هدایت شده از
سیدابراهیم(شهیدصدرزاده)
3.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از 🇮🇷 دختــران چــادری 🇮🇷
14.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چطور با کودکان در مورد حاج قاسم صحبت کنیم؟
#حاج_قاسم_سلیمانی
#انتقام_سخت
#شهادت
🔰تنها یک گروه!
🖊آیتالله مهدویکنی رحمةاللهعلیه:
🔻 تنها یک گروه از بندگان خدا میتوانند به جبران مافات امیدوار باشند و آنها #مجاهدان در راه خدایند؛ یعنی آنان که راه شهادت و جانبازی را برگزیدهاند.
🔻 #شهادت در راه خدا نردبانی است برای صعود به ملاء أعلی و جهشی است به سوی تعالی و قرب پروردگار.
🔻 این گروه علاوه بر آنکه از آمرزش و عفو الهی برخوردار میشوند، تمام کمبودها و نواقص گذشته را نیز جبران میکنند و در اثر ایثار و جانبازی و فداکاری، ره صد ساله را یکشبه میروند.
📗 کتاب نقطههای آغاز در اخلاق عملی
🔴🔴آخرین روز قبل از واقعه ...
⏪اسرار ناگفته از آخرین روز زندگی سپهبد سلیمانی
پنجشنبه(98/10/12)
ساعت 7 صبح
#دمشق
با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه میشوم،
هوا ابری است و نسیم سردی میوزد.
.
ساعت 7:45 صبح
به مکان جلسه رسیدم.
مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروههای مقاومت در #سوریه حاضرند.
.
ساعت 8 صبح
همه با هم صحبت میکنند... درب باز میشود و فرمانده بزرگ جبهه مقاومت وارد میشود.
با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی میکند
دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری میشود تا اینکه حاجقاسم جلسه را رسما آغاز میکند...
هنوز در مقدمات بحث است که میگوید؛
همه بنویسن، هرچی میگم رو بنویسین!
همیشه نکات را مینوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت.
.
گفت و گفت... از منشور پنجسال آینده... از برنامه تکتک گروههای مقاومت در پنجسال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از...
کاغذها پر میشد و کاغذ بعدی...
سابقه نداشت این حجم مطالب برای یکجلسه
.
آنهایی که با حاجی کار کردند میدانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطعکردن صحبتهایش را نمیدهد، اما #پنج_شنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت؛ عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه...
.
ساعت 11:40 ظهر
زمان اذان ظهر رسید
با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!
.
ساعت 3 عصر
حدود #هفت_ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم.
پایان جلسه...
مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبتکنان تا درب خروج همراهیش کردیم.
خوردویی بیرون منتظر حاجی بود
حاجقاسم عازم #بیروت شد تا سیدحسننصرالله را ببیند...
.
ساعت حدود 9 شب
حاجی از #بیروت به دمشق برگشته
شخص همراهش میگفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و #خداحافظی کردند.
حاجی اعلام کرد امشب عازم #عراق است و هماهنگی کنند
سکوت شد...
یکی گفت؛
حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین!
حاجقاسم با لبخند گفت؛
میترسین #شهید بشم!
باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد
_ #شهادت که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعهست!
_ حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم
حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمردهشمرده گفت:
میوه وقتی میرسه باغبان باید بچیندش، #میوه_رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده میشه و خودش میفته!
بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضیها اشاره کرد؛ اینم رسیدهست، اینم رسیدهست...
ساعت 12 شب
هواپیما پرواز کرد
ساعت 2 صبح جمعه
خبر شهادت حاجی رسید
به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم
کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود.
(راوی؛ ستاد لشکر فاطمیون)
از هادی ذوالفقاری
پرسیدم، هادی از چیزی ناراحتی!؟
چرا اینقدر گرفتهای؟
گفت: خیلی از وضعیّت حجاب خانمها توی تهران ناراحتم!
وقتی آدم توی کوچه راه میره نمیتونه سرش رو بالا بگیره!
بعد گفت: یه نگاه حرام آدم رو خیلی عقب میاندازه!
الهی شهید بشی
#حجاب
#شهادت
#کوچه_شهید
💢شهیدی که محل و نحوه ی شهادت خود را به مادرخود نشان داد..
#مادر_شهید تعریف میکرد:
از نحوه شهادتش هیچ کسی چیزی به من نمیگفت و دوستش که در #سوریه با او بود از جواب دادن طفره میرفت
هنوز پیکر محمدرضا دفن نشده بود, در شب شهادت امام رضا حالم خیلی بد شد و خوابیدم همین که سرم را روی بالش گذاشتم محمدرضا به خوابم آمدو به صورت واضح میگفت: «فلانی را اینقدر سوالپیچ نکن وقتی سوال میکنی اون غصه میخوره,دوست داری نحوه شهادت من را بدانی من بهت میگویم» و من را برد به آنجایی که شهید شده بود و لحظه #شهادت و پیکرش را به من نشان داد که حتی بعد از این خواب نحوه شهادت را برای فرماندهانش توضیح دادم آنها تعجب کردند😳
و گفتند شما آنجا بودید که از همه جزئیات با خبر هستید
#شهید_محمدرضا_دهقان🌷
هرکس حاجت داردنزد مادرم ام البنین برود👇بخون:
🔹زمانی که کاروان حسینی به سمت کرب و بلا میروند، ام البنین میرود دم دروازه و به یک نفر میگوید که بروید عباسم رو صدا بزنید و بیاید،بگویید مادرت با تو کاردارد.
