🔰 #بخش_شانزدهم
🇮🇷 #انقلاب
🔻شناخت
زینب بعد از انقلاب تصمیم گرفت برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه برود و طلبه شود. به رشته علوم انسانی علاقه❤️ زیادی داشت. میگفت: «ما باید دین ما را خوب بشناسیم تا بتوانیم از آن دفاع⚔ کنیم»
شاید یکی از علت های تصمیم زینب، وجود کمونیست ها در آبادان بود. بچه های مذهبی باید همیشه خودشان را آماده میکردند تا با آنها بحث کنند و از آنها کم نیاوردند.
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد....
ــــــــــــــــــــــ
❤️همکلاسیتُ پیدا کن!
✅http://eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
11.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 خاطرهی جالب #حاج_قاسم_سلیمانی از یک رزمنده نوجوان در دوران دفاع مقدس در حاشیه آغاز فیلمبرداری فیلم سینمایی ۲۳ نفر
#حاج_قاسم
ــــــــــــــــــــــ
❤️همکلاسیتُ پیدا کن!
✅ eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
🔰 #بخش_هفدهم
🔻دغدغهمند و دلسوز
یکی از غصه هایش 🙁 عوض کردن آدم های گمراه بود. بقیه دخترهایم به او می گفتند: «تو خیلی خوش بین هستی. به همه اعتماد میکنی. فکر میکنی همه ی آدم ها را میشود اصلاح کرد.»
اما این حرف ها روی زینب اثر نداشت.
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد....
ــــــــــــــــــــــ
❤️همکلاسیتُ پیدا کن!
✅http://eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
🔰 #بخش_هجدهم
🔻امام رئوف
زینب در حرم طوری زیارت نامه میخواند که دل سنگ هم آب 😢 میشد، زنها دورش جمع میشدند و زینب برای آنها زیارتنامه و قرآن میخواند.
نصفه شب در مسافرخانه مرا از خواب😴 بیدار میکرد و میگفت «پاشو مامان، اینجا جای خوابیدن نیست، باید حرم برویم»
زینب از مشهد یک سری کتابهای مذهبی 📚 هم خریده بود، کتابهایی دربارهی علائم ظهور امام زمان(عج).
بعد از برگشتنش از مشهد، زینب کتابهایی را که خریده بود به مهری و مینا داد. او میخواست با دادن این سوغاتی با ارزش، آنها را در سفر و زیارتش شریک 🤝 کند.
🎙به روایت: مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد....
ــــــــــــــــــــــ
❤️همکلاسیتُ پیدا کن!
✅http://eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
🔰 #بخش_نوزدهم
🔻عید بی عید
چند روزی بیشتر به آخر سال نمانده بود. زینب میگفت: «امسال ما عید نداریم، شهرمان را از دست دادهایم، این همه شهید دادهایم، خیلی از مردم عزادار😔 هستند، خواهرها و برادرهایمان هم که اینجا نیستند، پس اصلاً فکر عید و مراسمش را نمیکنیم.»
🎙به روایت: مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد....
ــــــــــــــــــــــ
❤️همکلاسیتُ پیدا کن!
✅http://eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
🔸اگر میخواهید با دیدهها و چشیدههای یک نوجوان از حوادث انقلاب اسلامی آشنا شوید،
🔹اگر میخواهید نقش خانوادهها و مردم کوچه و بازار را در پیروزی انقلاب اسلامی ببینید،
🔸اگر میخواهید خاطرات جالب و جذاب از حوادث یکی دو سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی را بخوانید،
🔹اگر میخواهید با حال و هوای آن سالها آشنا شوید، روحیات، اخلاق، رفتار و روش و منش جوانان آن سالهای پرشور و شعور را ببینید،
👌حتماً جلد اول مجموعه ۱۱ جلدی
انقلاب، جنگ، صلح
با عنوان:
کودک و انقلاب📚
را بخوانید.
📝کودک و انقلاب، خاطرات نوجوانی حمید داودآبادی از حوادث سالهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ است.
📙این کتاب در ۳۲۰ صفحه با قیمت ۱۳ هزار تومان، توسط نشر یا زهرا(س) منتشر شده و در دسترس مخاطبان میباشد.
