جاییکه،
آقا مصطفی، رسم رفاقت
رو به جا آورد و دست
طلبه ی جوان رو گرفت و
با خودش برد آسمون...
💚رفیق به این میگن که
هوای رفیقش رو داشته
باشه...
🌹طلبه ی شهید
علیرضا محمدی پور
در۱۳ دیماه در حمله
تروریستی کرمان
در مسیر گلزار شهدا به
رفیق شهیدش آقامصطفی
پیوست.
@shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خوابی که #سید_ابراهیم برای پسرش محمد علی دید....
https://eitaa.com/shahid_mostafasadrzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◽️به آقای زیباکلام گفتیم در مورد سرکوب اساتید و دانشجوها در آمریکا میخوایم باهاتون مصاحبه کنیم؛ جوابش جالبه...!
▫️چه زیبا گفت جلال آل احمد در کتاب غرب زدگی: «آدمِ غربزده ریشه و بنیادی ندارد؛ نه شرقی مانده، نه غربی شده؛ هُرهُریمآب و چشم و گوش بسته از آداب و سنن و فرهنگ غرب تقلید میکند»
@shahid_mostafasadrzadeh