🔸عباس می اید و اورا در آغوش میگیرد.و میگوید نخواستم جلوی حسین تورو در آغوش بگیرم مبادا حسین حسرت بخورد...
🔹بعد به عباس میگوید مواظب برادرت حسین باش.
🔸از طرفی هم وقتی که خبرهای #شهادت پسرانش رو بهش میدن اول میگوید از حسین چه خبر؟؟؟
🔹بعد که خبر شهادت #حسین رو گفتند آهی کشید و گفت مگر عباس من زنده نبود؟؟؟
🔸اگر #عباس من زنده بود محال بود بگذارد حسین رو شهید کنند. 🌹
در عالم خواب حضرت عباس رو دیدند گفتند آقا جان راهی بگذار تا دعاهایمان نزد تو به اجابت برسد گفتند، هرکس حاجتی دارد نزد مادر من ام البنین برود...
💔#درمورد_عروس_حضرت_ام_البنین
. ⁉️ آیا از #همسر و بچه های حضرت عباس (ع) خبر دارید؟
💚 حضرت عباس (ع) تنها با یک #زن ازدواج کردند. او لبابه دختر عبیدالله بن عباس بود.
لبابه زنی بسیار شایسته پاکدامن و از خاندانی شریف بود.
او از بهترین زنان زمانه خود و از محبان امام علی (ع) بود.
لبابه از #حضرت_ابوالفضل پنج پسر و یک دختر بدنیا اورد.
لبابه در کربلا حضور داشت.
یکی از پسران او بنام #قاسم در کربلا شهید شد.
خود او نیز اسیر شد. همراه با سایر اسرا زجر و شکنجه ها را تحمل کرد. پس از #آزادی اسرا او به #مدینه برگشت.
#لبابه روز و شب #گریه میکرد چندان که بیمار شد و در سن ۲۸ سالگی
از دنیا رفت. خدای رحمتش کند.
فرزندان او مدتی توسط #مادربزرگ پاکشان #ام_البنین سلام الله علیها تربیت شدند اما او هم دوسال بعد از واقعه #کربلا از دنیا رفت و سرپرستی فرزندان به #امام_سجاد علیه السلام منتقل شد.
.
"هر دوی آنها #مادران_شهید و #همسران_شهید بودند..."
روز #بزرگداشت مادران شهدا🌹
گفتنی است هر گاه یکی از فرزندان حضرت عباس (ع) نزد امام سجاد (ع) می آمد اشک بر گونه های حضرت جاری می شد.
📚منبع سید بن طاووس اقبال الاعمال ص ۲۸
. .
#اسفند_عجب_ماهی_است!
🔺شهادت #حمید_باکری: 6اسفند
🔺شهادت #حسین_خرازی: 8 اسفند
🔺شهادت #امیرحاج_امینی: 10اسفند
🔺شهادت #ابراهیم_همت: 17 اسفند
🔺شهادت #حجت_اله_رحیمی:18اسفند
🔺شهادت #حسین_برونسی: 23 اسفند
🔺شهادت #عباس_کریمی: 24 اسفند
🔺شهادت #مهدی_باکری: 25اسفند
🔺شهادت #یوسف_سجودی"26اسفند
🍃سالگرد شهادت همه شهدای عزیز بالاخص شهدای اسفندماه را گرامی میداریم.
🍃اسفندماه هفته #ایثار و #شهادت هم هست که این موضوع به قابلیت این ماه افزوده است...
#شهید_مصطفی_صدرزاده
🎥آدم وقتی آرزوی #شهادت میکنه؛
میخواد به خدا بگه:
"قربونت بشم..."
"دوستت دارم..."
#خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده
💢یکی از دعاهای همیشگی مصطفی #شهادت بود
و همیشه دعای #قنوتش بود...
ولی اواخر دیگه نمیگفت مامان دعا کن شهید بشم؛
💢 یه روز زنگ زد گفت: مامان دعا کن اون چه که #موثرتره اتفاق بیفته، اگر شهادت مؤثرتره اتفاق بیفته 😔
💢گفتم: عزیزم معلومه اگر بمونی بیشتر میتونی #خدمت کنی ولی اگر شهید بشی...😔🌹
💢گفت: کسی که شهید میشه دستش بازهست و بیشتر میتونه #دستگیری کنه.
💢 #مصطفی حتی شهادت رو برای #خودش نخواست، بخاطر اینکه بتونه دستگیری کنه.👏😔 و تازه متوجه شدم #منظورش از مؤثرتر بودن یعنی چی...
💢وقتی پیام میدن که #ماهواره رو جمع کردن از خونه و یا #حجابشون کاملتر شده و یا اینکه فعالیت فرهنگی در جهت ارزشهای اسلامی میشه؛ به #آرزوی مصطفی یقین پیدا کردم،
🍃دوست داشت اون چیزی که #موثرتر بود برایش رقم بخورد🌹😔😔
✍🏻 نقل از #مادر بزرگوار شهید