🛍برای خرید اینترنتی این کتاب، میتوانید به سایتهای زیر مراجعه کنید:
🌐 www.bookroom.ir
🌐 www.manvaketab.ir
ــــــــــــــــــــــ
❤️همکلاسیتُ پیدا کن!
✅http://eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
🖼 سردار دلها در جمع نوجوانان
#حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_سلیمانی
ــــــــــــــــــــــ
❤️همکلاسیتُ پیدا کن!
✅http://eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
🔰#بخش_بیستم
🔻به سادگی زینب
زینب در خانه که بود، یا میخواند یا مینوشت 📝 یا کار میکرد. اصلاً اهل بیکار نشستن نبود.
چندتا دفتر یادداشت داشت. از کلاسهای قرآن قبل از جنگ تا کلاسهای اخلاق و نهج البلاغه در شهر رامهرمز و سخنرانیهای امام و خطبههای نماز جمعه، همه را در دفترش مینوشت.
برنامههای خودسازی آقای مطهری را هم جدول بندی کرده بود و هنوز بعد از دو سال مو به مو انجام میداد.
هر دوشنبه و پنجشنبه روزه میگرفت. ساده میخورد، ساده میپوشید و به مرگ فکر میکرد.
🎙به روایت: مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
ــــــــــــــــــــــ
❤️همکلاسیتُ پیدا کن!
✅http://eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
🔰#بخش_بیست_یک
🔻رازِشهادت
به مهری و مینا میگفت: «شما که در جبهه هستید، از خدا خواسته اید که شهید بشوید؟ آیا تا حالا از خدا طلب شهادت کرده اید؟» بعد خودش ادامه میداد: «البته اگر آدم برای رضای خدا کار کند، اگر در رختخواب هم بمیرد، شهید است.»
🎙به روایت: مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
ــــــــــــــــــــــ
❤️همکلاسیتُ پیدا کن!
✅http://eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
💬 از در مدرسه آمد تو. رفتم طرفش دست دادم ، پوستش زبر بود مثل همیشه. درس و بازیمان که تمام میشد، میرفت پای مینی بوس کمک پدرش. همه کار میکرد؛ از پنچرگیری تا جارو کردن کف مینی بوس. از همه مان پوست کلفتتر بود.
🔸 دوران نوجوانی دانشمند هستهای
📌 #شهید_مصطفی_احمدی_روشن
ــــــــــــــــــــــ
❤️همکلاسیتُ پیدا کن!
✅http://eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
🔰#بخش_بیست_دو
🔻امام تنهاست..
یک شب سر نماز، سجده اش طولانی شد و حسابی گریه 😭 کرد. بلندش کردم. گفتم: «مامان، تو را به خدا این همه گریه نکن. اخر تو چه ناراحتی ای داری؟»
با چشم های مشکی و قشنگش که از زور گریه سرخ شده بود، گفت «مامان برای امام گریه میکنم. امام تنهاست. به امام خیلی فشار می اید. به خاطر جنگ⚔ مملکت خیلی مشکل دارد. امام بیشتر از همه غصه 😔 میخورد.»
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷#شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
ــــــــــــــــــــــ
❤️همکلاسیتُ پیدا کن!
✅http://eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38
🔰#بخش_بیست_سه
🔻شهادت
باید میرفتم و دخترم را میدیدم. جنازه زینب را به سردخانه ی پزشکی قانونی برده بودند. ما باید برای شناسایی به انجا میرفتیم.
انقدر در دنیای خودم با زینب حرف زدم که نفهمیدم کی به سردخانه رسیدیم. دخترم انجا بود با همان لباس قدیمی اش، با روسری سورمه ای و چادر مشکی اش. منافقین او را با چادرش شهید کرده بودند. با چادر چهار گره دور گردنش بسته بودند.
زینب به ارزویش رسید، زینب دختر این دنیا نبود. دنیا برایش کوچک بود.
خودش گفت:خانه ام را ساختم، دیگر باید بروم.
🎙به روایت:مادر شهید
🇮🇷 #شهیده_زینب_کمایی 🇮🇷
ادامه دارد...
ــــــــــــــــــــــ
❤️همکلاسیتُ پیدا کن!
✅http://eitaa.com/joinchat/907411460Cac74cd7e38