💬برف سنگینی آمده بود. زیپ کاپشنم را بالاتر کشیدم و دستان کِرِخ شدهام را بِهَم مالیدم. چشمم به مهدی که افتاد دهانم از تعجب باز ماند. گفتم: مهدی معلومه داری چیکار میکنی؟ من دارم از سرما میمیرم بعد تو داری کاپشنتو در میاری واسه چی؟! اشارهای به عراقی کرد و گفت: این بیچاره داره از سرما یخ میزنه...
🔰دانشآموز #شهید_محمدمهدی_ارشادتبار
ــــــــــــــــــــ
❤️همکلاسیتُ پیدا کن!
✅ eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38